بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
دلیلِ حالِ خوبِ هم باشیم
بالاخره امروز بعد از مدتها یه سر اومدم جهرم و اینقدر کار زمین مونده دارم که نمیدونم کدومش انجام بدم.
اما بنظرم اول یه سر به بابام بزنم بهتر باشه. میخوام گلاب ببرم و سنگ قبرشو بشورم و یه کم باهم خلوت کنیم. عصرها شلوغه. همین اول صبحی برم بهتره. میخوام بهش بگم که چقدر بهم نزدیکیم و فقط فاصلمون یه قدمه. جوری نزدیکیشو حس میکنم که حتی صدای خس خس سینه و تنفسشو میشنوم.
بعدشم برم یه حال و احوال با بچه های پخش کتاب داشته باشم و یه جلسه برای ادامه کار. چون تصمیم گرفتم یه کم کار را گسترش بدیم و ... میخوام بهشون بگم که اگه مردم پیام میدن و از تحویل گرفتن کتابها خوشحالند، به زحمات شبانه روزی اوناست وگرنه من فقط نویسنده ام.
بعدشم حوالی ظهر با خانم بچه ها بریم خونه مادر عزیزم (بخوانید: مامان خوشکلم) . میخوام به مامانم بگم یه مدت پاشه بیاد پیش خودم زندگی کنه بلکه یه کم حال و هواش بهتر بشه. اما در حقیقت برای خودم میخوام بگم بیاد. میخوام نصف شبا که سوره واقعه میخونه و کله صبح ها که با صدای مادرونش عاشورا میخونه بشنوم و کیف کنم. میخوام خودمو بزنم به خواب تا بیاد بیدارم کنه و با طعنه بهم بگه: پاشو که ظهر شد... پاشو گفتم... پاشو که الان سرویست میره... هی تا نصف شوو سرش تو گوشیشه ...
اینا را گفتم که فقط بگم: آخر هفته فقط برای خواب و پارک و دار و درخت و سینما و تئاتر نیست. برای خوش و بش با آدماست.
ضمنا لطفا چیزای خوب آدمارو بهشون بگید:
خوشتیپه بهش بگو
خوشگله بهش بگو
غذاش خوشمزه س بهش بگو
خوشگل میخنده بهش بگو
صداش قشنگه بهش بگو
مهربونه بهش بگو
و...
بذارید آدما خوبی های خودشونو ببینن
دلیلِ حالِ خوبِ هم باشیم