این روزها اگر چرخی در فضای مجازی به ویژه اینستاگرام بزنید، با صفحات بسیار عجیبی روبهرو خواهید شد. صفحاتی که بلاگرهای آن مردم را به خوردن بیش از حد تشویق کرده و غذاهای عجیب و غریب را معرفی میکنند. بعضی به رستورانهای به اصطلاح خودشان لاکچری میروند و فستفودهای حجیمی را تبلیغ میکنند که گاهی تصور خوردن نصف آن نیز دور از ذهن است.
با این حال، همین بلاگرها و همین فضای مجازی آن چنان دارد سبک غذایی مردم را به سمت نامناسب و دور از سبک غذایی ایرانی خودمان پیش میبرد که شاید دور نباشد روزی که نسلها جابهجا شوند و دیگر بوی غذای ایرانی در خانههایمان نپیچد و جایش را غذاهای بستهبندی بگیرد با مواد افزودنی به آن. این در حالی است که فرهنگ غذایی و صد البته دارویی یک کشور نشاندهنده هویت یک کشور به شمار میآید؛ هویت تاریخی و حتی علمی یک کشور. بنابراین از بین رفتن الگو و سبک غذایی یک کشور را میتوان نابودی بخشی از فرهنگ آن کشور دانست.
بنابراین اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا به سراغ سعید کاظمی برویم، مستندسازی که یکی از کاملترین مستندهای طب سنتی به نام «شریان» را در کارنامه هنری خود دارد. مستندی هفت قسمتی که از شبکه افق نیز پخش شد.
مدتی است که در حوزه مصرف غذا و سبک زندگی غذایی فرهنگسازیهای نامناسبی در فضای مجازی به خصوص در اینستاگرام شکل گرفته است. به نظر میرسد، این نوع سبک مصرف غذایی با الگوی ایرانیـ اسلامی فاصله زیادی دارد. به نظر شما آیا نیاز نیست که رسانههای ما نیز در این رابطه فرهنگسازی جدی داشته باشند؟
قطعاً همین طور است. تهاجم فرهنگی همان طور که در حوزههای مختلف ورود پیدا کرده، حوزه سلامت را نیز هدف قرار داده است. در سالهای گذشته شاهد تغییرات عمدهای در سفره غذایی مردم بودهایم و این به دلیل کمکاری در حوزههای مختلف رسانه و فیلمسازی چه در حوزه مستند و چه سریال و غیره بوده است که سبب شده است سبک زندگی غذایی مردممان تغییر زیادی کرده باشد؛ به گونهای که کمکم دارد سفرههای ایرانی از غذاهای ایرانی خالی میشود و به سمت غذاهای فستفودی، خارجی و لاکچری میرود. حتی غذاهای فریزری که مواد افزودنی به آنها زده شده و باعث دهها مشکل گوارشی میشود.
خب سؤالی که پیش میآید، این است که چرا باید در این حوزه هم تهاجم فرهنگی صورت بگیرد؟ مگر غذا و سبک و الگوی غذایی هم میتواند تا این حد مهم باشد که هدف تهاجم فرهنگی قرار بگیرد؟
بله. این حوزه، حوزه سلامت است. حوزهای بسیار مهم که رفته رفته ذائقهها را تغییر میدهد؛ حوزهای که مربوط به سفره تکتک خانوادههای ایرانی است. وقتی فرهنگی بتواند در سفره مردم نفوذ کند، قطعاً ابعاد دیگر فرهنگی را نیز میتواند تحت تأثیر قرار دهد. وقتی شما تمایل به خوردن غذاهای کشوری دیگر داشته باشید، (این نه اینکه صد درصد بد باشد) اما وقتی بیش از حد شود، قطعاً در برابر بسیاری فرهنگهای دیگر نیز بسیار ضربهپذیرتر خواهید بود.
فرضاً وقتی بحث مذاکرات مطرح شد، یکی از خبرهایی که در میان اخبار سیاسی بسیار بحثش داغ بود، وورد مک دونالد به ایران بود. چرا مک دونالد میخواهد به ایران ورود کند؟ یا چرا در همه جای دنیا شعبه دارد؟ اینها قصد دارند فرهنگ آمریکایی را ترویج کنند. صحبت همبرگر نیست، کشور ایران هم همبرگر دارد و تولید میکنیم. بحث فرهنگ است و اینها روی فرهنگ غذایی و ورود فرهنگهای غذایی به سفرههای مردم کار کردهاند؛ اما ما این کار را نکردهایم.
فقط هم آمریکا نیست که این موضوع برایش مهم است، بیشتر کشورها برایشان این موضوع اهمیت دارد. یک دلیل دیگری که این موضوع برای همه کشورها مهم است، این است که وقتی حرف از پیشینه سبک غذایی یک کشور وسط میآید، هویت و تاریخ یک کشور میتواند خودنمایی کرده و عرض اندام کند. بنابراین بسیاری از کشورها با نشان دادن غذاهای خود در قالبهای متفاوت فیلمسازی یا هر نوع کار رسانهای دیگر، سعی در نشان دادن تاریخ کشور خود را دارند. بعضی حتی با این کار سعی میکنند برای خود تاریخسازی کنند؛
برای نمونه، سریالهای مختلفی میسازند. در این چند سال اخیر سریال پاستا که سریال کرهای بود، چندین بار در کشور پخش شد و مردم بسیار استقبال کردند یا جواهری در قصر را همه به یاد داریم. سریالی که دقیقا هدفش نشان دادن تاریخچهای از غذاهای سنتیشان بود. این در حالی است که طب سنتی ما و غذاهای سنتی ما آن قدر غنی است که قطعاً حرفهای بسیار بیشتری برای گفتن دارد؛ اما جایی برای مطرح کردن این حرفها وجود ندارد. در واقع ما یکی از غنیترین الگوهای غذایی دنیا را داریم، اما در هیچ جای دنیا اسمی از ما برده نمیشود.
شما نگاه کنید در سریالهای ترکیهای، فقط تبلیغ غذاهای سنتی خودشان صورت میگیرد؛ چون میخواهند آن را معرفی کنند.
در واقع این تهاجم از جایی شروع میشود که کشورهای دیگر سعی میکنند با نداشتههای خودشان در مقابل کشورهای دیگر فرهنگسازی کرده و به آن کشورها ورود کنند، اما ما که داشته داریم هیچ کاری برای این حوزه انجام ندادهایم، آیا شما به یاد دارید که سریال یا فیلم مستند جذابی در این حوزه ساخته شده باشد؟
در حقیقت این کشورها با سریال سازیهایشان سعی میکنند فرهنگ غذایی خود را رواج دهند؟
دقیقا همینطور است. به نظر من صدور فرهنگ غذایی به کشورهای دیگر، نوعی دیپلماسی است که شاید بتوان آن را دیپلماسی غذایی نامید.وقتی شما را به فرهنگ غذایی یک کشور وابسته میکنند، کم کم تحت تأثیر مطالب دیگر هم قرار میگیرید.
کشوری مانند آمریکا غذاهای حجیم زیاد استفاده میکند و مردم آمریکا چاق هستند. دین ما، مذهب ما و بزرگان ما همان قدر که برای تک تک امور زندگی برنامه و دستورالعمل داشتهاند، برای سبک غذایی نیز دستورالعملهای دقیق و مشخصی دارند و این نشان میدهد این موضوع تا چه اندازه اهمیت دارد. ما در آموزههای دینی و اسلامی داریم که تا میتوانید قبل از سیر شدن از سفره بلند شوید و تا زمانی که گرسنه نشدهاید، سر سفره ننشیند. شام حتما بخورید، اما سبک بخورید و زود بخورید. غذا را زیاد بجوید، یعنی در آداب غذا خوردن ما حکمت و معرفت وجود دارد.
حتی در ریزترین نکات نیز این توصیهها آمده است؛ برای نمونه توصیه شده است، لقمه کوچک بردارید و 32 بار بجوید. حالا شما سبک زندگی غذایی کشورهای دیگر را در نظر بگیرید. مردم آمریکا غذاهای حجیم میخورند و حالا رستورانهای ما نیز به سمت حجیمخواری رفتهاند. رستورانهایی دایر شده که تبلیغات گسترده و جوایز زیاد در اینستاگرام و فضای مجازی دارند که مثلاً اگر فلان ساندویچ چند کیلویی را بخوری، جایزه میگیرید. در کل آنها میخواهند فرهنگ حجیمخواری را ترویج بدهند. بنابراین وقتی فرهنگی ترویج مییابد که درست نیست راه شفاف کردن و نشان دادن راه درست نیز از طریق فرهنگی خارج از شعار است.
اما متأسفانه ما نتوانستیم به زبان زیبای هنر این آموزههای سبک غذایی اسلامیـ ایرانی را در اختیار مخاطب قرار دهیم و برای مخاطب تولید محتوا کنیم. وقتی نتوانید با زبان هنر و سریال و مستند آموزههای دینی و سنتی و فرهنگی کشور را به مردم القا کرده یا به کشورهای دیگر صادر کنید، قاعدتاً فرهنگی دیگر جایگزین آن میشود؛ یعنی ما در این حوزه کمکاری کردهایم و با کوچکترین لطمهای، گارد سلامتی کشور را باز کردیم.
به راحتی گارد بهداشت و سلامت باز است و هر روز با بیماریها مواجه میشویم. به این دلیل که سیستم بدنی مردم را با سبک غلط که از خارج از کشور به مملکت آمده و تهاجم شده، ضعیف کردهایم. این تهاجم به قدری نرم و خزنده بوده که متوجه آن نشدهایم. اگر فرهنگ خود را تقویت میکردیم و برنامهسازیهای ما به سمت القای درست این فرهنگ میرفت و داشتههای خودمان را برجسته میکردیم، بدنهای ما سالم بود و این همه بیماریهای مختلف نداشتیم.
در حوزه مستند کمکاری کردهایم؟ آیا واقعا آماری داریم که چقدر در این حوزه به صورت اختصاصی کار شده است؟
سریالهایی را که در طول 30 سال گذشته ساخته شده است، نگاه کنید. یک سریال معرفی کنید که در مورد سیستم غذایی کشور خودمان باشد.
این معرفی غذا چه ضرورتی دارد؟
دو مطلب مطرح است. همان طور که اشاره کردم مطلب اول این است که کشورهای دیگر فرهنگسازی میکنند و با جعل فرهنگ برای خود بافت فرهنگی درست میکنند.
بُعد دیگر هم این است که وقتی غذای سالم به بدن برسانید، از لحاظ فکری، روحی و جسمی نیروی انسانی کشور را قوی میکنید و با کوچکترین بیماری و ویروس، این کشور دچار مشکل نمیشود.
وقتی حوزه سلامت را جدی نگیرید، بدنها دچار بیماریهای زیادی میشود. الان مطبی وجود ندارد که شلوغ نباشد. 90 درصد بیماریهای ما بیماریهای مزمن است که به علت تغییر سبک زندگیها در جامعه رواج پیدا کرده و سرانه درمان را بسیار بالا برده است.
بسیاری از جوانان ایرانی 30ـ35 ساله دچار مشکلات عدیده بدنی هستند. عملاً بدنها فرسوده شده است، چون از سبک زندگی درست خودمان هم درست استفاده نکردیم.
یک مطلب دیگر هم این است که باید از بعد خارجی هم در دنیا تأثیرگذار باشیم.
بسیاری از توریستهایی که وارد کشور ما میشوند وقتی غذاهای ما را میخورند، لذت میبرند؛ چون برایشان تازگی دارد و طعم و مزه غذاهای ما بسیار خوب است. ما میتوانیم روی آن هم در بحث توریست داخلی و هم سلامت سرمایهگذاری کنیم. همینطور میتوانیم به دنیا، فرهنگ غذایی خود را ارائه کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم. سبک غذایی ایرانیـ اسلامی بسیار غنی است و میتوانیم آن را به زیبایی در خارج از کشور بیان کنیم. البته متأسفانه در این حوزه همیشه عقب هستیم.
در حوزه طب سنتی چه؟
متأسفانه ما در این حوزه هم ضعیف عمل کردهایم. حوزه طب جدید بسیار پیشرفت کرده است. ما نمیتوانیم پیشرفتها را نادیده بگیریم؛ اما طب سنتی هم دارای ظرفیتهای بسیار قوی است که مکمل طب جدید است؛ یعنی در جاهایی طب جدید میتواند بسیار خوب عمل کند و در جاهایی طب سنتی. به نظر بنده مشکل اساسی ما این است که در حوزه فرهنگی کار نکردیم که تعامل بین این دو تا وجود داشته باشد؛ یعنی بزرگان طب سنتی و بزرگان طب رایج، در کنار هم سر یک میز بنشینند و یک گفتمان در حوزه سلامت جسمی کشور راه بیندازند؛ اما متأسفانه یک طرفه است.
گلایه من این است که در تمامی این حوزهها بحث فرهنگی و رسانهای جدی گرفته نمیشود. میتوان با استفاده از ابزار رسانهای بسیاری از این مسائل را در کشور جا انداخت؛ اما بیرغبتی مسئولان به این حوزهها، مستندسازان و فیلمسازان را نیز بیانگیزه میکند. من ۹ـ ۸ سال پیش مستندی به نام «شریان» ساختم که در این سریال با وجود اینکه در فضای مجازی و جاهای مختلف پخش شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت، اما یک بار پخش شد و بعد در آرشیو خاک خورد. این به این دلیل است که این حوزه چندان جدی گرفته نمیشود و دغدغه مسئولان نیست؛ زیرا به این امر واقف نیستند که اگر الان بر روی چنین کارهایی سرمایهگذاری کنند و کار فرهنگی انجام دهند، سالهای آینده کشورشان را به نوعی ایمن میکنند.
یکی از حوزههای بسیار مهم سلامت درباره سلامت آبوهواست؛ متأسفانه ما در این حوزه نیز سالهاست که کار جدی رسانهای ندیدهایم؛ نه مستند خوبی و نه گزارشهای جاندار و تمیزی.
این را هم از کمکاری مستندسازان و هم کمکاری مسئولان میدانم. ما منافعی داریم که در تمام دنیا به نام منافع ملی است. وقتی توجه به سمت منافع ملی باشد، باید به سمت استفاده از ظرفیتها در حوزههای مختلف برویم و آنها را بالقوه و به روز کنیم.
در حوزه آبوهوا هنوز نتوانستهایم الگوی مصرف درستی برای مردم تعریف کنیم؛ چون رسانه ما بیشتر حرف میزند تا عمل کند. چند سریال و مستند خوب هزینه نکرده است. چرا چندین شبکه در کشورهای خارجی به صورت رایگان 24 ساعته به زبان فارسی برای ایران برنامه پخش میکنند؟ حتماً مهم است و انگیزهای پشت آن وجود دارد که میلیونها دلار هزینه میکنند تا چیزی برداشت کنند.
مدیرانی که هستند، متأسفانه راهبرد رسانهای ندارند. اگر ما در مورد آبوهوا و الگوی مصرفی درست مدیر تربیت شدهای داشته باشیم که بتواند برنامه بدهد و فراخوان بگذارد و هزینه کند، قطعاً بسیاری از مشکلات نیز حل خواهد شد. در حقیقت باید بدانیم هر یک تومان پولی که در حوزه فرهنگی و حوزه رسانهای برای ارتقای سطح جامعه و ارتقای فرهنگی جامعه و جلوگیری از تهاجم فرهنگی هزینه کنید، مطمئن باشید ارزش افزودهاش صدها برابر بیشتر باز میگردد.