سید حسن اسلامی اردکانی
در حالی که امروزه به کمیت و کیفیت آنچه میخوریم ظاهراً بیش از حد توجه میکنیم، عمیقاً از خوراک و طعام «خویش» غافلیم. هر روز شاهد گسترش اغذیه فروشیها و نامهای تازهای در باب غذاها هستیم، با این همه روز به روز فقر غذایی ما بیشتر میشود. بدنمان فربه و فربهتر میشود، اما روح و جانمان تنکتر، تکیدهتر و رنجورتر. نشان آشکار آن تبدیل مستمر کتابفروشیها به رستورانها و ایستگاههای شکم و مانند آن است، نه برعکس.
در چنین فضایی، دیدن کتابی که درباره «قُوت دل» و خوراک جان سخن میگوید امیدبخش است. مشکل ما در عرصه غذا و طعام آن است که طعام را تنها آن چیزی میدانیم که به بدن خود میرسانیم، میخوریم و مینوشیم. حال آنکه ذهن، جان و دل ما نیز طعام خود را دارند و گرسنه میشوند و نیازمند خوراک خاص خویش هستند. این نکته را عارفان صدها سال پیش به دقت دریافته بودند و میکوشیدند به روشنی انواع غذاهایی را که بدان نیاز داریم مشخص کنند. از این رو، آنها را میتوان متخصصان تغذیه روحی و معنوی دانست. از نظر آنان همان گونه که تن و بدن ما نیازمند غذا و خوردن و نوشیدن است، چشم و گوش و روح و خرد ما نیز غذاهای خاص خود را دارند و باید به همه وجود خود غذا داد.
برای نمونه ابونصر خانقاهی، از عارفان قرن ششم، از چهار گونه غذا نام میبرد: «غذای تن و غذای دل و غذای عقل و غذای جان. اما غذای تن طعام و شراب و خواب و شهوت است. اما غذای دل طاعت و خدمت است و یادْ کردِ وی. اما غذای عقل علم و حکمت و معرفت است. اما غذای جان دیدار بی منّت است» (گزیده در اخلاق و تصوف، ابونصر طاهر بن محمد الخانقاهی، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه نشر کتاب، 1347، ص 20) پیش از او نیز ابن خفیف شیرازی، از عارفان قرن چهارم، بر آن بود که «حظّ نفس سه چیز است: خوردن و خفتن و مجامعت و حظّ روح سه چیز است: بوی خوش و آواز و نظر» (سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی، نوشته ابوالحسن دیلمی، ترجمه رکن الدین یحیی بن جنید شیرازی، تصحیح ا. شیمل-طاری، تهران، بابک، 1363، ص 214).
نصرالله پورجوادی اندیشه طعام از منظر عارفان را دستمایه کار خود قرار داده است و در کتاب قُوت دل و نوش جان (فرهنگ نشر نو با همکاری آسیم، 1397، 431 ص) طی سیزده مقاله مستقل اما مرتبط به ابعاد خوردن و طعام میپردازد. ایده محوری این کتاب آن است که همان گونه که تن ما نیازمند غذا است، چشممان، گوشمان و قلبمان نیز گرسنه و تشنه میشوند و باید سیر و سیراب شوند. دو مقاله از این مجموعه مقالات عمدتاً ناظر به غذای تن است و باقی آنها بر محور طعام دل و جان میچرخد. مقاله دوم این مجموعه به نام «گیاهخواری و بیآزاری در اسلام» گسترش یافته و بازچاپ مقاله قبلی نویسنده است که در آن جایگاه گیاهخواری در تصوف و ابعاد آن را بررسی میکند. در حالی که گوشتخواری در میان مسلمانان رایج و مجاز بوده است و برخی صوفیان چنین بودهاند، عارفانی یکسره از گوشتخواری پرهیز میکرده و اهل «تنحُّس» بودهاند. در این مقاله پر و پیمان پورجوادی گزارشی از این صوفیان، شیوه زیست و دلایل رفتارشان به دست میدهد و گرچه مقاله عمدتاً رنگ و بوی گزارشی توصیفی و تاریخی دارد تمایل نویسنده را به گیاهخواری باز میتاباند. سومین مقاله نیز شرح حال صوفی گیاهخواری به نام ابوعبدالله مغربی است. وی نه تنها گیاهخوار که خامخوار نیز بود و به ریشههای گیاهان بسنده میکرد. داستان زیر به خوبی نگرش عارفانه او را به پیرامون خویش نشان میدهد:
ابراهیم شیبان، رحمه الله علیه گوید که با استاد خویش [ابو] عبدالله مغربی به صحرا شدیم تا ساعتی نظاره آثار و صنایع کنیم. ابراهیم گوید: من دست فرو کردم و گیاهی از زمین برکندم و ساعتی در دست بگردانیدم. پس بینداختم.
استاد مرا گفت: ما کنتَ قمیناً بهذا! ای ابراهیم، نه سزاوار این بودی که کردی. که پنج خطا از این یک فعل تو پدید آمد.
گفتم: کدام است؟
گفت: یکی آنکه تن خود را در هوس و بازی برگماشتی
دیگر آن است که مسبّحی را از تسبیح بازداشتی-وان من شیئی الا یسبح بحمده (44:17)
سیم، دیگران را در راه این معاملت بگشادی.
چهارم، بی حاجتی برگرفتی
پنجم، بی حجتی فروگذاشتی.
برخیز و از من جدا شو (احمد طوسی، تفسیر سوره یوسف الجامع الستین، تصحیح محمد روشن، تهران، 1356 ص 108)
دیگر مقالات این مجموعه نیز به مسائلی چون سماع، نظربازی و جمالپرستی و شرح برخی نکات شعری ناظر به غنج و دلال و کرشمه معشوق اختصاص دارد؛ مسائلی که به نحوی خوراک چشم و گوش و دل به شمار میروند. خواندن این کتاب چه بسا بخشی از نیازهای غذایی معنوی ما را برآورده کند و ما را انواع تازهای از غذاها آشنا سازد.
پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷، صفحه آخر روزنامه اعتماد