(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
مهندسى ژنتیک و پایان ماهیّت آدمى(مقاله انتخابی)

مهندسى ژنتیک و پایان ماهیّت آدمى

گفت وگو با بیل مک کیبِن1 


چکیده: 


مهندسى ژنتیک، مرزهاى زیادى را در دست کارى ژن هاى انسانى در نوردیده است و در آستانه کسب توانایى براى ایجاد تغییراتى در ویژگى هاى انسان هاى آتى، براساس تمایل و سفارش والدین و یا هر سفارش دهنده دیگر است. 

 
آقاى بیل مک کیبن نویسنده کتاب «بس است: مهندسى ژنتیک و پایان ماهیت آدمى»، بر این باور است که اعمال این گونه تغییرات مى تواند معناى زندگى آدمى و بلکه ماهیت او را به کلى محو و نابود کند و شکافى عظیم میان گذشته و آینده بشریت ایجاد کند. مک کیبن در عین حال، مخالف کاربرد بیوتکنولوژى در امور پزشکى و مداواى بیماران نیست. 

 
شما در کتاب «مهندسى ژنتیک»، نسبت به خطرات متعدد ناشى از فناورى هاى جدید که توانایى «طراحى دوباره» آدمى را دارند، هشدار مى دهید. آیا واقعا چنین خطرى آدمى را تهدید مى کند؟ 


جیمز واتسن، نخستین رئیس پروژه ژنوم یا تهیه نقشه جغرافیایى ژنتیکى بدن آدمى، صریحا افراد را تشویق مى کند که با استفاده از دانش جدید ژنتیک، دست به کار تحصیل کمال در خلقت آدمى شوند و امورى نظیر خجالتى بودن و عدم اعتماد به نفس را از جامعه انسانى حذف کنند. 



محققانى که در حوزه ژنتیک پژوهش مى کنند، به طور مستمر در کار کشف بخش هایى هستند که بعضا یا کلاً به مولکول دى.ان.اى و قابلیت هاى نهفته در آن ارتباط دارند. این بخش ها بر روى همه جنبه هاى مادى و روانى آدمى، از قد و رنگ چهره و توانایى هاى عضلانى گرفته تا ضریب هوش، و اجتماعى یا خجالتى بودن و گرایش به امید و شادمانى و نظایر آن، تأثیر مى گذارند. درست همان گونه که امروزه این قبیل تغییرات در حیوانات عملى مى شود، برخى از دانشمندان درصدد هستند که با دست کارى جنین آدمى در مراحل اولیه، نظیر این تغییرات را در انسان ها نیز به وجود آورند. 


برخى از محققان که از توانایى و قابلیت علمى بالا برخوردار هستند و به امکانات مالى فراوان نیز دسترسى دارند، دقیقا مى خواهند چنین اقدامى را انجام دهند. به عنوان مثال، جیمز واتسن، یکى از دو کاشف مولکول دى.ان.اى را در نظر بگیرید که در بهار امسال و در پنجاهمین سالگرد انتشار اکتشاف مولکول دى.ان.اى که براى او و همکارش فرانسیس کرک، جایزه نوبل زیست شناسى را به ارمغان آورد، مصرانه خواستار پیش برد مهندسى ژنتیک تمام عیار موسوم به germline شده که در آن اجزاى درونى سلول هاى آدمى، دست کارى مى شوند. 


او که نخستین رئیس پروژه ژنوم یا تهیه نقشه جغرافیایى ژنتیکى بدن آدمى بود، صریحا افراد را تشویق مى کند که با استفاده از دانش جدید ژنتیک، دست به کار تحصیل کمال در خلقت آدمى شوند و امورى نظیر خجالتى بودن و عدم اعتماد به نفس را از جامعه انسانى حذف کنند. او مى گوید: «چه کسى یک نوزاد زشت مى خواهد؟ اگر بتوانیم با دست کارى در ژن هاى افراد، انسان هاى بهترى به وجود آوریم، چرا چنین نکنیم؟» 


واتسن در این زمینه تنها نیست. محققان برجسته در دانشگاه هاى ام.آى.تى و کالیفرنیا در لوس آنجلس، نه تنها به این نوع افکار به عنوان ایده هایى خوب نظر مى کنند که آن ها را اجتناب ناپذیر مى دانند و معتقدند ظرف چند سال آینده، مى توان براى پول دارها فرزندانى متولد کرد که توانایى هاى آنان حتى از پیش تقویت شده باشد. 


«لى سیلور» متخصص ژنتیک در دانشگاه «پرینستن»، در کتاب تازه خود با عنوان «بازسازى بهشت عدن»، مى گوید: «چرا نباید از این توانایى و قدرت جدید استفاده کرد؟ ما همه جنبه هاى دیگر زندگى و هویت کودکان مان را با استفاده از تأثیرات قدرتمند محیطى و اجتماعى کنترل مى کنیم. پس بر چه مبنایى تأثیرات مثبت پروژه ژنتیک بر روى جوهره و ماهیت افراد را نفى مى کنیم. ما که حق والدین را براى نفع رساندن به فرزندان شان در هر مورد دیگر قبول مى کنیم، چرا این حق را در این زمینه به رسمیت نشناسیم؟» 


این پرسش جالبى است؟ واقعا تولید نوزادان بهبود یافته چه اشکالى دارد؟ 


این نکته اصلى مورد بحث، در کتاب تازه من است. نویسندگان دیگرى که در این زمینه قلم زده اند، کوشیده اند به جنبه عملى مسأله بپردازند و این نکته را مورد توجه قرار داده اند که این فناورى ها مى توانند اشتباهات بزرگ و خطرناک نیز به بار آورند و یا آن که به ازدیاد شکاف میان فقرا و اغنیا، بر مبناى تفاوت هاى بیولوژیک آنان دامن بزنند. اما من کوشیده ام مسأله اى عمیق تر را مطرح سازم و آن این که اگر ما به اِعمال این گونه تغییرات مبادرت ورزیم، معناى زندگى آدمى به کلى محو و نابود مى شود. 


براى آن که متوجه شوید منظورم چیست، براى یک لحظه تصور کنیم خود شما در زمره آن دسته از نوزادانى بوده اید که به روش هاى ژنتیکى در ساختار بیولوژیک شما تغییر داده اند و آن ها را بهبود بخشیده اند؛ حال از خود سؤال کنید که آیا هوش شما متعلق به خودتان است؟ حالات روحى شما واقعا محصول تجربه هاى شخصى خود شما و یا نتیجه تأثیر پروتئین هایى است که در سلول هاى بدن شما کارگذارده شده است؟ دستاوردهاى حرفه اى یا تحصیلى شما، امیدها و آرزوهاى تان، رؤیاهاى تان، به شما تعلق دارند یا به طور مصنوعى در شما القا شده اند؟ آیا در این جهان، هیچ چیز مى تواند براى شما معنا داشته باشد؟ یا آن که شما بیش تر شبیه یک روبات هستید که از پیش، همه امور در ساختار بدنى و روحى تان برنامه ریزى شده است؟ ما به شیوه هاى متفاوت مى کوشیم بر فرزندان مان تأثیر بگذاریم، اما بخشى از فرایند رشد و بالغ شدن، عبارت است از تعامل با همین نوع تأثیرگذارى ها و موضع گرفتن در برابر آن ها. این که فرزندان در برابر والدین طغیان مى کنند به هیمن نکته بازمى گردد که مى خواهند عدم موافقت خود را با برخى از این تأثیرگذارى ها نشان دهند، اما اگر شما در زمره افرادى هستید که با دست کارى ژنتیکى به نحو خاصى برنامه ریزى شده اید، نمى توانید در برابر این قبیل تأثیرات، واکنشى اصیل نشان دهید. 


این فناورى، بنیادى ترین تکنولوژى اى است که در اختیار بشر قرار گرفته و شکافى عظیم میان گذشته و آینده بشریت ایجاد خواهد کرد. بله، این امر کاملاً امکان پذیر است. بینشى که از رهگذر پیشرفت هاى ژنتیکى به دست آمده، تاکنون راه هاى درمان متعددى را براى انواع بیمارى ها مطرح ساخته است. به عنوان نمونه ژن درمانى که در آن دانشمندان به جاى ژن هاى جهش یافته اى که کارکرد صحیح خود را انجام نمى دهند، ژن هایى با عملکرد صحیح در سلول بدن بیماران جایگزین مى کنند و براى مثال به کسانى که به بیمارى «سیستیک فیبروسیس» (استخوانى شدن بافت هاى ریه) مبتلا هستند، امکان مى دهند که به عوض مرگ تدریجى به دلیل از کار افتادن ریه ها، به زندگى عادى خود ادامه دهند، در زمره این قبیل کاربردهاى مناسب مهندسى ژنتیک است. این نوع کاربرد مهندسى ژنتیک، منجر به تولید نوزادان طراحى شده نمى شود. 


برخى دیگر از محققان در تلاش هستند تا داروهایى تولید کنند که قادر است ساختارهاى ژنتیکى سلول هاى سرطانى را مورد حمله قرار دهد. همه این قبیل تحقیقات، بسیار مفید و ضرورى است و منجر به شناخت بهتر واقعیت هاى عالم موجود مى شود. حتى روش ها و ایده هاى بحث انگیزى نظیر شبیه سازى جنین به منظور استفاده از ساقه سلول هاى آن ها، عمل نادرستى نیست و لزومى ندارد که متوقف شود، اما دانشمندان و سیاست مداران و قانون گذاران باید با همکارى نزدیک یکدیگر، قوانین و مقرراتى تدوین کنند تا مانع از آن شود که تحقیقات درباره تولید جنین هاى شبیه سازى شده چند روزه، جهت استفاده از ساقه سلول هاى آن ها، به تولد نوزادان طراحى شده منجر شود. 


تغییراتى که دانشمندان مى توانند در مولکول دى.ان.اى ایجاد کنند، در حال حاضر در رأس قابلیت هاى فناورى قرار دارد و توانایى بسیار زیادى به محققان داده است. برخى از پژوهشگران مدعى هستند که هم اکنون نوزادان شبیه سازى و طراحى شده آدمى با استفاده از روش هاى ژنتیکى دست کارى در سلول ها، به دنیا آمده اند، اما مهندسى ژنتیک نوع germline تنها خطر بالقوه اى نیست که جوامع بشرى را تهدید مى کند. 


پیشرفت هایى که در زمینه تولید روبات ها در دست انجام است، کار را به جایى رسانده که برخى از دانشمندان از هم اکنون مدعى شده اند که نسل آدمى تنها در صورتى امکان بقا خواهد داشت که خود را با ماشین هاى هوشمند پیوند بزند و با بهره گیرى از توان محاسباتى رایانه ها و روبات ها و متصل کردن تراشه هاى سیلیکنى به بدن خود، قابلیت هاى هوشى و ادراکى خویش را افزایش دهد. 


«رادنى بروکز» از دانشگاه ام.آى.تى، صریحا متذکر شده که مسأله پیوند انسان و ماشین در دوران حیات خود ما محقق خواهد شد و «هانس موراوک» از بنیاد «کارنگى» نیز تأکید دارد که آدمى به صورت طبیعى قادر نخواهد بود در عرصه رقابت با گونه هاى هوشمندتر، پیروز از میدان بیرون بیاید. 


دانشمندان دیگرى با توجه به پیشرفت هایى که در زمینه نانو تکنولوژى به وقوع پیوسته و به صورت روز افزونى در حال گسترش است، یادآور شده اند که آدمى به زودى قادر خواهد بود با استفاده از ماشین هاى بسیار ریز، کار تعمیر بخش هاى آسیب دیده درون بدن را به نحو مستمر انجام دهد و به این ترتیب، امکان جاودانگى فیزیکى و طبیعى را فراهم آورد. 


همه این قبیل تحولات در حالى رخ مى دهد که افکار عمومى نسبت به آن، اطلاع چندانى ندارد، حال آن که مشارکت فعال و آگاهانه همه شهروندان در بحث هاى مربوط به تعیین جهت و اهداف آینده فناورى ها کاملاً ضرورى است. 


البته برخى از محققان، تمایل دارند که این گونه فکر کنند و همین اندیشه را نیز ترویج کنند. به عنوان مثال، «گرگورى استاک» از دانشگاه ام.آى.تى، مدعى است که «پرسش در این خصوص که آیا این قبیل تحولات فناورى عاقلانه یا مطلوب هستند، حاکى از نوعى بى توجهى و غفلت نسبت به این امر است که در این امور گزینش و انتخاب آزاد و آگاهانه راهى ندارد. این امور نتایج ضرورى و اجتناب ناپذیر تحولات ناشى از فناورى هستند.»، اما وضعیت تا این حد، وخیم نیست و هر چند غول تا اندازه اى از بطرى خارج شده، اما هنوز این امکان وجود دارد که دوباره آن را به بطرى بازگرداند و در آنجا کنترلش کرد. 


یک واقعیت انکارناپذیر، آن است که طى یک قرن اخیر، دانش ما در زمینه اعمال کنترل بر فناورى ها به نحو قابل توجهى افزایش یافته است. به عنوان نمونه شواهد مربوط به نحوه تعامل ما با سلاح هاى میکروبى و شیمیایى نشان مى دهد که هر چند تا کنترل کامل این قبیل سلاح ها راه زیادى در پیش است، اما میزان موفقیت هایى که در این خصوص حاصل شده، چشم گیر بوده است. 


به این نکته نیز باید توجه داشت که تولید یک یا دو نوزاد طراحى شده، یا دست کارى در بدن چند تن معدود با استفاده از سیستم هاى روباتیک یا نانوتکنولوژى تفاوت چندانى در اوضاع به وجود نمى آورد. براى آن که تأثیر این قبیل فناورى ها آشکار شود، باید آن ها در مقیاسى گسترده و تجارى به فعالیت بپردازند و صنایعى عظیم با پشتوانه هاى مالى فراوان، در این زمینه فعال شوند. اما از قضا این دقیقا همان جایى است که شهروندان و مصرف کنندگان مى توانند اراده و خواست آگاهانه خود را به نمایش بگذارند و خواستار تصویب قوانین و تنظیم مقررات و به کار افتادن سیستم هاى نظارتى مناسبى شوند که از خطرات بالقوه این فناورى ها مى کاهد و در عوض، فواید آن ها را تقویت مى کند. به این ترتیب، شهروندان در همه جا باید درگیر یک بحث سیاسى فراگیر بر سر این نکته شوند که انسان بودن در عصر فناورى هاى جدید به چه معنا است؟ 


چنین گمان نمى کنم. دلیل این امر، آن است که این فناورى ها چنان نو و تازه و متفاوت از همه الگوهاى گذشته هستند که سیاست هایى کاملاً تازه را الزام مى کند. نگاهى به روند امور در آمریکا، طى یکى دو سال اخیر، از این نظر بسیار نکته آموز است. به عنوان مثال، زمانى که بحث شبیه سازى آدمى در کنگره آمریکا مطرح بود، برخى از جمهورى خواهان (راست هاى افراطى) خواهان مجاز شمردن این امر شدند، در حالى که شمارى از لیبرال ها بر ضرورت تدوین قوانین سخت گیرانه تر براى نظارت بر این تحقیقات، تأکید ورزیدند. 


از سوى دیگر، گروه هاى طرفدار محیط زیست و «فمینیست»ها نیز کاملاً با این نوع شبیه سازى ها به مخالفت برخاستند. شمارى از رهبران نهادهاى مدنى نیز بر این نکته انگشت گذاردند که شهروندان باید نهایت هشیارى خود را حفظ کنند و اجازه ندهند از این پیشرفت ها، استفاده ابزارى سودجویانه و افراطى به عمل آید. 


به یک اعتبار، مرزبندى میان کسانى است که معتقد هستند همه امور را باید به بازار و نیروهاى خود محور بازار واگذار کرد و از مداخله در کار بازار خوددارى کرد، و افراد دیگرى معتقدند که تصمیمات باید با مشارکت افراد جامعه اتخاذ شود. به این ترتیب، شهروندان اکنون باید به این نکته توجه کنند که اگر در این اندیشه بوده اند که با اقدامى آگاهانه، تأثیرى بر مسیر امور بگذارند، زمان آن همین امروز است. 


پاسخ مثبت است. کتاب قبلى من «پایان طبیعت» که به 20 زبان زنده ترجمه شده، به موضوع گرم شدن دماى زمین پرداخته بود. مسأله اصلى در این کتاب آن بود که تغییراتى که از رهگذر مداخله آدمى در زیست بوم انسان، در شرف پدیدار شدن است، چنان ابعاد عظیمى دارد که اگر همگى ما در مواجهه با آن به همکارى با یکدیگر و مشارکت تمام عیار نپردازیم، نتایج امر بسیار فاجعه آمیز خواهد بود. در کتاب اخیر نیز همین نکته از زاویه دیگرى مورد توجه قرار گرفته است. فناورى هاى جدید در آستانه دست اندازى به آخرین چیز در اختیار ما، یعنى حیات فردى ما، قرار گرفته است. اگر در برابر این تحولات اقدامى صورت نگیرد، زندگى فرداى ما به کلى، صورت دیگرى خواهد داشت. 


اغلب آثارى که با نگاهى نقادانه در خصوص فناورى هاى در حال ظهور، قلم فرسایى کرده اند، به نتایج و تبعات عملى یا اجتماعى این تحولات، نظر داشته اند. نظیر این که این قبیل فناورى ها نمى توانند به درستى کار کنند و زیان آن ها بیش از فایده است، یا آن که به پیدایش نخبگانى کمک مى کنند که اداره امور را در دست مى گیرند و دمکراسى و مشارکت عامه را از بین مى برند. این نقدها در جاى خود صحیح هستند، اما به مسأله موقعیت فردى و هویت آدمى نمى پردازند. عنوان «بس است» به همین اعتبار براى کتاب انتخاب شد. پرسش این است که آیا ما به حد بیش ترى از راحتى مادى، هوش، عمر و... نیاز داریم، یا آن که آن چه در اختیار داریم برایمان بس است. پاسخ به این پرسش مستلزم مشارکت عمومى و بهره گیرى از خرد جمعى است. اگر ما به موقع به پاسخ این پرسش دشوار نپردازیم، فناورى هاى جدید به عوض ما، پاسخ را انتخاب خواهند کرد. 


لندن ـ خبرگزارى جمهورى اسلامى 




منبع :

سیاحت غرب، شماره 3