فرم ثبت درخواست نمایندگی مکدونالد در ایران در سایت این شرکت
روزنامه کیهان به تلاشهای داخلی برای بازکردن پای مک دونالد به ایران واکنش نشان داد
اما اینکه هنوز امضای وزرای خارجه پای متن برجام خشک نشده، این «زنجیرهای کهنسال» بدنبال پذیرایی از ایرانیان با فستفود آمریکایی است، خود از منظر دیگری نیز قابل بررسی است؛ که چرا سهم ایرانِ تحت تحریمهای ظالمانه اقلام حیاتی از قبیل دارو و هواپیمای مسافربری، فستفود آمریکاست. چرا آمریکاییها و شرکایشان برای ارسال قطعات هواپیماهای مسافربری به ایران پیشقدم نشدهاند؟ آیا برنامه طرفهای مذاکرهکننده ایران اشباعکردن بازار و مردم ایران از کالاهای مصرفی و برندهای معروف و پرکردن چشم جامعه از این اقلام و ایجاد «بیاشتهایی کاذب» برای مطالبه لغو تحریمهای اساسی در صنعت و بخش نظامی است؟ پاسخ این سؤالها را شاید چند ماه دیگر بهتر بتوان از لابهلای قراردادهای اقتصادی منعقد شده پیدا کرد.
اینجا تنها نگاهی به اولین مشتری دست به نقد ورود به بازار ایران داریم. ببینیم مکدونالد معروف کیست و بزرگترین رستوران زنجیرهای جهان با بیش از شصتسال سابقه، 35هزار و اندی شعبه و درآمدی بیشتر از 22 میلیارد دلار در سال، چگونه و به چه بهایی به جایگاه کنونی رسیده است.
شروع برادران مکدونالد
شرکت مکدونالد دارای بزرگترین زنجیره رستورانهای فست فود در سراسر دنیا است. این شرکت با فعالیت در 119 کشور روزانه دارای 68 میلیون مشتری است. تاریخ آغاز به کار این شرکت به 1940 باز میگردد، وقتی که برادران ریچارد و موریس مک دونالد در کالیفرنیا اولین رستوران خود را راهاندازی کردند. برادران مکدونالد، کار خود را با یک دستگاه تولید نوشیدنیهای «میلک شیک» شروع کردند و آنچه آنان را از سایر اغذیه فروشیها متمایز میکرد، الهام گرفتن از خط تولید کارخانجات بود. آنها با استفاده از چنین ویژگیای، میتوانستند در سالهای پرمشغله جنگ جهانی دوم، سفارشات را هر چه سریعتر در اختیار مشتریان خود قرار دهند و البته افزایش نرخ اشتغال زنان نیز روز به روز بر تعداد طرفداران این نوع تغذیه میافزود.
برادران مکدونالد
تصمیم آنها به استفاده از «سیستم خدمات رسانی سریع» در سال 1948 پایه و اساس شکلگیری رستورانهای فست فود در آینده را رقم زد. البته این سیستم دو دهه پیش از این توسط رستوران زنجیرهای وایت کسل (white castle) مورد استفاده قرار میگرفت اما عرضه غذا در زمانی کوتاه با مکدونالد شناخته شد. در سال 1955 «ری کراک» به برادران مکدونالد پیوست و از آنجا تأسیس شعبههای این رستوران شروع شد.
اولین فست فود مکدونالد - 1955
دفتر مرکزی این شرکت در ایالت ایلینویس ایالات متحده واقع شده است. بر اساس آمار موسسه اینتربرند در سال 2011 مکدونالد با ارزش سهامی معادل 35,593 میلیون دلار و 6% رشد نسبت به سال 2010 به عنوان ششمین برند تجاری برتر در دنیا شناخته شد.
مکدونالد، بزرگترین رستوران زنجیرهای در جهان با درآمد سالانه بیش از 22 میلیارد دلار است
در سال 1961 مکدونالد برای اولین بار نام و لوگوی تجاری خود که به شکل قوسهای طلایی (Golden Arches) بود و به نوعی حرف M از ابتدای نام مکدونالد را تداعی میکرد، را ثبت کرد. به عقیده کارشناسان شکل خاص و ترکیب رنگ زرد و قرمز استفاده شده در لوگوی مکدونالد خود یکی از دلایل جذب کودکان به سمت این رستوران است. کارشناسان مکدونالد را تنها یک پدیده اقتصادی نمیدانند بلکه این زنجیره قدرتمند را یک پدیده اجتماعی و فرهنگی تلقی میکنند که حامل ارزشهای جامعه آمریکایی است؛ ترویج فرهنگ فستفودگرایی که خود فرهنگ فردگرایی را بدنبال دارد.
بر اساس آماری که کمیسیون تجارت فدرال آمریکا آخرین بار در سال 2006 منتشر کرد، مکدونالد بیش از 520 میلیون دلار هزینه صرف تبلیغات خود برای کودکان از طریق ساخت عروسکهای مجانی کردهاند.
مکدونالد طراحیهای جذابی برای ترغیب کودکان دارد
برادران مکدونالد اولین شعبه رستورانهای زنجیرهای خود را با کمک ری کراک (Ray Kroc) در اوریل 1955 در ایالت ایلینویس امریکا افتتاح کردند و این آغازی بود برای گسترش رستورانهای زنجیرهای مکدونالد در سراسر دنیا. البته کراک و برادران مکدونالد برای توسعه فعالیت تجاری خود همواره با یکدیگر مشکل داشتند، اما از نقش کراک در موفقیت این نام تجاری در دنیا نمیتوان به سادگی گذشت.
اولین فست فود مکدونالد - 1955
مکدونالد دارای بیش از 35هزار شعبه و یک و نیم میلیون کارمند در سراسر دنیاست. این شرکت که به عنوان نماد کاپیتالیسم آمریکایی در جهان شناخته میشود که با صرف هزینه های سنگین تبلیغاتی در صدد حفظ موقعیت خود به عنوان رتبه اول در حوزه مواد غذایی است.
البته این شرکت دارای برندهای دیگری مانند Piles café نیز است. این شرکت با توجه به تعداد زیاد مشتریان خود، برای کسب سود بیشتر و با تقلید از استارباکس (Starbucks) دیگر برند معروف کافیشاب زنجیرهای، به معرفی کافیشاپ مککافی (McCafe) پرداخت.
ریچارد مکدونالد
اولین شعبه مککافی در 1993 در ملبورن استرالیا افتتاح شد. با گذشت زمان بسیاری از رستورانهای مکدونالد با تقلید از شعبه ملبورن به افتتاح کافیشاپ مککافی در درون رستوران کردند و برخی از آنها با 60% فروش بیشتر نیز مواجه شدند. در حال حاضر بیش از 600 شعبه مککافی در سراسر دنیا مشغول فعالیت هستند.
کافیشاپ مک کافی که بعضا در خود رستورانهای مکدونالد واقع شدهاند
این شرکت برای افزایش مشتریان خود به ایدههای بسیاری مانند ایجاد فضای بازی برای کودکان در کنار رستوران و یا تغییر دکوراسیون دست زد. مکدونالد از مدل تجاری جالبی استفاده میکند. این شرکت با خرید و افتتاح رستورانهای خود در نقاط مهم شهرها به نوعی در حوزه املاک نیز فعال میباشد. البته این سیاست با توجه به متفاوت بودن شرایط در کشورهای مختلف تغییر میکند.
با وجود اینکه مکدونالد به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ و به ظاهر موفق دنیا شناخته میشود اما تعداد افرادی که نسبت به نوع فعالیتها و محصولات این شرکت انتقاد دارند کم نیست. توسعه شرکتها و محصولاتشان در سطح جهانی اگرچه سود زیادی را برای صاحبان این نوع شرکها همراه دارد اما از طرف دیگر داشتن مشتریان و مخاطبان بیشتر مسلما انتظارات زیادی را نیز به همراه دارد، مسألهای که عمدتا تحت تاثیر سود مالی قرار گرفته و زیاد به آن توجه نمیشود و همین موضوع باعث بوجود آمدن و گاها تشدید انتقادات از این شرکتها میشود. شرکت مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
روز جهانی ضد مک دونالد
پس از توسعه مکدونالد در سطح جهانی، رفته رفته برخی مسائل و مشکلات اخلاقی شهرت این شرکت را تحت تأثیر قرار داد و رفته رفته به تعداد معترضان ضد مکدونالد افزود. معترضین حتی روز 16 اکتبر را "روز ضد مکدونالد" نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایهداری در انگلیس، رستورانهای مکدونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت. البته بیشترین آسیبی که به شهرت مکدونالد وارد شد در خصوص دادگاه مکلیبل (McLibel) بود. در این پرونده شرکت مکدونالد از فعالانی که به توزیع دستنوشتههایی با موضوع "مشکل مکدونالد چیست" کرده بودند شکایت کرد و انتظار داشت که دادگاه به سرعت حکمی سنگین برای متهمان صادر کند. در عوض این پرونده نزدیک به دو سال و نیم در جریان بود و به یکی از طولانیترین پروندههای تاریخ قضایی انگلیس تبدیل شد.
مخالفان، 16 اکتبر را روز ضد مکدونالد نامیدند
تجمع مخالفان در مقابل یکی از رستورانهای مکدونالد
مکدونالد، دشمن سلامت انسان
یکی از بیشترین انتقاداتی که مکدونالد طی 30 سال اخیر با آن مواجه بوده مربوط به غذایی است که در رستورانهای آن به مشتریان عرضه میشود. منتقدین معتقدند که غذاهای عرضه شده در مکدونالد یکی از عوامل اصلی شیوع چاقی در میان مردم آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته است. مطالعات پزشکی نشان میدهد که میزان افزایش وزن در میان افراد انگلیسی بیش از دیگر کشورهای اروپا در حال بالا رفتن است و یک پنجم از مردم انگلیس به شکل خطرناکی از افزایش وزن رنج میبرند ( و این در حالی است که مکدونالد در انگلیس دارای بیش از 1200 شعبه است).
میزان مرگ و میر ناشی از چاقی مفرط در آمریکا بیش از 300 هزار نفر در سال است که درصد بالایی از چاقی افراد ناشی از مصرف فستفود است. حال اینکه میزان مرگومیر ناشی از مصرف سیگار در همین کشور حدود 400 هزار نفر است. اینجاست که سهم و نقش مکدونالد به عنوان بزرگترین رستوران فستفود در آمریکا و جهان نمود بیشتری پیدا میکند. پس از بررسی ارزش غذایی محصولات مکدونالد مشخص شد که غذایی مانند بیگ مک (Big Mac ) و یا مرغ سرخ کرده دارای 910 کالری، 46 گرم چربی (که 13 گرم آن چربی اشباع شده است) است و این بدان معناست که این شرکت استانداردهای رژیم غذایی آمریکا را رعایت نمیکند. علاوه بر چاقی مفرط، دیابت، فشار خون، بیماریهای قلبی و سرطان نتایج استفاده از چربی زیاد، شکر و نمک است ( موادی که به شکل یکجا و به میزان بالا در محصولات مکدونالد وجود دارند).
تاثیر استفاده از رژیم غذایی مکدونالد در فیلم انتقادی مورگان اسپورلاگ (Morgan Spurlock) به وضوح دیده میشود، جایی که او چیزی جز مکدونالد را در وعدههای غذایی خود استفاده نمیکند و در نتیجه با 11 کیلو اضافه وزن، افزایش 60 واحدی کلسترول و از دست دادن کبد خود مواجه میشود. وی دچار سردرد و افسردگی شده و در نهایت به مصرف مکدونالد اعتیاد پیدا میکند.
مورگان اسپورلاک در فیلم من دوبرابر (Supersize me)
تاثیر استفاده از محصولات مکدونالد برای کودکان نیز بسیار خطرناک است، حال اینکه این شرکت با تحت تأثیر قرار دادن کودکان از طریق تبلیغات تلوزیونی، وسایل بازی کودکان و از همه مهمتر استفاده از شخصیت دلقک رونالد مکدونالد هر ماه حدود 90 درصد کودکان بین 3 تا 9 سال را جذب رستورانهای خود میکند.
دلقک مک دونالد بیش از 90 درصد کودکان را جذب رستورانهای این شرکت میکند
افزایش اعتراضات از سوی حامیان حیوانات
جبهه دیگری از اعتراضات از سوی افرادی است که معتقدند که حیوانات نیز همانند انسانها به عنوان یک موجود زنده بوده شایسته احترام هستند. مکدونالد به دلیل نحوه رفتار با حیوانات قبل از کشتن و با هدف لذیذتر شدن غذا، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. این شرکت بزرگترین ترویجکننده غذاهای گوشتی و بزرگترین مصرفکننده گوشت گاو، دومین مصرفکننده گوشت مرغ در دنیا برای محصولات خود میباشد. هجمه انتقادات مربوط به نحوه برخورد با حیوانات در محلهای نگهداری و کشتارگاههای مکدونالد است. بر اساس مطالب ارائه شده در دادگاه مکلیبل، در مرغداریهای مکدونالد در فضایی کمتر از یک متر و بدون نور تعداد زیادی از این حیوانات نگهداری میشود که نتیجه آن 44 درصد ناهنجاری و مشکلات دیگر بهداشتی برای این حیوانات است. در محلهای دیگر نگهداری حیوانات متعلق به مکدونالد نیز همین شیوه رفتار اعمال میشود. علاوه بر شرایط نگهداری، مکدونالد برای نحوه کشتن حیوانات در کشتارگاهها نیز با هجمه انتقادات مواجه شده است.
اعتراض به نحوه برخورد مکدونالد با حیوانات
خوراک Foie Gras برای اشراف و ثروتمندان
یکی دیگر از مواردی که باعث افزایش اعتراض مخالفان مکدونالد شده است مربوط به یکی از غذاهای عرضه شده در این رستوران به نام Foie Gras است.
این غذای گرانقیمت که علاوه بر مکدونالد در رستورانهای KFC نیز عرضه میشود از جگر پرندگان تهیه می شود. برای تهیه این غذا، جگر پرنده باید از چربی زیاد و حجم بالایی برخوردار باشد و از آنجا که در حالت طبیعی امکان وقوع این امر وجود ندارد، حجم بالایی از غذای چرب و دارای روغن بالا به وسیله دستگاه و به زور به پرنده خورانده میشود.
سپس پرنده در قفسی کوچک بدون حرکت قرار داده میشود تا چربی بیشتری در بدن او ایجاد شود. این شیوه رفتار با حیوانات که به شکل بیرحمانهای صورت میگیرد اعتراضات بسیاری را در پی داشته است.
مراحل تولید Foie Gras
مقایسه جگر معمولی غاز ( راست) با جگر انباشته شده از چربی (چپ)
جگرهای چرب غاز
غذای گرانقیمت و لوکس Foie Gras
مکدونالد و محیط زیست
شرکتها در قبال محیط زیست نیز مسؤول هستند و نباید به آنها به عنوان یک ابزار سودآور بنگرند. این مسأله از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا منعکسکننده تصویر شرکت و احساس و ادراک مشتریان آن شرکت است. برای مثال طی یک نظرسنجی از سوی وال استریت ژورنال 53 درصد از مردم به دلیل مسائل و مشکلات محیطی مربوط به محصول یا تولید کننده از خرید آن محصول امتناع میکنند. جدیترین نگرانی محیطی نسبت به مکدونالد این است که این شرکت برای ایجاد یک چراگاه وسیع در برزیل به تخریب جنگلهای بارانی آن منطقه اقدام کرده است. این اقدام نه تنها موجب از بین رفتن منابع طبیعی میشود بلکه بر گرم شدن کره زمین نیز تاثیرگذار است، زیرا جنگلهای بارانی نقش مهمی در مکانیزم جذب دی اکسد کربن هوا دارند.
تخریب جنگلهای آمازون برای ایجاد چراگاههای مکدونالد
مکدونالد همچنین سالانه از میلیونها تن بستهبندی استفاده میکند که تنها برای چند دقیقه مورد استفاده قرار میگیرند. به طور معمول بستهبندیهای پلیاستر مورد استفاده برای محصولات مکدونالد موجب از بین رفتن گازهای لایه ازن میشود. انتقاد دیگری که از این شرکت میشود مربوط به تولید میزان بالای زباله آن است. هر رستوران مکدونالد در آمریکا روزانه به طور متوسط نزدیک به 110 کیلوگرم زباله تولید میکند که با توجه به تولید 410 کیلوگرمی زباله از طرف مراکز توزیع منطقهای شرکت، تعداد زیاد شعبههای این شرکت در سراسر دنیا و هزینه بالای از بین بردن این میزان زباله به اهمیت بالای این موضوع میتوان پی برد.
نقض حقوق کارگران
یکی دیگر از انتقاداتی که همواره مکدونالد با آن مواجه بوده مربوط به شرایط کار و سیاستهای این شرکت در قبال کارکنانش است. این شرکت دارای بیش از یک و نیم میلیون نفر کارمند در سراسر دنیاست که بیش از نیمی از آنها افراد زیر 21 سال هستند. سیاست شرکت در استخدام افرادی با این محدوده سنی به این معناست که بیش از نیمی از کارکنان مکدونالد از حداقل حقوق برخوردار هستند. وارد شدن عبارت McJOB در سال 2003 در فرهنگ لغت وبستر که به معنی نوعی از کار با حقوق پایین است نیز بیانگر این موضوع است.
عبارت Mcjob که به معنی شغلی با درآمد پایین است
یکی دیگر از مشکلاتی که کارکنان این شرکت با آن مواجه هستند کار در شرایط نامناسب،تبیض نژادی، بالا بودن غیر قانونی ساعت کار و پایین بودن شرایط بهداشتی و ایمنی در محیط کار است. البته به دلیل عدم وجود اتحادیههای کارگری در درون مکدونالد، اقدامی در خصوص تغییر شرایط کارکنان این شرکت صورت نگرفته است. بر اساس نظریه سهامداران میلتون فریمن، نیازها و انتظارات کارکنان به اندازه انتظارات مشتریان از اهمیت بالایی برخوردار است.
کودکان قربانی سیاستهای بازاریابی مکدونالد
اریک اسکلوسر (Eric Schlosser) در کتاب خود با نام ملت "وابسته به فستفود" که در سال 2001 به چاپ رسید به انتقاد از سیاستهای بازاریابی مکدونالد پرداخت. به عقیده وی این شرکت با ایجاد سیاستهای بازریابی به تقلید از شرکت والت دیزنی و ایجاد شخصیتهایی مانند دلقک رونالد مکدونالد و همراهش برای جذب بازار کودکان تمرکز ویژهای کرده است. به عقیده کارشناسان بازاریابی این اقدام نه تنها موجب جذب کودکان، بلکه خانوادههای آنها نیز میشود. از همه مهمتر این تاکتیک موجب حفظ محبوبیت این برند در دوره بزرگسالی و ایجاد نوعی حس نوستالژی در میان افراد خواهد بود.
دلقک مکدونالد، شخصیت محبوب کودکان و یکی از ابزارهای اصلی سودجویی و سوء استفاده از کودکان است
به عقیده اسکلوسر، مکدونالد با نفوذ در میان مدارس از طریق اسپانسرشیپ موفق به کاهش مالیاتهای خود شده است. بر اساس منابع وی 80% کتابهایی که از سوی فرد یا موسسهای مورد حمایت مالی قرار میگیرند حاوی مطالبی به سود حمایتکننده کتاب هستند و مسلما مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به عقیده نویسنده بی احترامی به حامیان مالی در مدارس با مجازات همراه خواهد بود. یکی از این موارد مربوط به دانش آموزی به نام مایک کامرون بود که به دلیل پوشیدن لباسی به رنگ آبی (که نماد شرکت پپسی، رقیب کوکاکولا است) در روز کوکاکولا (Coke Day) و هماهنگ نبودن با لباس مشکی و قرمز دیگر دانشآموزان، از تحصیل معلق شد.
با توجه به انتقادات موجود و تلاشهای مکدونالد در جهت رفع کمبودها و بهبود شیوه عملکرد (بر اساس ادعای مدیران شرکت) واضح است که سیاستهای اخلاقی این شرکت تنها در حد شعار بوده و اقدامی تاثیرگذار در جهت تغییر و بهبود شرایط از سوی شرکت صورت نگرفته است. بیشتر تلاشها حالت توصیفی داشته و بر اساس اهداف آینده ترسیم شده است و نه آنچه تا کنون انجام شده است. به عبارت ساده تر تلاشهای این شرکت بیشتر در جهت امیدوار نگه داشتن مردم به بهبود شرایط در اینده است تا مطمئن ساختن آنها.
مکدونالد، یکی دیگر از حامیان اصلی رژیم صهیونیستی
افتتاح اولین شعبه مکدونالد در اسرائیل به سال 1993 در تلآویو بازمیگردد. این شرکت دارای 80 رستوران و 3000 کارمند اسرائیلی است. مکدونالد نیز همانند دیگر شرکتهای بزرگ آمریکایی یکی از حامیان بزرگ اسرائیل به شمار میرود. جک ام. گرینبرگ (Jack M. Greenberg) که ریاست این شرکت را بر عهده دارد مدیر افتخاری اتاق بازرگانی مشترک آمریکا-اسرائیل و موسسه Metropolitan Chicago است.بر اساس وبسایت صندوق سرمایهگذاری یهودیان شرکت Metropolitan Chicago شرکت مکدونالد یکی از حامیان اصلی این صندوق بهشمار میرود. این شرکت از طریق کمیته اسرائیلی خود در این صندوق در راستای حفظ و تقویت حمایت اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل در تلاش بوده و به مانیتورینگ و در صورت لزوم پاسخ به پوشش رسانهای اسرائیل مشغول است.
قدردانی انجمن یهودیان شیکاگو از حمایتهای گسترده مکدونالد
صندق سرمایهگذاری یهود مجری برنامه مسافرت تابستانی خانوادگی به اسرائیل است. در این برنامه خانوادهها به بازدید از پایگاههای نظامی اسرائیل و ملاقات با سربازان اسرائیلی میپردازند. این صندوق در راستای مشارکت در برنامه اسرائیل سالانه 1.3 میلیون دلار برای توسعه شهرک صهیونیستی Kiryat Gat و برنامه های عمرانی در آن کمک مالی اختصاص داده است.
مستند کوتاه نقشه نفوذ دیپلماسی همبرگری
هنوز برجام به فرجام نرسیده مکدونالد فرم درخواست اعطای نمایندگی در ایران را در وبسایتش قرار داد/ هشداری که ۱۵ سال پیش درباره پیشاهنگ فرهنگ آمریکایی داده شد
دانلود کنید
برای پیشبرد «نفوذ فرهنگی» ابتدا باید «حضور آمریکایی» داشت و این حضور در وهله نخست از طریق کالاها، تولیدات فرهنگی و خدمات امکانپذیر خواهد شد. به گونه ای که امروز چینی ها به صورت امریکایی زندگی می کنند ، محصولات امریکایی مصرف می کنند و بالاخره امریکایی فکر می کنند
به گزارش موعود در ماههای اخیر خبر کوتاهی در رسانههای کشورمان انتشار یافت که از احتمال افتتاح شعبه رستورانهای زنجیرهای مک دونالد در تهران حکایت میکرد. این خبر در دیدگاه نخست چندان با اهمیت نمینمود. با این حال عدهای به انتقاد پرداخته و این اتفاق را نشانهای از وجود طرحهایی برای نفوذ فرهنگ آمریکایی به کشور دانستند. در مقابل عدهای دیگر به تمسخر این انتقاد پرداخته و منتقدان را به دچار بودن به توهم توطئه از نوع شدید آن متهم کردند که حتی «یک رستوران ساده» را نیز تحمل نمیکنند! اما نگاهی به تجربیات کشورهای دیگر در این زمینه حکایت متفاوتی به دست میدهد. در این میان، بازخوانی ابعادی از تجربه آمریکاییسازی فرهنگ چین پس از رشد و شکوفایی اقتصادی آن قابل توجه است. برای پیشبرد «نفوذ فرهنگی» ابتدا باید «حضور آمریکایی» داشت و این حضور در وهله نخست از طریق کالاها، تولیدات فرهنگی و خدمات امکانپذیر خواهد شد.
آمریکاییسازی شیوه زندگی در چین
پس از ورود به بازار بینالمللی و پس از اصلاحات اقتصادی و سیاسی گوناگون، چین به عصر جدیدی وارد شد. عصر جدید چین پر از امیدهای نوین اقتصادی بود. در دهه پنجاه که اکثریت اقتصاد تحت سیطره دولت کمونیست بود رشد اقتصادی سالانه هیچ گاه به بیش از ۸ درصد نرسید. اما پس از اصلاحات اقتصادی در دهه هشتاد میلادی رشد اقتصادی سالانه چین به بیش از ۱۰ درصد رسید. این رشد اقتصادی در کنار برخی از پیشرفتها و توسعهها موجب به وجود آمدن طبقه بسیار بزرگ و گستردهای از مصرف کنندگان شد که در تاریخ چین بیسابقه بوده است. به تبع این تغییرات اقتصادی، تغییرات غیر منتظره اجتماعی نیز در چین روی داد. مردم اکنون تولیدات فرهنگی آمریکا را مصرف میکردند و جامعه چین تاثیرپذیری خود از فرهنگ آمریکایی را آغاز کرده بود. این کشور با جمعیتی بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر بازار بسیار مناسبی برای محصولات آمریکایی محسوب میشد که به تدریج فرهنگ و شیوه زندگی آمریکایی را وارد چین کرده و نظم و مصرف اجتماعی این کشور را تحت الشعاع قرار داد.
رشد اقتصادی چین بازار مصرف بزرگی برای محصولات آمریکایی پدید آورد.
نظم اجتماعی آمریکایی در چین
رشد پدیده «فرهنگ جهانی» طبق مدل تک قطبی فرهنگ آمریکایی و ورود آن به چین نظم سنتی جامعه چین را به تدریج دگرگون کرد. در نتیجه یک نظم فرهنگی جدید در چین سنتی دارای ریشههای فرهنگی بومی متولد شد که بیشتر شبیه به فرهنگ باز و رهای آمریکا بود. هرچند سرعت ایجاد این نظم کم بود اما توانست در بسیاری از جنبهها ارزشهای چینی را کنار زده و ارزشهای آمریکایی را جایگزین کند. چینیها در زندگی روزانه خود فرهنگی را داشتند که فعالیتهای وابسته به گروه را توصیه میکرد. هنگامی که فعالیتی طرح ریزی میشد؛ تعداد افراد زیادی در قالب یک گروه بزرگ در آن درگیر میشدند. در واقع جامعه چین در سایه این روابط یک جامعه گروه گرا بود که مردم در آن خود را اعضای گروهها میدانستند نه افراد مجزای مستقل و جدا. آنها به تاثیر کارهایشان در گروه توجه داشتند و این ویژگی یک پیوستگی و هماهنگی در گروهها ایجاد میکرد.
جهانی شدن طبق مدل آمریکایی و ورود آن به چین نظم سنتی جامعه چین را به تدریج دگرگون کرد.
در واقع مردمان چین طبق تصمیمات و جهتگیریهای گروهی حرکت میکردند نه علایق و خواستههای فردی. اما نفوذ فرهنگ آمریکایی توانست این سازوکارها و الگوها را در چین به شدت تغییر دهد و فردگرایی را جایگزین گروه گرایی کند. در نتیجه فرهنگ اجتماعی چین آمریکنیزه شد؛ ارزشهای غیراخلاقی آن در لایههای مختلف جامعه چین نفوذ کرد و بدین ترتیب فردگرایی زاییده آزادی آمریکایی و بازار آزاد جایگزین نظم سنتی اجتماعی و فرهنگی چین شد. به موازات این تغییر و تبدیل نظم «مصرف گرایی» نیز در جامعه چین با قدرت بیشتری رواج یافت. به طوری که در این دوره گذار حتی در روستاهای دور افتاده این کشور که بسیاری از آنها فاقد جادههای ارتباطی بودند مردم درباره خانههای بزرگ واتومبیل و رفاه صحبت میکردند.
نفوذ فرهنگ آمریکایی توانست سازوکارها و الگوهای فرهنگی چین را به شدت تغییر دهد.
فرهنگ آمریکایی و خانواده
نفوذ فرهنگ آمریکایی بر خانوادههای چینی نیز تاثیر گذاشت و به خصوص روابط عاطفی بین اعضای جوان و سالخورده را از بین برد. به موازات اهمیت آن در جامعه چینی، جمع گرایی در درون خانوادهها نیز جایگاه ویژه و حتی برتری در مقایسه با جامعه داشت که در اثر گرایش شدید به جمع آوری پول و مادیات، آنچنان که در فرهنگ آمریکایی مرسوم است، قاموس آن از هم پاشیده شد. جوانان چینی سعی میکنند طبق الگوی جهانی شدن آمریکایی «انسان خود ساخته» آمریکایی را در خود پرورش دهند و در نتیجه چه دختر و چه پسر در سالهای نخست جوانی به مستقل شدن و جدایی از خانواده گرایش دارند.
جوانان چینی سعی میکنند طبق الگوی جهانی شدن آمریکایی مقلد «انسان خود ساخته» آمریکایی باشند.
از سوی دیگر به دلیل رشد علایق فردگرایانه نقش سالخوردگان و بزرگان خانواده در تربیت نسل جدید و انتقال ارزشهای کهن فرهنگ چینی به آنها بسیار کم رنگ شده است. نظم اجتماعی پیشین در اصل به وسیله مذهب بودیسم و عقاید بومی تنظیم و رهبری میشد اما اکنون این ثروت است که نظم جدید را هدایت میکند. به علاوه ماهیت «کار» تغییر یافته و پرداختن به مشاغل سنتی در ذهن نسل جدید نشانی از ایستایی و عدم پیشرفت به شمار میآید و در نتیجه آنها ترجیح میدهند روستاها را ترک کرده و به دنبال شغلهای بهتر در کارخانهها به شهرها سرازیر شوند.
مشاغل سنتی در ذهن نسل جدید چین نشانی از عدم پیشرفت به شمار میآید و آنها ترجیح میدهند به دنبال شغلهای بهتر در کارخانهها به شهرها سرازیر شوند.
فرهنگ آمریکایی و زن
ارزشهای آمریکایی درباره جنس زن، نگاه دیگری به زنان چینی ارائه داد و نقش آنها در کشور خود را بر اساس باورهای مادی آمریکایی بازتعریف کرد. زنان چینی به تقلید از غرب پرداخته و جایگاه و شیوه زندگی خود را طبق نیازهای بازار آزاد تنظیم کردند. در واقع سیاست گذاران نفوذ فرهنگی آمریکا در چین، غربیسازی این کشور را با تز و ایده «رهایی زن» به پیش بردند. وظایف یکسان با مردان به زنان چینی محول و فعالیتهای آنها به مسیر خواستههایی مبنی بر مدرن شدن و خروج از چارچوب فرهنگ سنتی چین هدایت شد.
در نتیجه زنان خانهدار و کشاورز پیشین و یا زنانی که تخصصی نداشتند با موقعیتی رو به رو شدند که برایشان فاقد امنیت و پیام آور کهنگی بود. بدین ترتیب، تاثیر بر زنان و رها کردن آنها از این ناامنی که مستقیما خانواده را به عنوان اولین واحد اجتماعی درگیر میکند در دستور کار نفوذ فرهنگ آمریکایی قرار گرفت و در پیشبرد نظم فرهنگی نوین آمریکایی در چین کمک بسیار بزرگی کرد. تحت تاثیر رسانهها و مدرنسازی، شیوه زندگی آمریکایی در جامعه چین گسترش یافت به طوری که تنها آمریکایی بودن شیوهای از زندگی و رفتار و منش کافیست که برای بخش بزرگی از جامعه چین مطلوب نماید. مردم تصور میکنند که این شیوه از زندگی و فرهنگ را خود آزادانه انتخاب میکنند؛ غافل از آن که این انتخاب در نتیجه استراتژیهای دقیق آمریکایی که برای نفوذ دادن فرهنگ و باورها و ارزشهای آمریکا به جوامع دیگر طراحی و اجرا شدهاند روی داده است.
اسب تروای محصولات آمریکایی
صادرات کالاها و تولیدات آمریکایی، اعم از اجناس و رسانه، به چین ابزار نفوذ فرهنگ آمریکایی تلقی میشود. در واقع برای پیشبرد «نفوذ» ابتدا باید «حضور» داشت و این حضور در وهله نخست از طریق کالاها، تولیدات و خدمات امکانپذیر خواهد شد. فیلمهای آمریکایی، برنامههای تلویزیونی، فست فود و حضور شرکتهای آمریکایی به آرامی تولیدات بومی، فرهنگهای محلی و ارزشهای متعلق به آنها را در چین کنار زدند و آمریکنیزاسیون کشور به صورت نمادی از مدرن بودن و دوری از عادات کهنه و بیمعنی جلوه داده شد. جاری شدن محصولات فرهنگی آمریکا به چین و مصرف گسترده آنها در این کشور قابلیت رقابت را از تولیدات چینی گرفت و تیشه به ریشه تولید این محصولات زد.
کالاها و تولیدات آمریکایی، اعم از اجناس و رسانه، ابزار نفوذ فرهنگ آمریکایی به چین بودند.
از آنجا که تلویزیون، روزنامه، اینترنت و دیگر واسطههای ارتباطات بخش بزرگی از تفریحات روزانه مردم را تامین میکنند، آمریکاییها این واسطهها را مستقیما به صنعت مرتبط کرده و نفوذ را با رسانه تقویت کردند. در واقع «صنعت مدرن تبلیغات» که در آمریکا متولد شده بود راه خود را به جامعه چین باز کرد. آمریکاییها برنامههای تلویزیونی خود را با تبلیغات و آگهیهای جذاب درباره محصولات فرهنگی جدید آمریکایی پر کرده و روانه چین کردند. این محصولات و تبلیغات زیر نظر کارشناسان خبره روانشناسی تهیه شده بودند تا بیشترین تاثیر را بر جامعه هدف بگذارند. از سوی دیگر در کنار اشاعه فرهنگ آمریکایی، تبلیغات جایگاه مهمی در بازاریابی محصولات آمریکایی نیز داشت زیرا که میتوانست مخاطب چینی را به مصرف این محصولات متقاعد سازد.
«صنعت مدرن تبلیغات» با پیام ارزش بودن مصرف گرایی راه خود را به جامعه چین باز کرد.
برای مثال سیانان و صنایع سینمای فوکس تجربه فراوانی در تمامی زمینههای برنامهسازی تلویزیونی و سینمایی داشتند و توانستند اسبهای تروای فرهنگ مورد نظر سیاست گذاران نفوذ آمریکا را وارد جامعه چین کنند. به لطف این رسانهها مارکهای تجاری آمریکایی از جمله کوکا کولا، مک دونالد و غیره روزانه به کرات از سوی مخاطبان دیده شدند و مصرف تولیدات آمریکایی برای آنها عادیسازی شد. اما چیزی که در واقع اتفاق میافتاد اشاعه فرهنگ آمریکایی حاکم بر مصرف این کالاها و تولیدات در جامعه هدف بود. چینیها دنیا را از دریچه فرهنگ آمریکایی میدیدند و در نتیجه خود را با این فرهنگ وفق دادند؛ همانگونه لباس پوشیدند و همان نوع غذاها را خوردند.
«همبرگر»، «مک دونالد» و «هیپ هاپ» به بخشی از زندگی روزانه چینیها تبدیل شد.
«همبرگر»، «مک دونالد» و «هیپ هاپ» که در جامعه آمریکا متولد شده بودند به بخشی از زندگی روزانه چینیها تبدیل شد و مهمتر از آن، فرهنگ حول و حوش این محصولات و تولیدات را نیز با خود وارد چین کرد. کمپانیهای مکدونالد و کوکاکولا در اقصی نقاط چین گسترش یافته و با خود فرهنگ آمریکایی را به همراه آوردند و توانستند در بین جوانان جایگاه تاثیر گذاری بیابند. جوان چینی مایل بود که در رستوران مک دونالد در قامت یک آمریکایی ظاهر شده و غذا بخورد و حضور در آن رستوران با هویت چینی چندان برایش راحت نبود. این فست فودها و نوشیدنیها در میان طبقه کارگر نیز دوستداران گسترده خود را یافت و به کارخانهها و کمپانیهای چینی نیز نفوذ کرد.
صادرات آمریکا به چین همواره در حال افزایش بوده است.
فرهنگ آمریکایی و هنر
تاثیر فرهنگ آمریکایی بر مصرف چینی در زمینه سینما و موسیقی نیز قابل توجه است. علیرغم وجود کمپانیهای قدرتمند فیلم سازی در چین، مردم تولیدات هالیوود را ترجیح میدهند و چین بزرگترین مصرف کننده محصولات سینمایی آمریکا در آسیا به شمار میآید. سریالهای آمریکایی به سرعت نزد چینیها معروف شده و جای خود را باز میکند و شیوه زندگی آمریکایی به تصویر کشیده شده در این سریالها، به خصوص کوچک بودن خانوادهها در حد سه یا چهار نفره، در میان مردم تبلیغ میشود.
چین بزرگترین مصرف کننده محصولات سینمایی آمریکا در آسیا به شمار میآید.
هنگ کنگ که پایتخت هنر چین محسوب میشود؛ سالانه یک فستیوال بینالمللی موسیقی برگزار میکند که با فعالیتهای متنوع فرهنگی همراه است. کمپانیهای حرفهای موسیقی از جمله ارکستر چینی هنگ کنک و ارکستر فیلارمونیک هنگ کنک که از نظر چینی ها بسیار موفق هستند در این فستیوال شرکت میکنند. با این حال ژانر موسیقی آمریکایی به سرعت در صنعت موسیقی چین در حال گسترش است. چینیها به موسیقیهای مختلف آمریکایی گوش میدهند و حتی خوانندههای چینی از تولیدات جدید موسیقی پاپ آمریکا تقلید کرده یا آنها را بازسازی و اجرا میکنند.
افتتاح دیزنی لند در چین در سال ۲۰۰۵ برای سیاستگذاران فرهنگی آمریکا اتفاق بسیار مهمی بود.
کمپانی والت دیزنی که انیمیشنهای معروف تاریخ سینما را ساخته است در دهه هشتاد شروع به ساختن پارکهای تفریحی با موضوع تولیدات خود کرد. شعبههای این کمپانی و پارکهایش در بسیاری از کشورهای جهان روزانه میزبان شمار زیادی از مردم است که ساعتها وقت خود را به دیدار از آن صرف میکنند. چین یکی از اهداف اصلی این کمپانی برای احداث پارکهای والت دیزنی بود و امروزه چینیهای فراوانی تعطیلات آخر هفته خود را در پارکهای این کمپانی میگذرانند. مراسم افتتاحیه دیزنی لند در چین در سال ۲۰۰۵ برای سیاستگذاران فرهنگی آمریکا اتفاق بسیار مهمی بود؛ زیرا که پروژه نفوذ را در سطح کودکان چینی قابل اجرا میکرد. کانالهای تلویزیونی مخصوص کودکان، شبکههای کارتون و کانال دیزنی اکنون در چین فعال بوده و نزدیک به هشتاد درصد از مخاطبان کم سن و سال این کشور را به خود جلب کردهاند. با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان تاثیرگذاران بنیادی در مصارف فرهنگی محسوب میشوند؛ اهمیت کارکرد دیزنی در چین با آن جمعیت بزرگ قابل توجه خواهد بود. زیرا که تبلیغات مصرف گرایی و پذیرش ارزشهای آمریکایی را از بدو کودکی در ذهن مخاطبان چینی میکارد.
علیرغم وجود کمپانیهای قدرتمند فیلم سازی در چین، مردم تولیدات هالیوود را ترجیح میدهند.
برخی از پژوهشگران از این نوع نفوذ به عنوان «مک دونالیزاسیون» یاد کردهاند که قابل پیشبینی بودن، همسانی، تاکید بر کمیت و نه کیفیت و استفاده از تکنولوژی بدون دخالت انسان برای کنترل افراد را تبیین میکند. فرهنگ چین به کمک وسایل ارتباط جمعی و رویداد مک دونالیزاسیون یا استاندارد سازی مصرف از درون به فرهنگ آمریکایی مبدل شد. تجربه چین میتواند برای برنامهریزان فرهنگی کشور ما محل درس و عبرت باشد تا با دوری از «یک رستوران ساده»انگاری اسبهای تروای فرهنگ آمریکایی امید آمریکاییسازی ایران اسلامی را برای دشمن به یاس بدل کنند.
کودک چینی در کنار عروسک معروف مک دونالد
منابع:
1 BurgerBusiness. 2012-01-25. http://www.burgerbusiness.com/?p=9168 McDonald's History". Aboutmcdonalds.com. Retrieved 2011-07-23.
2 http://www.interbrand.com/en/best-global-brands/best-global-brands-2008/best-global-brands-2011.aspx
3 McDonald's wants a digital-age makeover".
4 Sweney, Mark (2006-04-20). "Not bad for a McJob?". London: The Guardian. Retrieved 2009-03-30.
5 Allen, R.L. (2004) ‘Act Responsibly: Corporate good deeds help communities and build long term business’, Nation’s Restaurant News (Magazine) 38(36), 22. Purchased and retrieved PDF file from http://archives.lf.com/preview.cfm?ID=2004250169922&SC=Act+Responsibly&CFID=3442278&CFTOKEN=41845483 on 12/11/2005.
6 Baker, G. (2005). ‘From a pioneer to a pariah as Golden Arches celebrates 50 years’, Times Online April 16. Retrieved from http://www.timesonline.co.uk/article/0,,11069-1571623,00.html on 19/04/05.
7 Carroll, A.B. and Buchholtz, A.K. (2000) Business and Society: Ethics and Stakeholder Management. South Western College (Cincinnati).
8 Caterer-online.com (2004). ‘Company A-Z: McDonalds’. Retrieved from http://www.caterer-online.com/facts/companydetail.asp?lSiteSectionID=19&companyID=17 on 12/4/05. Cochran, P. (1994). ‘Reflections on stakeholder theory’, Business and Society (33) 1, 82-131. Elkington, J. Cannibals With Forks: The triple Bottom Line of 21st Century Business. Capstone (Oxford).
9 ‘Fast Food Pitfalls’ (2005). Retrieved from http://www.hendrickshosp.org/news.htm on 12/3/2005.
10 Freeman, R.E. (1984) Strategic Management: a stakeholder approach. Pitman (Boston).
11 Beauchamp, T. and Bowie, N. (2004). Ethical Theory and Business, Seventh Edition, New Jersey: Pearson Prentice Hall. (anything labelled Friedman)
12 Grarber, A. (2004) ‘Health initiatives catapult McDonald’s to top of corporate citizens list’, Nation’s Restaurant News 38(40). 140.
13 Hawken, Paul. (2002) ‘On Corporate Responsibility: A Ronald McDonald Fantasy’, San Francisco Chronicle, June 2nd. Retrieved from http://www.sfgate.com/cgi-bin/article.cgi?f=/c/a/2002/06/02/ED72039.DTL&hw=Ronald+McDonald+Fantasy&sn=001&sc=1000 on 12/12/2005.
14 Heinrich, M. (2002). ‘Exposing McDonald’s to the law’, Ecologist 32(7).
15 ‘Inside the McLibel trial’ (1995). Earth Island Journal 10(1).
16 Lampe, J. and Finn, D. (1992) ‘A model of auditors' ethical decision processes’, Auditing: A Journal of Practice and Theory (Supplement) 11: 33-59.
17 McDonald’s Worldwide (2004). ‘Corporate Responsibility Report’.
18 McEwan, T. (2001) Managing Values and Beliefs in Organisations. Financial Times/Prentice Hall.
19 McMans Depression and Bipolar Weekly (2004). ‘Diet and Obesity’. Retrieved from http://www.mcmanweb.com/diet_obesity.htm on 12/10/2005.
20 McSpotlight.org (2005) ‘Environment’. Retrieved from http://www.mcspotlight.org/issues/environment/index.html on 12/10/05.
21 McSpotlight.org (2005) ‘McDonald’s and Animals’. Retrieved from http://www.mcspotlight.org/issues/rants/animals.html on 12/10/05.
22 McSpotlight.org (2005) ‘McDonald’s and Employment’. Retrieved from http://www.mcspotlight.org/issues/rants/employment.html on 12/10/05.
23 McSpotlight.org. (2005) ‘The McLibel Trial’. Retrieved from http://www.mcspotlight.org/case/index.html on 12/10/2005. Parker, M. (1998) Ethics & Organisations. Sage.
24 Prince, J.S. and Denion, R.A. (1992). ‘Launching a new business ethic’, Industrial Management 34(6). 15-19.
25 Schlosser, E. (2001). Fast Food Nation. Penguin.
26 Smith, S. (2003) ‘McDonald’s’, America’s Greatest Brands II, 80-81. Retrieved from http://www.americasgreatestbrands.com on 12/4/05.
27 Spurlock, M. (2004) ‘Super Size Me (DVD)’.
28 Strategic Direction (2002). ‘McDonalds jumps on the CSR bandwagon’, Strategic Direction 18(9). 8-11. Retrieved from http://www.emeraldinsight.com/Insight/ViewContentServlet?Filename=Published/EmeraldFullTextArticle/Articles/0560180902.html on 12/12/2005.
29 Svoboda, S. and Hart, S. (1995). ‘Case A: A McDonald’s Environmental Strategy’, Pollution Prevention in Corporate Strategy, March. Retrieved from http://www.p2pays.org/ref/12/11858.pdf on 12/10/2005.
30 Teather, D. (2004). ‘McDonald’s seeks to assuage critics’, The Guardian August 6.
31 Sweeney, M. (2004). ‘McDonald’s axes Golden Arches for health focus’, Marketing.
32 Transport and General Workers Union (2004). ‘Government lets McDonald’s get away with low pay shame’. Retrieved from http://www.tgwu.org.uk/Templates/News.asp?NodeID=90633&int1stParentNodeID=42438&int2ndParentNodeID=89397&Action=Display on 12/4/05.
33 Verschoor, C.C. (2001). ‘Why do unfortunate things happen to good corporate citizens?’, Strategic Finance 83(5). 20-21.
Walsh, C. (2003). ‘Big Problems for Big Food as courts reach bursting point’, The Observer, July 13th. Retrieved from http://observer.guardian.co.uk/business/ethics/story/0,12651,997084,00.html on 10/4/2005.
34 Wells, C. (1998) ‘Corporate Responsibility’, Encyclopedia of Applied Ethics, 653-660.
35 Wood, V. (2002). ‘McDonald’s Social Responsibility Report – A Review’, Business Respect, 20th April. Retrieved from http://www.mallenbaker.net/csr/nl/28.html#Anchor-McDonald's-12723 on 12/4/05.