بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلی الله علی محمّد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدایهم اجمعین
ده سال بیتوجهی به یک جمله ساده رهبر انقلاب؛
تعداد بالای فرزندان، آیتم ثابت فلاکت در برنامههای نمایشی رسانهی ملی
چگونه با پول نظام جمهوری اسلامی سیاستهای بالادستی را به سخره بگیریم؟
گروه فرهنگی-رجانیوز: این روزها حتی اگر با محصلین دبیرستانی هم همصحبت شوید، احتمالا از اینکه برنامهریزی در جهت سیاست افزایش جمعیت در دستور کار نظام جمهوری اسلامی قرار دارد، مطلع هستند و یا لااقل چیزهایی شنیدهاند. اما درست در همین روزها، قرین شدن نشانههای فلاکت و بدبختی با کاراکترهای دارای تعداد فرزندان بالا و یا نسبت دادن خانوادههای پرجمعیت به شخصیتهای جنبی غیرسمپاتیک و حتی ضدسمپات در برنامههای نمایشی سیما، گویای این معناست که ظاهراً سیاستهای بالادستی نظام پیرامون افزایش جمعیت، هنوز به دست مدیران گروههای فیلم و سریال رسانهی ملی نرسیده است.
به گزارش رجانیوز، مطابق رویه تمام این سالها، معمولاً هنگامی که سیاستهای کلی نظام از سوی یک مسئول بالادستی ابلاغ میشود و در سطح کلانی مورد توجه قرار میگیرد، رسانهی ملی در گام نخست برگزاری سلسله جلساتی را برای بررسی موضوع و چگونگی پرداختن به این سیاستهای کلان در برنامههای صداوسیما در دستور کار قرار میدهد تا شاید گفتمان کلان نظام روی آنتن تلویزیون هم منعکس شود.
البته بسیاری در تحلیلی بدبینانه معتقدند این جلسات صرفاً اقدامی برای ثبت در رزومه عملکرد مدیران سیما و محاسبهی آمارهای «نفر ساعتی» برای ارائه در جلسات با مسئولین مافوق است، اما حتی در خوشبینانه ترین حالت هم، مدیران سازمان صداوسیما خود به خوبی مطلعند که از این جلسات سیاستگذاری، لااقل در حوزه نمایشی هیچ آبی گرم نخواهد شد و اصولاً از میان مدیران سازمان، کسی در اندیشه نفوذ به این حیاط خلوت شبهروشنفکران وطنی نیست.
در این میان، بحث جمعیت و ابلاغ سیاستهای کلی نظام برای افزایش جمعیت جامعه هم از این قاعده مستثنا نیست. چنانکه بدون شک میتوان گفت که تاکنون سلسله جلساتی مفصلی پیرامون این موضوع در رسانه ملی برگزار شده است و حتی برخی از نمودهای این سیاستها را میتوان در برخی گزارشهای بخشهای خبری و به ویژه بعضی از برنامههای گفتگومحور مانند «زنده باد زندگی» مشاهده کرد. اما در مقابل، در برنامههای نمایشی سیما که از حیث تعداد مخاطب با برنامههای دیگر رسانه ملی قابل مقایسه نیست، نه تنها نشانی از جاری شدن این سیاستها و حتی تلاش برای نزدیک شدن به آن وجود ندارد، بلکه حتی به وضوح میتوان نشانههای جدی از تمسخر این سیاستها را در این برنامهها رصد نمود.
به طور مثال، چندی پیش در یکی از آیتمهای برنامهی «عینک آفتابی» شبکه نسیم به کارگردانی «رضا رشیدپور»، طنزی پخش شد که در آن با خانوادهای بیسرپناه شوخی شده بود و البته در میانهی این شوخی نهچندان خندهدار، ناگهان مشخص گردید که این خانواده دارای 9فرزند است و آیتم با این دیالوگ به پایان رسید که: «آخه 9 تا بچه مرد حسابی؟»
البته این نخستین باری نیست که نشانههای فلاکت و بدبختی با موتیف تعداد فرزندان بالا و خانوادههای پرجمعیت پیوند میخورد. به طور مثال، در نخستین قسمت سریال «پژمان» به کارگردانی «سروش صحت»، سکانسی وجود دارد که در آن، «پژمان جمشیدی» در مواجهه با نامزدش، با مقدمهچینی از نداشتن تیم در فصل جدید لیگ خبر میدهد. نامزد او ابتدا این موضوع را چندان جدی نمیگیرد، اما کمکم متوجه عواقب این ماجرا میشود. در نتیجه، به فکر فرو میرود و این سکانس با فلشفورواردی به سکانس بعدی کات میخورد که قرار است در آن، فرجام تلخ بدون تیم ماندن «جمشیدی» را در افکار نامزدش ببینیم.
سکانسی که طی آن، «پژمان جمشیدی» در کسوت یک موجود فقیر و درمانده با لباسهای مندرس و گونی نانخشک بر دوش، وارد خانهاش میشود و به محض ورود، فرزندان پرشمارش که آسایش را از این خانه ربودهاند، از سر و دوش او بالا میروند و... به عبارت بهتر، در فلشفورواردی که قرار است طی آن، آیندهی نگرانکننده و توأم با فلاکت «پژمان جمشیدی» تصویر شود، تعداد بالای فرزندان به یک آیتم برای تبیین این فلاکت تبدیل میگردد و در ذهن مخاطب نهادینه میشود. (برای تماشای قطعه فیلم مذکور ، روی ویدئوی زیر کلیک کنید)
اینجا
باز بر همین منوال، میتوان به سکانسی از سریال «ستایش 2» که بر اساس فیلمنامهای از «سعید مطلبی» نوشته شده است، اشاره نمود که در آن، شاگرد حشمت فردوس -رستم- که از حیث جسمی و ویژگیهای ظاهری غیرسمپاتیکترین شخصیت مجموعه است و اگر نگوئیم در مخاطب حس منفی ایجاد میکند، لااقل تلقی مثبتی را در ذهن او برنمیانگیزد، برای گرفتن مرخصی به فردوس مراجعه میکند و در پاسخ به اعتراض او که به تعدد مرخصیهایش معترض است، زایمان همسرش را مطرح میکند. فردوس با تعجب میپرسد: «تو مگه زنت زمستونی نزائیده بود؟ اونوقت دوباره پا به ماهه؟» به عبارت بهتر، علاقه به تعدد فرزند در یک سکانس کاملاً بیربط به کاراکتری منتسب میشود که فرعیترین، غیرسمپاتیکترین، ترحمبرانگیزترین و از حیث شغلی، جز پائینترین کاراکترهای مجموعه است. (برای تماشای قطعه فیلم مذکور، روی ویدئوی زیر کلیک کنید)
حالا یک بار دیگر، آنچه را دیدهاید مرور کنید. این تنها بخشی از برنامههای نمایشی سیماست که در آن، بچهدار شدن و تعدد فرزند به عنوان نمادی از فلاکت و فقر گرفته شده و به کاراکترهای عموماً ترحمبرانگیز نسبت داده شده است. و بعد از مرور آنها، یک بار دیگر، اسامی سازندگان این مجموعهها و نویسندگانش را به یاد بیاورید. «رضا رشیدپور»، «پیمان قاسمخانی» و «سروش صحت» و نیز «سعید مطلبی»نویسندهی بخشی از مشهورترین فیلمفارسیهای پیش از انقلاب.
سوال اصلی اما اینجاست که آیا مدیران سیما خود نیز چنین عقایدی دارند؟ آیا آنان نیز در مورد بحث جمعیت چنین میاندیشند؟ پاسخ قطعاً منفی است. واضح و مبرهن است که «عزتالله ضرغامی» و «علی دارابی» تعدد فرزندان را نشانهای از فلاکت نمیدانند. پس مشکل از کجاست؟
به نظر میرسد یک بار دیگر، باید اسامی خالقان این برنامهها رو مرور کرد. مشکل «ضرغامی»ها و «دارابی»ها اعتماد به هنرمندانی است که امتحان خود را بارها و بارها پس دادهاند. آنها هر بار به این میاندیشند که این هنرمندان تحت نظارت و مدیریت درست آنها، اثری با رعایت معیارهای سیما ساخته و روی آنتن فرستادهاند و حتی ممکن است از آنها برای ساخت چنین برنامههایی تقدیر هم کنند. اما به عنوان نمونه، فقط همین مطلب پیرامون پرداخت این سه سریال نمایشی به بحث جمعیت، میزان سردستی بودن چنین اندیشهای را مشخص میکند.
شاید خواندن این چند جمله از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در انتهای این گزارش، برای مدیرانی که طی ده سال مدیریت خود، هیچگاه فحوای این جملات را درک نکردند و یا نخواستند که درک کنند، خالی از لطف نباشد. «من استفادهى از هنرمندان و نويسندگان و گويندگان و مجريان خوب را بشدت حمايت مىكنم. البته در همهى اينها مواظب باشيد، اگر از يك آدمِ ناباب استفاده كرديد، ممكن است آنجايى كه شما به او توجه نداريد، از خطى كه مورد نظر شماست، خارج بشود.» (بيانات در ديدار مديران مراكز سازمان صدا و سيما در استانها 1370/12/07)
یعنی ممکن است مدیران فرهنگی این دیار، روزگاری متوجه معنای این عبارت «ممكن است آنجايى كه شما به او توجه نداريد...» شده و در اعتماد به هنرمندان نه چندان خوش سابقه جانب احتیاط را رعایت کنند یا آنکه همچنان در توهم فهم همه چیز و فهم همه کس خواهند ماند؟