(چاپ)

کد خبر :  23331  
تاریخ انتشار خبر : ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ خبرها و نظرها
من می خواهم اعتیاد به بی شعوری را ترک کنم

 

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم 

و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين  و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين


 

من می خواهم اعتیاد به بی شعوری را ترک کنم

 

 

دوستم امروز قصه خیلی زیبایی را برام تعریف کرد که اگرچه کمی طولانیه ولی خیلی قشنگه. اون گفت دیشب رفتم پارک. از یک جای خلوت وارد شدم که ناگهان یکی اومد جلو و ضمن خوش آمدگویی گرم، منو برد تو جمعی که فوری فهمیدم نشست اعضای ان ای برای ترک اعتیاد است.
 

به محض ورود همه بهم خوش آمد گفتن و برام دست زدن هیچی نگفتم و نشستم دربارشون شنیده بودم اما از نزدیک ندیده بودم. خیلی جالب بود.
 

 

فرد خودش را معرفی می کرد و درادامه کلمه معتاد را اضافه می کرد مثلا می گفت: به نام خدا. اصغر هستم. معتاد و بعد شروع می کرد به توضیح دادن درباره خودش و کارهای خوب و بدی که کرده بود

چقدر کار قشنگی بود
 

اونها در گام اول ترک اعتیاد پذیرفته اند که معتاد هستند. این خیلی مهم است که آنها به خودشان دروغ نگفته اند. اشتباهشان را پذیرفته و ضمن پشیمانی قلبی، تصمیم به ترک این اشتباه با کمک دیگران گرفته اند.
 

 

توی جمع آنها مشغول فکرهای خودم بودم که ناگهان دیدم بغل دستی بهم گفت نوبت شماست، گیج شده بودم؛ من مهمان ناخوانده بودم و نباید دروغ می گفتم.
 

بغل دستی گفت: روت نمیشه؟ شروع کن

یه دفعه گفتم: فلانی هستم. بیشعور
 

همه شوکه شدند
 

چندنفر دست زدند و عده ای هم نگاه کردند. بعضی ها هم بهشون برخورده بود کمی که نگاهم کردند، گفتم: راستش من همینم که گفتم. شما می خواهید اعتیاد به مواد مخدر را ترک کنید من هم می خواهم اعتیاد به بی شعوری را ترک کنم.

بازهم همه نگاهم کردند
 

گفتم: راستش ما آدمها به خاطر بی شعوری است که دست به اعمال اشتباه می زنیم
من تصمیم گرفته ام اگر شما اجازه بدهید گاهی بیایم و بی شعوری هایم را برای شما بگویم و شما برای ترک آنها تشویقم کنید.
 

 

مثلا این موارد بی شعوری من است.
 

 

من از پنجره خانه امان آشغال را پرت می کنم توی سطل خیابان و تقریبا هیچ وقت هم توی سطل نمی افتد

یکی گفت: چه کار اشتباهی. کار بدیه

گفتم: وقتی همه ماشین ها بین خطوط ایستاده اند من در یک احساس زرنگی زیاد، وارد خط ویژه شده و از همه جلو می زنم و هنگام خروج از خط، دو کیلومتر ترافیک ایجاد می کنم

همه داشتند گوش می دادند

گفتم: من ته سیگار و آشغال ها را از ماشین توی خیابان می ریزم

من با آب تسویه شده ماشینم را جلوی خانه می شورم و اگر کسی تذکر بدهد، دادمی زنم به تو چه مربوطه احمق

من وقتی از چیزی سردر نمی آورم برای نشان دادن خودم یک چیز غلط می گویم و تا پای جان از این حماقت دفاع می کنم

من توی اداره تمام ارباب رجوع را، مزاحم می دانم و تا بتوانم عقده ریاستم را خالی می کنم

از نظر من هیچ کس به جز خودم گرسنه نمی شود. کار ندارد. تفریح نمی خواهد. حق حرف زدن ندارد. حق پیشرفت ندارد و اساسا هیچ کس به جز من مهم نیست و حق حیات ندارد

من تا می توانم دیگران را دچار احساس تحقیر کرده و تا می توانم دیگران را ناامید می کنم

اگر کسی از صف جلو بزند تمام عالم را به هم می ریزم اما خودم اجازه دارم هرجا توانستم پارتی بازی کرده، از صف جلو بزنم و حق دیگران را به بهانه های خنده دار ضایع کنم

من کسی هستم که دزدی می کنم و اگر کسی بگوید این کار را نکن یا می گویم" همه دارند دزدی می کنند" یا می گویم"طرف 3هزار میلیارد خورده اتفاقی نیافتاده حالا تو گیر دادی به من؟"

داشتم ادامه می دادم که مسوول گروه گفت: خیلی خوب خیلی خوب شما از هفته دیگه بیاتوی جمع ما و هربیشعوری را که ترک کردی دربارش حرف بزن، ما هم دوستان تو هستیم و تو رو حمایت می کنیم

... حالا تصمیم دارم هر هفته برم تو جمعشون. به نظرم کار خوبیه که کلاس های ان ای ترک بیشعوری هم تشکیل بشه. معتاد به مواد مخدر بیشتر خودش را اذیت می کند ولی بیشعور بیشتر دیگران را آزار می دهد.