(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
شش افسانه کشاورزى صنعتى(مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

 

شش افسانه کشاورزى صنعتى

مارکو ویسشر1 

 
چکیده: 

 
کشاورزى صنعتى که با نابودى کشاورزى سنّتى همراه بوده است، در سایه ادعاهایى که عمدتا توسط صاحبان صنایع جدید و در رأس آن صنعت بیوتکنولوژى ابراز مى شود، در حال گسترش است. نویسنده در این مقاله، با استناد به اطلاعاتى مستدل و علمى، به ردّ نظریاتى مى پردازد که برترى کشاورزى صنعتى، بر پایه آن ها بنیان نهاده شده است. 



1 1- Marco Visscher


* ادعاى اول: کشاورزى صنعتى به معضل گرسنگى پایان مى دهد


ادعاى فوق، ادعایى نادرست است، چرا که گرسنگى امروز، نه محصول کمبود غذا بلکه زاییده فقر است. کشاورزى صنعتى با افزایش هزینه هاى کشاورزان، وضعیت را بر کشاورزان سخت تر نموده و در کشورهاى در حال توسعه، موجبات دورى و جدایى کشاورزان از زمین هایشان را فراهم آورده است. 

 
هم اکنون هشتصد میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگى رنج مى برند. در هند، دویست میلیون نفر، در برزیل، هفت میلیون نفر و در ایالات متحده، 33 میلیون نفر با گرسنگى دست و پنجه نرم مى کنند و خلاصه این که در هر چهار ثانیه یک نفر از سوءتغذیه مى میرد. اگرچه ارتباط دادن گرسنگى با کمبود مواد غذایى، پدیده جدید و ظاهرا غیرمنطقى اى نیست، اما واقعیت ها حکایت از آن دارد که بیش از نیاز ما، غذا در سراسر جهان وجود دارد و این موضوع، حتى در کشورهایى که با معضل گرسنگى مواجهند نیز صادق است. 

 
میزان گندم، برنج و غلات تولیدى در دنیاى امروز، مى تواند 3500 کالرى مورد نیاز روزانه هر فرد را تأمین نماید. از این رو مى توان ادعا نمود که محصولات تولید شده در جهان، توانایى تأمین 25/1 کیلو غلات، حبوبات و خشکبار، 500 گرم میوه و سبزیجات و حتى 500 گرم گوشت، شیر و تخم مرغ را براى هر فرد دارد. 

 
با این وجود، شرکت هاى غربى هم چنان به خرید زمین هاى حاصلخیز با هدف تولید محصولات زراعى صادراتى ادامه مى دهند. در گوشه و کنار جهان، در نتیجه چنین روندى، میلیون ها کشاورز از زمین هاى خود بیرون رانده شده اند، خانواده و جوامع آنان به فقر کشانیده شده اند و دیگر توان تولید غذاى مورد نیاز خود را ندارند. اینان با از دست دادن زمین هایشان به شهرها هجوم آورده اند تا خوشبختى و سعادت خود را در آن جستجو کنند که عمدتا هم به چیزى جز زندگى در زاغه ها و محله هاى فقیرنشین دست نیافته اند و اگر هم در چنین محیط ها کارى براى خود دست و پا کنند، همواره باید به دستمزدهاى ناکافى بسنده نمایند. 

 
اگرچه کشاورزى صنعتى به فقر شهرها بیش از پیش دامن مى زند، اما تأثیرات و پیامدهاى آن بر جوامع روستایى بسیار خانمان براندازتر است. «نیاز» به استفاده مواد شیمیایى افزودنى، نوآورى هاى تکنولوژیکى و بذرهاى انحصارى موجب افزایش فزاینده هزینه هاى کشاورزان شده است و این در حالى است که در صورت عدم روى آوردن به این گونه الگوهاى جدید، بهاى ناچیزى براى محصولات طبیعى اى که نتیجه کار و تلاش کشاورزان مى باشد، پرداخت مى شود. بسیارى از کشاورزان در چنین جوامعى، تنها بر میزان بدهى هاى خود افزوده اند و برخى گزارش ها در تعدادى از کشورها، از افزایش چشمگیر خودکشى در بین کشاورزان حکایت دارد. 

 
شرکت هاى چند ملیتى اى که در حال گسترش استیلاى خود بر زمین هاى زراعى در سراسر جهان هستند، محصولاتى با بالاترین سود ممکن را تولید مى نمایند. این شرکت ها به جاى تولید محصولات غذایى مورد نیاز جوامع بومى، توجه خود را به تولید محصولات صادراتى اى هم چون پنبه، سویا، قهوه و انواع گل متمرکز نموده اند، و محصولات مورد مصرف محلى نیز عمدتا در زمین هایى با حاصلخیزى کم تر کشت شده که نتیجه آن، کاهش برداشت و افزایش گرسنگى است. در خلال سال هاى 1970 تا 1990 یعنى دوران ظهور و گسترش کشاورزى صنعتى، میزان گرسنگى در همه کشورهاى جهان به جز چین، با رشد یازده درصدى همراه بوده است. 

 
از این رو است که راهکارها و برنامه هاى اقتصادى، بایستى با گرسنگى مبارزه نموده و «استقلال غذایى» باید در اولویت اهداف کشورها قرار گیرد. نیل به این مهم، در گروى توزیع مجدد زمین ها، برانگیختن و متقاعد ساختن کشاورزان به تولید نیازهاى خانواده و جوامع شان و تشویق آن ها به روى آوردن به شیوه هاى کشاورزى پایدارتر و قابل دسترس تر است. 


* ادعاى دوم: غذاهاى صنعتى، سالم، ایمن و مقوى هستند


کشاورزى صنعتى نه تنها سلامت و ارزش غذاها را به خطر مى اندازد، بلکه به افزایش بیمارى هایى هم چون سرطان، چاقى و بیمارى هاى قلبى دامن زده است، چرا که پیامد این نوع کشاورزى، باقى ماندن سموم آفت کش مضرّ در میوه ها و سبزیجات، افزایش آنتى بیوتیک ها و هورمون هاى رشد و آسیب رساندن به کشاروزان و مصرف کنندگان بوده است. 
اگر سرى به یک سوپر مارکت بزنیم، این باور در ما شکل مى گیرد که ظاهرا هیچ مشکلى در این گونه محصولات غذایى وجود ندارد. سیب ها مى درخشند و سیب زمینى ها عارى از هرگونه لکى هستند و تصاویرى تماشایى و رنگارنگ بر بسته هاى بیسکویت و شیشه هاى مربا نقش بسته است و در حقیقت این گونه به نظر مى رسد که هیچ محلى براى خرید غذاهاى سالم و بى خطر به جز این محل وجود ندارد. 

 
بر طبق گزارش هاى ارائه شده، حداقل 53 درصد از سموم آفت کش رایج، در ردیف سموم سرطان زا طبقه بندى شده اند. پنج سال پیش و به دنبال تحقیقات به عمل آمده توسط یکى از مراکز دولتى، مشخص شد که آثار و بقایاى سموم آفت کش در 35 درصد محصولاتى که مورد آزمایش قرار گرفتند، وجود دارد. از آن جا که تأثیر و پیامدهاى این گونه سموم، کم تر مورد آزمایش قرار مى گیرد، شناخت درستى از تأثیرات آن ها بر جنین ها، مادران باردار و افراد مسن نداریم. از سوى دیگر، خود کشاورزان هم به واسطه استفاده از این گونه مواد، با بیش ترین خطرها مواجهند. کشاورزان آمریکایى اى که با سموم علف کش شیمیایى سروکار دارند، شش برابر دیگران در معرض ابتلاى به سرطان غدد لنفاوى قرار دارند و در هلند، میزان نازایى در بین کشاورزان زن، چهار برابر دیگر زنان است. 

 
این گونه آثار و پیامدها، در کشورهاى در حال توسعه به مراتب بیش تر است. از آن جا که خاک بسیارى از این کشورها از حاصلخیزى کمترى برخوردار است و سیستم هاى نظارتى نیز ضعیف مى باشد، شاهد استفاده بیش از حد افزودنى هاى شیمیایى در کشاورزى این گونه کشورها هستیم، بررسى ها بیانگر رابطه سموم آفت کش با نقص هاى مادرزادى، نابارورى، مشکلات و اختلالات رفتارى، تضعیف سیستم ایمنى و ایجاد جهش هاى ژنتیکى در افراد است. نکته قابل توجه این که، به واسطه استفاده از این گونه مواد، عمر تعداد اندکى از کشاورزانى که به کشت قهوه، چاى و کاکائو مى پردازند، از پنجاه سال فراتر مى رود. کودکان نیز از جمله گروه هایى هستند که نسبت به آلودگى هاى موجود در هوا بسیار حساس و آسیب پذیر هستند و به واسطه در معرض قرار گرفتن آلودگى هاى حاصل از این گونه مواد شیمیایى، با کاهش تعادل و تحمل، اختلالات یادگیرى، ضعف حافظه، افزایش بیمارى و کاهش عمر روبرو هستند. 

 
براساس گزارش ارائه شده توسط مرکز کنترل بیمارى هاى ایالات متحده، تعداد اختلالات مرتبط با مواد غذایى، از سال 1970 تا کنون در این کشور، 14 برابر رشد داشته است که حجم عمده اى از این بیمارى ها، محصول صنعتى شدن نظام دامپرورى در این کشور است. گردآمدن حیوانات در کنار هم، با گسترش بیمارى در بین گله ها و نتیجتا انتقال آن ها به انسان ها همراه شده است. استفاده مفرط از آنتى بیوتیک ها و هورمون هاى رشد، با افزایش مقاومت عوامل بیمارى زا و به جا ماندن بقایاى آن ها در محصولات غذایى همراه شده است. 

 
بسیارى از بیمارى ها نیز با استفاده از کودهاى شیمیایى مرتبط هستند. این گونه کودها با افزودن نیتروژن، فسفر و پتاسیم به خاک، احتیاج محصولات کشاورزى به مواد معدنى را افزایش مى دهد. در صورتى که روند استفاده از کودها کاهش یابد، نابودى خاک کشاورزى اجتناب ناپذیر است. 

 
نتیجه توسل به چنین کشاورزى اى، از یک سو کاهش چشمگیر ارزش محصولات غذایى و افزایش بیمارى هایى همانند سرطان، بیمارى هاى قلبى، دیابت نوع دوم و چاقى، که محصول کمبود این گونه مواد مورد نیاز بدن هستند، خواهد بود. به علاوه، افزایش میزان مصرف هله هوله ها، غذاهاى منجمد و بسته بندى شده که نمونه هاى رایج غذاهاى صنعتى محسوب مى شوند، خود گواهى بر رابطه بین غذاهاى صنعتى و بیمارى هاى مدرن هستند. 

 
دستیابى به یک غذاى سالم، باید بر پایه کشاورزى آلى ـ کشاورزى فارغ از هر گونه مواد شیمیایى ـ بنیان نهاده شود تا از این رهگذر، مواد لازم و مناسب خاک تأمین شود. هم چنین تولید غذاهاى سالم و ایمن، مى تواند به معناى تحقق شرایط زندگى مناسب تر براى حیوانات نیز محسوب شود. 


* ادعاى سوم: غذاهاى صنعتى ارزان قیمت اند


مشکل چنین ادعایى آن است که هزینه استفاده از این گونه محصولات بر محیط زیست، سلامت و اجتماع نادیده گرفته مى شود. در صورتى که چنین مواردى را نیز مدنظر قرار دهیم، غذاهاى صنعتى واقعا پرهزینه خواهند بود. در حقیقت، زمانى بهاى بالاى این گونه محصولات آشکار خواهد شد که نسل هاى بعد از ما مجبور شوند صورت حساب هاى ما را بپردازند. 

 
صاحبان صنایع غذایى همواره این گونه به ما مى قبولانند که استفاده بیش تر از تکنولوژى و مواد شیمیایى با کاهش بهاى محصولات غذایى همراه مى شود. آن ها بر این نکته اصرار مى ورزند که بدون کشاورزى صنعتى، بهاى محصولات غذایى به نحو اجتناب ناپذیرى افزایش مى یابد، اما در حقیقت، آن چه که در صورت حساب هاى خرید ما از سوپرمارکت ها از قلم افتاده، همانا مالیات هاى بالا، افزایش هزینه هاى دارویى و پزشکى و بهاى پاکسازى و نظافت این گونه مواد شیمیایى است که ناخواسته بر ما تحمیل مى شود. در این بین، خسارات وارده بر محیط زیست، احتمالاً فاحش ترین موردى است که در تنظیم صورت حساب هایمان از قلم مى افتد. استفاده مفرط از آفت کش ها در کودهاى شیمیایى، با آلودگى آب، خاک و هوا همراه شده است. افزایش روزافزون حمل و نقل نیز به گسترش آلودگى ها دامن زده، به طورى که آمارها حکایت از آن دارد که انتقال کاهوى پیچ از اروپا به آمریکاى شمالى، به ازاى هر کالرى غذایى، با مصرف 125 کالرى انرژى همراه مى گردد و این رقم جداى از ارقامى است که باید صرف بسته بندى، خنک نگه داشتن و توزیع محصولات غذایى از این دست شود. 


جداى از این موارد، استفاده از این گونه غذاها، هزینه هاى مراقبت هاى بهداشتى را نیز افزایش مى دهند؛ هزینه هایى که به مسایل مادى محدود نمى شوند چرا که اصلاً درد و رنج میلیون ها نفر از افرادى که در نتیجه استفاده از این گونه محصولات به سرطان یا بیمارى هاى قلبى مبتلا مى شوند، با هزینه هاى مادى قابل اندازه گیرى نیست. 


هم چنین هزینه هاى اجتماعى ناشى از نابودى شغل کشاورزان نیز بایستى مدنظر قرار گرفته شود. در سال 1957 یعنى زمانى که شش کشور اروپایى، نخستین سیاست مشترک کشاورزى خود را اعلام نمودند، 22 میلیون کشاورز در این کشورها یعنى فرانسه، آلمان، ایتالیا، هلند، بلژیک و لوکوزامبورگ زندگى مى کردند که این رقم هم اینک به هفت میلیون نفر تقلیل یافته است. در پنجاه سال گذشته، سه چهارم کشاورزان کانادایى شغل هاى خود را در این حوزه از دست داده اند که عمده آن ها نیز کسانى بوده اند که در مزارع خانوادگى خود به کشاورزى مشغول بودند. نتیجه چنین کاهشى، چیزى جز تضعیف نظام هاى اقتصادى این جوامع نبوده است. 


بله! بهاى محصولات غذایى، به هیچ وجه در برگیرنده هزینه هاى تأمین اجتماعى اى که دولت ها براى سرپا نگهداشتن این کشاورزان سابق مى پردازند، نیست. همه ساله مالیات دهندگان اروپایى، آمریکایى و ژاپنى، به ترتیب میلیاردها یورو، دلار و ین به دولت هایشان مى پردازند تا این دولت ها بتوانند در قالب یارانه ها به افزایش محصولات شرکت هاى خود و حفظ قیمت آن ها کمک کنند. در حال حاضر، مالیات دهندگان آمریکایى همه ساله 6/1 میلیون دلار به شرکت مک دونالد کمک مى کنند تا این شرکت بتواند به تبلیغ نوعى جوجه کباب خود در سنگاپور ادامه دهد، اما مواردى از این دست، در کشاورزى آلى وجود ندارد. در صورتى که استفاده از سموم آفت کش و کودهاى شیمیایى کنار گذاشته شود، خسارات ناشى از استفاده آن ها بر محیط زیست و سلامت بشریت به نحوى چشمگیر کاهش مى یابد. 


* ادعاى چهارم: کشاورزى صنعتى کارآمدتر و نتیجه بخش تر است


به هیچ وجه این گونه نیست. مزارع در مقیاس کوچک، به ازاى هر هکتار محصول بیش ترى تولید مى کنند. به علاوه هر چه بر وسعت این گونه مزارع افزوده شود از تنوع محصول آن ها کاسته شده و نیاز به افزودنى هاى شیمیایى و ابزارها و وسایل فنى که تأثیرى منفى بر محیط زیست دارند، بیش تر مى گردد. 


حامیان کشاورزى صنعتى بر این باورند که هر چه وسعت مزارع بیش تر باشد، بر میزان کارآمدى آن ها افزوده مى شود. اگرچه آن ها قبول دارند که روى آوردن به این گونه مزارع به محو و نابودى مزارع کوچک تر و جوامع روستایى مى انجامد، اما بر این باورند که این موضوع، نتیجه اجتناب ناپذیر دستیابى به تولید محصولات غذایى کارآمد است. ورود «مگاتکنولوژى» به عرصه کشاورزى صنعتى، تنها به تقویت این دیدگاه کمک کرده است. اگرچه آن ها در این باره نیز به اندیشه «بزرگ تر، بهتر است» متوسل شده اند، اما کارآیى و صدق این اندیشه درباره تولید محصولات غذایى، واقعا محل اختلاف و مناقشه است. بررسى ها حکایت از آن دارد که کشاورزان سنتى و خرده پا از همتایان صنعتى خود کارآمدتر هستند، چرا که هر چه بر وسعت زمین هاى زراعى افزوده شود، بر حجم هزینه هاى کشاورزى صنعتى افزوده مى شود. به علاوه استفاده از این گونه شیوه کشاورزى، به خاک سطحى زمین نیز آسیب جدى وارد مى سازد. تنها در آمریکا و اروپا، سرعت نابودى این خاک، هفت برابر سریع تر از تولید آن توسط طبیعت است. 


توسل به کشاورزى صنعتى در مقیاس وسیع، عمدتا مستلزم کشت یک نوع محصول مى باشد. از این رو است که این نوع کشت که با عنوان کشت تک محصولى شناخته مى شود، خلوص ژنتیکى محصولات را تحلیل برده و آن ها را در برابر بیمارى ها آسیب پذیرتر مى سازد. در نتیجه، این محصولات نیازمند سموم آفت کش بیش ترى خواهند بود. 


نکته بعدى، به میزان برداشت کشاورزى سنتى در مقایسه با کشاورزى صنعتى مربوط مى شود. گزارش هاى متعدد دولتى بیانگر آن است که میزان تولید محصول در مزارع خرده پا، دو تا ده برابر مزارع صنعتى است. بر طبق یکى از مطالعات انجام شده در آمریکا، مزارع کوچک (کم تر از 27 هکتار) ده برابر نسبت به مزارع بزرگ چند هزار هکتارى بارورتر و پر محصول تر هستند و مزارع کوچک تر که حداکثر به چهار هکتار مى رسند، نسبت به مزارع بزرگ، 100 برابر پرثمرتر هستند. بنابراین باید اذعان نمود که کشاورزى در مقیاس کوچک، همان کشاورزى کارآمد است. 


* ادعاى پنجم: غذاهاى صنعتى، انتخاب هاى بیش ترى پیش روى مصرف کنندگان قرار مى دهند


این ادعا هم درست نیست. فروشگاه ها صرفا به توهم انتخاب هاى فزاینده دامن مى زنند. در حقیقت، کشاورزى صنعتى به نابودى هزاران گونه محصول انجامیده است. هنگامى که بر چسب ها به ما نمى گویند که چه مقدار سموم آفت کش در این کالا وجود دارد و این که مشخص نمى سازند، آیا مواد سازنده آن از محصولات دستکارى شده ژنتیکى است یا خیر، واقعا چه قدر قدرت انتخاب براى ما وجود دارد؟ 


امروزه در هر فصلى از سال شاهدیم که مثلاً سیب زمینى در بازار وجود دارد و کیوى نیز در سراسر جهان یافت مى شود، اما این گونه تنوع به هیچ وجه به معناى تنوع زیستى نیست. هم اکنون تنها 9 محصول کشاورزى، سه چهارم محصولات مصرفى را به خود اختصاص داده اند، همه سال هزاران محصول غذایى جدید به بازار عرضه مى شود، اما مواد واقعى شکل دهنده آن ها تقریبا ثابت است. 


از سوى دیگر، کشاورزى صنعتى ترجیح مى دهد تا صرفا به تولید و عرضه محصولاتى معدود بسنده نماید. مثلاً سیب را در نظر بگیرید. هم اکنون تنها دو گونه سیب، پنجاه درصد حجم سیب هاى عرضه شده به بازار را به خود اختصاص داده و این در حالى است که در صورت عدم توسل به کشاورزى صنعتى، مى توانیم از وجود صدها گونه مختلف از همین محصول بهره ببریم. تنها در ایالات متحده، صدها گونه از محصول کاهو از بین رفته تا زمین هاى مزارع آن به کشت نوعى کاهوپیچ که 73 درصد حجم کاهوى بازار این کشور را به خود اختصاص داده است، اختصاص یابد. 


سازمان خواروبار و کشاورزى سازمان ملل (فائو) در گزارش محتاطانه اى برآورد نموده که تنوع محصولات کشاورزى در یکصد سال اخیر، با کاهش 75 درصدى همراه بوده است. بررسى ها بیانگر آن است که در خلال سال هاى 1903 تا 1983، تقریبا 93 درصد گونه هاى کاهو، 95 درصد گونه هاى سیب زمینى و 96 درصد گونه هاى ذرت و 98 درصد گونه هاى مارچوبه از بین رفته اند. 


به واسطه اطلاعات نادرستى که توسط برچسب هاى این گونه محصولات در اختیار مصرف کنندگان قرار مى گیرد، میزان انتخاب آن ها بیش از پیش محدود مى گردد. اگرچه در برخى کشورها از برچسب هاى کیفیت استفاده مى شود تا محصولات از حیث طبیعى یا ژنتیکى بودن تمیز داده شوند، اما این برچسب ها به هیچ وجه از نوع آفت کش و یا مواد شیمیایى مصرف شده اطلاعاتى ارائه نمى دهند. در حالى که در بین کشورهاى اتحادیه اروپا، شاهد اقداماتى مبنى بر استفاده از این گونه ها برچسب ها هستیم، اما ایالات متحده کماکان به فشارهاى خود بر اتحادیه اروپا به منظور خودداراى از چنین اقداماتى ادامه مى دهد. پاسخ به این پرسش که به راستى چه کسانى از این گونه برچسب هاى بى ارزش و سرهم بندى شده سود مى برند، بر همگان روشن و آشکار است. 


* ادعاى ششم: بیوتکنولوژى به مشکلات کشاورزى صنعتى پایان داده است


این ادعا هم مانند ادعاهاى پیشین بى اساس است. بیوتکنولوژى هیچ راه حلى براى پایان دادن به مشکلات این نوع کشاورزى ارائه نداده است بلکه به معضلى در مسیر مبارزه با گرسنگى، سلامت غذایى، تنوع زیستى و کشاورزانى که براى رسیدن به خودکفایى و استقلال خود تلاش مى کنند، تبدیل شده است. 


اعتقاد به تقدس و حرمت کشاورزى صنعتى، بر پایه این باور کورکورانه درباره تکنولوژى بنا نهاده شده است. بنابراین، طرفداران این گونه کشاورزى برآنند تا با توسل به تکنولوژى در سطحى گسترده تر، و بهتر است بگوییم با توسل بیش تر به بیوتکنولوژى، به نحوى نقص هاى خود را بپوشانند. 


جداى از مشکلاتى که استفاده از بیوتکنولوژى بر سلامت مصرف کنندگان و طبیعت دارد، این نوع تکنولوژى نسبت به سیر نمودن جمعیت گرسنه زمین هم ناتوان است. نخست آن که، همان طور که پیش تر اشاره شد، غذاى کافى براى جمعیت جهان وجود دارد و دوم این که، بذرهاى دستکارى شده و استفاده از آن ها به شیوه صنعتى، با محصول بیش تر همراه نمى باشد. تنها در مورد بذرهاى معروف «روند آپ» شرکت مونسانتو که در برابر سموم علف کش این شرکت از خود مقاومت نشان مى دهند و استفاده از آن ها به کشاورزان امکان استفاده بیش تر از این گونه سموم را مى دهد، بیش از هشت هزار مطالعه میدانى نشان داده که استفاده از بذر سویاى آن نسبت به گونه هاى طبیعى، با محصول کم ترى همراه بوده است. در واقع، بیوتکنولوژى به نحوى غیرمستقیم به گرسنگى دامن مى زند. استفاده از حقوق انحصارى اى که با «تکنولوژى عقیم سازى بذر» یعنى نابودى قدرت بارورى بذر محصولات برداشت شده همراه شده است و دیگر به کشاورزان امکان کاشت مجدد این گونه بذرهاى برداشت شده را نمى دهد، شاهدى بر این مدعا است. این کشاورزان باید همه ساله به خرید بذرهاى جدید از شرکت هاى بیوتکنولوژى اقدام نموده و این در حالى است که برخى از دانشمندان بر این باورند که این ژن هاى عقیم ساز مى توانند به طور تصادفى به مزارع هم جوار خود نیز انتقال یافته و بدین نحو، دیگر محصولات طبیعى را نیز عقیم و نابارور سازند. 


جداى از این موارد، بیوتکنولوژى تهدیدى براى محیط زیست محسوب مى شود. برخى شواهد حکایت از آن دارد که عرضه ماهى هاى دستکارى شده به دیگر اکوسیستم ها، تنها در چند نسل با نابودى گونه هاى میزبان همراه شده است. به علاوه، بررسى ها اثبات نموده که گرده محصولات دستکارى شده، به عوامل نابودکننده حشراتى تبدیل شده اند که لازمه رشد این گونه محصولات هستند. 


بالاخره این که، محصولات غذایى دستکارى شده ژنتیکى نه تنها از ارزش غذایى کمترى برخوردارند بلکه داراى عوامل حساسیت زاى جدید و قدیمى هستند که مى تواند با مشکلات جدى در مصرف کنندگان همراه گردد. بنابراین، رسیدن به این مهم یعنى تولید غذاهاى سالم و ایمن، با محدود شدن و نه افزایش دامنه بیوتکنولوژى قابل تحقق است. 


منبع: نشریهode ، ژولاى 2003 

منبع :

سیاحت غرب شماره نه