️به قلم: دکتر محمدرضا شیخ انصاری
جوانی کجایی که یادت بخیر
آن دوران قدیم در محلهمان یک کلیدساز داشتیم که دریک زیرپله کوچک دکانی داشت. از قضای روزگار هرکاری ازش بر میآمد جز کلیدسازی. یعنی قفلی نبود که سراغش برود وبتواند آنرا باز کند اما تا دلتان بخواهد اعتماد به نفس داشت. میگفت مدرک کلیدسازیاش را از خارجه گرفته اما درحد «I am a book» هم بلد نبود.
اما علیرغم همه نابلدیاش خوب بلد بود آسمان ریسمان بهم ببافد و شمارا قانع کند که اگر قفل باز نمیشود مقصر شما هستید یا کارخانههای قفلسازی بیگانه که قفلها را جوری ساختهاند که خوب باز نمیشوند. جالبتر اینکه اهالی تحصیلکرده و باسواد محل حق را به او میدادند و عوام را قانع میکردند که او کلیدساز قابلی است.
القصه دیرزمانی نگذشت که زیرپله به یک مغازه چنددهنهای قفل فروشی در شمال شهر تبدیل شد. خوب اولش همه شاخ درآوردند که چطور ممکن است اما هرکس حدس و گمانی میزد.
بگذریم. همهتان مشغول ذمه هستید که فکر کنید اسم کلید ساز محل ما چیزی جز کامبیز! بوده است.
سالها از آنروزها گذشته اما نمیدانم چرا رییس جمهور محترم هربار زبان میگشاید من یاد کامبیز جان میافتم. درحالیکه هیج شباهتی بین ایندو وجود ندارد! اما خوب چه میشود کرد بااین ذهن خیال پرداز.
رییس جمهور گرامی اخیرا تصمیم گرفتهاند مسئولیت تمام ناکامیهای خود را درتمام عرصهها را بیندازند گردن دشمنان داخلی وخارجی. در داخل چه گروهی بهتر از پزشکان.
پزشکان وجهه و اعتبار اجتماعی دارند، ضمنا کارشان به هیچوجه تعطیل شدنی نیست و خیلی خود را درگیر مجادلات خاص نمیکنند. بااین روش و انحراف افکار عمومی مردم فراموش میکنند که کسانی با شعار تدبیر امید صلح طلبی و ایجاد وفاق اجتماعی آمدند چه دستاوردی داشتهاند که ملت نایافته دم دو گوش هم گم کرد پای وعدههای سرخرمن و باید برای یک لقمه نان هزار خفت و تحقیر را به جان بخرد.
مردم با وعده برجام و تحول اقتصادی و طرح تحول درمانی و بیمه رایگان دلخوش شدند. بر سر برجام آن آمد که همه میدانند. طرح تحول درمانی با سر زمین خورد و دفترچه بیمه از دستمال توالت کمارزشتر شد. قیمت دارو و درمان سر به فلک زد تا جایی که آرزوی همه ما شد مرگ آنی تا بیماری صعب العلاج. هنرنمایی در سایر عرصهها بماند.
خوب وقتی تدبیری برای کنترل اوضاع نداریم چه راهکاری بهتر از توسل به شلوغ کاری و آدرس غلط دادن.
اصلا قبول آقای رییس جمهور. هرچی شما میگویید. پزشکان همه مستحق آن چیزی هستند که شما میگویید اما بفرمائید حاصل مدیریت و دسترنج مدیران نورچشمی شما چه بوده است جز ویرانی پایه های اعتماد و اقتصاد مملکت. افزایش وحشتناک شکاف طبقاتی که با هیچ چیز قابل پرشدن نیست. آیا این هم بعهده پزشکان است؟
بفرمائید جامعه پزشکی چگونه در خدمت شما باشد جهت التیام زخمی که بر روح و روان ملت گذاشتهاید و اعتمادی که نابود کردهاید. بفرمائید مدیران نورچشمی را جهت اجابت مزاج به کدام تپه ببرند که قبلا ملوث نشده باشد. بفرمائید کدام زمین را تی بکشیم که قابل تمیز شدن باشد. بفرمائید لگنها را کجا بگذاریم تا بیش از این حاصل هضم مدیران ازلی ابدی نثار روح این ملت مظلوم نشود.
راستی اگر قرار است در شهر مست گیرند هرآنکه هست باید گیرند.. خوب چرا اگر قرار است پزشکان این مملکت مثل دیگر ممالک باشند چرا باید با خفت و خواری و هزار جور التماس حق و حقوق معوقه خود را دریافت کنند. آنهم اگر بکنند. فکر نمیکنم شما از روایات در باب حق الناس بی خبر باشید مگر آنکه مصلحت ایجاب کند.
یک سوال
چرا جنابعالی مانند رییس جمهور رجایی یا همین احمدی نژاد که از او یک اهریمن ساختید از خانه برج عاجتان علیوار به خانههای سادهتر کوچ نکردید تا سرمشق بقیه شوید
مرگ خوب است اما برای همسایه، درست است؟
جناب آقای رییس جمهور
کارد به استخوان رسیده
لطفا دیگر آن را بر استخوان نکشید.
چاره کار ساده است
یک عذرخواهی کنید از ملتی که با هزار امید به سمت شما آمد و تدبیر شما چنان کرد که تا هزار سال دیگر به هیچکس اعتماد نکند.
تعداد پزشکان خطاکار و به قول شما تافته جدابافته از خطاکاران سایر حرفه ها کمتر نباشد قطعا بیشتر نیست که براحتی میشود حق مردم را از حلقومشان بیرون کشید. اما بفرمایید سرمایه اجتماعی و اعتماد نابود شده را چگونه باید به مردم بازگرداند؟
نشاط و انگیزه و سرزندگی را چگونه به جامعه دلمرده بی انگیزه و رنجور باز میگردانید؟
میدانید چقدر در حق این مردم جفا شده است. برای رضای خدا سیاستهای پوسیده جواب پس داده را دور بریزید. از کسانی که وطن خود را میپرستند دعوت به همکاری کنید. کوتولههای فکری را کنار بگذارید.
اینها کاری است که شما باید بکنید.
بهانه جویی در شأن ریاست جمهور نیست.