(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
زیبایی برای مقابله با بحران؛ بازسازی جهان با چاقوی جراحی(مقاله انتخابی)

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین

 

 

زیبایی برای مقابله با بحران؛ بازسازی جهان با چاقوی جراحی

 



مونا شوله


چکیده:


خانم لوری اسیگ، در بهار ٢٠٠٧ از محل دفترش واقع در دانشگاه میدلسبوری در ورمونت، در مکالمه تلفنی با دو مسیول بانک اعلام کرد، ایالات متحده در آستانه بحرانی وخیم قرار گرفته است. البته شناخت او از مسایل اقتصادی تنها در حد پرداخت صورت حساب قهوه صبحگاهی اش خلاصه می شد. اما حوزه تحقیقات جامعه شناسی اش در عرصه جراحی پلاستیک، وی را در موقعیتی ممتاز قرار می داد تا از اولین شاهدان آنچه باشد که «بحران ساب-پرایم تن و بدن» می نامید.


در ایالات متحده، هزینه ٨٥ در صد آنچه در حوزه تخصص زیبایی قرار می گیرد (جراحی، تزریق مواد ضد چین و چروک، ...) از طریق گرفتن وام تامین می شود. همچون دیگر کشور ها به غیر از مکزیک و استرالیا، در آنجا دسترسی به چنین وامی، مستلزم داشتن سرمایه اولیه نیست. تسهیلات اخذ این گونه وام ها مدیون دو تصمیم گیری رونالد ریگان پس از تصدی قدرت در سال ١٩٨١ می باشد: آزاد سازی تبلیغات در عرصه پزشکی و مقررات زدایی در زمینه اخذ وام  نهاد های ویژه تامین مالی خدمات پزشکی.

 

یکی از مهمترین آنها یعنی Care Creditکه به «جنرال الکتریک» وابسته است، به هر کسی وام بدون شرط می دهد، حتی به افرادی که در شرایط بی ثباتی شغلی به سر می برند. نرخ بهره به ٢٨ در صد می رسد و به محض آنکه یک ماه پرداخت وام به تعویق افتد، نرخ بهره دو برابر می شود.. به این ترتیب، جراحی پلاستیک که سابقاً مختص اعیان و ثروتمندان بود، به کارخانه «یکدست سازی چهره و پیکر» توده ای تبدیل شده است. به گفته یکی از متخصصین امر، «یک آرایشگر همانقدر می تواند مشتری ما باشد که یک خانم کادر عالی رتبه وال مارت» ـ ٩٠ در صد مشتری ها مونث و سفید پوست می باشند. بین سال های ٢٠٠٠ و ٢٠١٠، امریکایی ها نزدیک به ٥.١٢ میلیارد دلار صرف خدمات پزشکی در عرصه زیبایی کردند.


رشد اقتصادی در این عرصه ـ ٤٦٥ در صد در مدت ده سال ـ به موازات تعمیق حفره بین ثروتمند و فرودست صورت گرفت. این پدیده از سویی بیانگر تلاش مذبوحانه حل تضاد بین رویاهایی هر چه بزرگ تراست که با به صحنه گذاشتن شیوه زندگی ثروتمندان تقویت می شود، و از سوی دیگر، درآمد بیش از پیش نازل مردم است.جراحی پلاستیک، منطبق با دیدگاه لیبرالی از انسان است، انسانی که بی نهایت آلت دست و فارغ از هر گونه اراده است. انسانی که می بایست دایما در جهت بهینه سازی خویش پیش رود.این دیدگاه بر این باور تکیه دارد که همه مشکلات و راه حل آنها و شکست، همچون پیروزی، ریشه در جوهر ذاتی فردی دارد و نه جمعی.


اسارت در چنبره چنین منطقی، می تواند توضیح دهد، به چه دلیل این صنعت چندان از بحران صدمه ندیده است. خانم اسیگ قبل از همه مشاهده کرد که هم میهنانش بیش از هر زمان دیگر حاضر به رفتن زیر تیغ جراحی می باشند، حتی اگر لازم باشد خانه خود را برای بار دوم گرو بگذارند. آنان بدن خود را همچون سرمایه ای می انگارند که می بایست برای ارایه در بازار ارزش گذاری شود ـ بازار عشق و یا بازار کار ـ تا شاید بتوانند بالاخره شانس مشاهده تحقق رویای امریکایی خود را داشته باشند. لذا تغییر ظاهر برای جلوه بهتر، از هر سرمایه گذاری دیگری معقولانه تر به نظر می رسد . یکی از دوستان خانم اسیگ که کسب شخصی کوچکی دارد به او چنین گفته است: «من فکر کردم شاید اگر کمتر به نظر پیر و خسته بیایم، بیشتر مشتری داشته باشم» او بر خلاف وضع مالی خراب، اخیرا مبلغ ٨٠٠ دلار برای تزریق در چروک بینی و دهانش پرداخت کرد. این تنها پاسخی است که او توانسته است برای حل معضل عدم امنیت که ریشه ساختاری دارد، بیابد.


در فرانسه نیز صنعت خدمات زیبایی، عدم امنیت اجتماعی را به نفع خود به کار می گیرد. پرونده اخیر «ویژه نامه برای جوان ماندن» مجله Elleشاهد این مدعاست. مورد کلویه ٣٦ ساله، برای بررسی «نظر کارشناسی در زمینه پوست» ارایه شده است: «از این پس نمی باید اسید هیالورنیک در چاک اخم ابروی او تزریق کرد، بهتر است از توکسین بوتولیناستفاده شود. به فرم صورتش هم از امروز باید توجه کند. در سن پنجاه سالگی صورت وی به صورت جدی آویزان شده است و تنها راه علاج برای «ترمیم»، لیفتینگ خواهد بود».


خانم اسیگ یاد آور می شود، ایدیولوژی لیبرالی بر تجلیل از «آزادی انتخاب» استوار است. اما آنچه در صحبت های افرادی که مورد نظر سنجی قرار گرفته اند جای شگفتی دارد، ناتوانی آنان است که از خلال کلمات رخ می نماید: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، در جامعه ما تنها ظاهر اهمیت دارد»؛ «در عمل، همواره فرد جوان¬تر است که استخدام می شود»... استفاده از لیفتینگ یا بوتوکس به نظر آنها راه حلی است غیر قابل اجتناب «مثل پرداخت اجباری مالیات و یا مرگ»؛ به این ترتیب آنها خودشان آفریننده واقعیتی می باشند که ادعا دارند می بایست بر آن گردن نهند. گویا جنبه جمعی این رفتار آنقدر دایماً انکار می شود که بالاخره بر علیه خودشان عمل می کند. به این دلیل که همه می خواهند از بقیه یک سر و گردن بالاتر باشند، بازار مکاره رقابتی بی معنا به راه می افتد که همه پیشانی ها در آن می بایست بیش از پیش صاف؛ خطوط چهره هر چه محوتر و سینه ها هرچه بزرگتر باشند. نشر انواع عکس ها از بدن های مصنوعی صاف و براق مانکن ها و مشاهیر، خط سیر را تعیین می کند و به اضطراب، تحقیر و نفرت از بدن های واقعی می انجامد.


اوج ریشخند روزگار در آن است که اغلب جراحانی که در این عرصه مشغولند، در ابتدا رویاهای دیگری در سر می پروراندند، از جمله جراحی ترمیمی و بازسازی؛ اما تخصص خود را در جراحی پلاستیک برای کار گذاشتن پستان مصنوعی و برداشتن چربی شکم یا لیپوساکشن، کامل کرده اند تا بتوانند آنها نیز به نوبه خود وام هایشان را پرداخت کنند!


برخی تا آنجا پیش می روند که ادعا کنند کارشان فمینیستی است چرا که به زنان اجازه می دهد تا «اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند». همانطور که خانم اسیگ می گوید، در واقع اعتماد به نفس با تسکین خاطر ناشی از «ابراز وفاداری نسبت به نظم حاکم» تلفیق شده است. او این نتیجه گیری را در خلاصه ای از کار های میشل فوکو در رابطه با اعمال قدرت مدرن از طریق تحمیل انضباط بر بدن، ارایه می دهد. او یاد آور می شود، در اصل طرح جراحی پلاستیک در چارچوب یکسان سازی نژادی و جنسی به میان آمد: هدف آن محو همه نماد هایی بود که فرد را به عنوان «غیر سفید» انگشت نما می کنند و در نظر داشت تا وی را از این بدن «ناموزون» برهاند. در ضمن جراحی پلاسیک می خواست تفاوت بین دو جنس را تشدید کند که خود به مثابه نماد برتری نژادی است. اولین جراحان، «دماغ یهودی و ایرلندی» را نمی پسندیدند؛ امروز یک جراح ایرانی می گوید،«والت دیسنی بلای بزرگی بر سر دماغ ایرانی ها آورد». اشتیاق شدید خدایان تیغ جراحی نسبت به زن سفید که می خواهند «زنانگی» اش را هر چه بیشتر تشدید کنند، روز به روز فزونی یافته است.


«هر چه بیشتر زن بودن» ، « بالا بردن اعتماد به نفس»: در فرانسه این اهداف موضوع اصلی روزهای «تلاش برای تغییر ظاهر» می باشد که مرکز کاریابی با همکاری بنیاد Ereelبرای بیکاران زن سازماندهی می کند. در هییت مدیره این نهاد «نیکوکاری» دو معاون شهردار منطقه شانزدهم پاریس [اعیان نشین ـ م]، مدیر بخش آشپزی دفتر نخست وزیری و سینتیا فلوری فیلسوف رسانه ای، عضو هستند و مادر خوانده بنیاد، خانم پنلوپ فیون، همسر نخست وزیر فرانسه است.

 

این امر که مرکزی که مرتبا اسامی بیکارانی را که واجد شرایط نیستند از لیست مقرری بگیران حذف می کند و همسر نخست وزیری که سپر مالیاتی را مستقر کرد [به موجب آن مالیات ثروتمندان از سقف معینی بالاتر نمی رود ـم] یک روز را به «عزیز کردن» بخشی از قربانیان مستقیم اعمال خود اختصاص می دهند، انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. نشریه Canard enchainéبا لحن گزنده ای می گوید: «در سایت «دفتر تصاویر» که عکس های قبل از برنامه تغییر شکل زنان بیکار را به نمایش می گذارد، هر کدام از بیکاران سیاه پوست که با موهای فرفری وارد می شد، چند ساعت بعد با مو های صاف شده یا مجعد ظاهر می شد.


خانم ماری آن شازل هنر پیشه که از مهمانان برنامه ای بود که در ماه ژانویه به مناسبت شروع این ابتکار با بوق و کرنای رسانه ای بر پا شدگفت،  به «ترفند های زنانه» برای پایان بخشیدن به معضل بیکاری وسیع، اعتماد کامل دارد. حضور خانم فیون، همسر نخست وزیر، بی سر و صداتر بود اما به ما اجازه داد تا ببینیم وی لباس های سیاه و خاکستری را ترجیح می دهد؛ شاید بهتر باشد از رنگ های گرم تر و جذابتری استفاده کند و زنانگی خود را بیشتر به نمایش گذارد،؛ مثلاً می تواند موهای خود را رنگ کند. جرات کند و لباس یقه باز بپوشد. جواهر بیاویزد. کمی سرخاب و روژ لب براق بزند!


آرایشگر توصیه های خود را به شوخی به زن بیچاره ای که آنجا بود ارایه می داد : «زیر چشمتان را خوب مالش دهید تا جلوی بروز چین و چروک گرفته شود». شاید به زودی وام ویژه لیفتینگ شامل افرادی شود که مستمری اجتماعی حد اقل را دریافت می کنند؟

 

 

 

منبع:http://ir.mondediplo.com/article1682.html  به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 94