(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
کامپیوتر و سرعت(مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

 

کامپیوتر و سرعت

جرى ماندر1 


چکیده: 

 
یکى از مشهورات زمانه، مطلوبیّت سرعت است و کامپیوترها از این جهت که بر سرعت کارها مى افزایند، ستوده مى شوند، اما آیا واقعا سرعت تا چه حد براى جامعه و عموم مردم مفید است؟ آیا براى شرکت ها و مؤسسات بزرگى که در پى بلعیدن جهان هستند، چقدر سودمند است؟ تحقیقات بیانگر آن است که شتاب گرفتن زندگى، آثار روحى و روانى نامطلوبى بر جامعه به جاى مى گذارد و تنها مؤسسات عظیمِ از این شتاب سود سرشارى مى برند. 


در سال هاى اخیر، در برابر این عقیده که بزرگ تر لزوما بهتر است، ایستادگى شده است. افرادى مانند «لیپولدکوهر» و «اى.اف.شوماخر» و هم چنین جنبش هایى مانند «گرینز» و «بیوریجنالیسم» در باره این موضوع که اندازه ها و معیارهاى محض اقتصاد و تکنولوژى کشورهاى مدرن، مشکلات ساختارى غیرقابل حلى را به وجود مى آورند و منجر به بیگانگى میان مردم، دشمنى میان کشورها و تخریب طبیعت مى شوند، اظهارنظر کرده اند. مهم مطرح است این است که اگر کوچک تر زیباتر است، (همان گونه که اکثریت موافقند)، کندتر و آهسته تر چه طور؟ تنها اندکى از مردم معتقدند سرعت یکى از ابعاد مهم اندازه گیرى است. 

 
بزرگ ترین موسسات و سازمان هاى جهان امروز - ارتش، شرکت ها، دولت ها، بانک ها - تنها زمانى مى توانند بزرگ و از نظر جهانى وسیع باشند که قادر باشند به سرعت از داده هاى عظیم و پیچیده اى که در بین شعبات گوناگون آن ها در جریان است، آگاهى داشته باشند. کامپیوترها، همراه با ارتباطات دوربرد ماهواره اى، موفق شده اند محدودیت هاى قدیمى در ارتباط با اندازه را از بین ببرند. امروز یک موسسه مى تواند خود را فراتر از مرزها گسترش داده و تمامى جهان را احاطه کند. مرزهاى بین المللى از بین رفته اند. 

 
در حالى که کامپیوترها به دایره اطلاعات، سرعت بخشیده و از نظر جغرافیایى موسسات بزرگ را گسترش داده اند، انسان ها براى این که بتوانند خود را با این گستردگى و سرعت تطبیق دهند، مجبور شده اند که سریع تر حرکت کنند و در حالى که موسسات، حجم فعالیت هاى اقتصادى را سرعت بخشیده اند (نقشه بردارى ماهواره اى از منابع، دسترسى و وارد شدن به محل هاى بکر و دست نخورده، حرکت سریع سرمایه ها، توسعه سرمایه هاى زیربنایى) چهره کره زمین بسیار سریع تر از هر زمان دیگرى دچار تغییر و تحول کرده شده است. فعالیت هاى شرکت ها سرعت مى گیرد، تاثیرات بر روى کره زمین شتاب بیش ترى به خود مى گیرد و فعالیت هاى انسان ها نیز همین طور؛ آیا این روندى مثبت است؟ 

 
* * * 

 
در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است که گویى به خودى خود، نوعى حسن و مزیت است و امروزه سرعت اطلاعات، با میزان بى سابقه اى از اطلاعات، ما را در خود غرق کرده است؛ در حالى که بیش تر این اطلاعات در مرحله عمل بى فایده هستند. نتیجه واقعى این تحول، افزایش تنش هاى روانى و اضطراب در انسان ها است، به خصوص زمانى که ما سعى مى کنیم خود را با جریان در حال رشدِ اطلاعات هماهنگ کنیم. سیستم هاى عصبى، سرعت را بیش تر از قوه ادراکى، تجربه مى کنند و تحت تاثیر آن قرار دارند. این وضعیت مانند این است که انگار همگى ما در یک بازى ویدئویى که مورد توافق همه اجتماع است، گرفتار شده ایم؛ جایى که اطلاعات بر روى صفحه نمایش، سریع تر و سریع تر ظاهر شده و ما به طور جدى در حال تلاش براى تطبیق سرعت خود با سرعت این اطلاعات هستیم. 


در حقیقت بازى هاى ویدیویى بهترین مثال براى این وضعیت هستند. اغلب با این ادعا که «این بازى ها هماهنگى بین چشم و دست را سرعت مى بخشند»، از آن ها دفاع شده است. در نشست هایى که بین رؤساى تولید کننده بازى هاى ویدئویى تجارى صورت مى گیرد، این ادعا را در برابر گروه هایى از خانواده ها که به دنبال ممنوعیت این بازى ها هستند، به صورت مؤثر و کارى مطرح مى کنند. اما این سئوال مطرح است که چرا افزایش سرعتِ هماهنگى بین دست و چشم پسندیده است؟ 


تنها فایده واقعى این هماهنگى مى تواند، این باشد که مهارت هاى بسکتبال یک فرد را افزایش خواهد داد و یا فرد را براى یک بازى ویدئویى سریع تر آماده خواهد کرد. (رونالد ریگان از بازى هاى ویدئویى به عنوان یک تربیت کننده خوب نسل جدید خلبانان هواپیماهاى بمب افکن ستایش کرد. مانند خلبانانى که عراق را بمباران کردند و تجهیزات آن ها مشابه بازى هاى ویدئویى بود.) 


در طى هزاران سال، بشر هماهنگى دست و چشم خود را با عوامل طبیعى و محیطى تطبیق داده بود که مى توان از آن با «سرعت طبیعى» یاد کرد. همه چیزهایى که انسان ها با آن سر و کار داشتند، با سرعتى متناسب با توانایى هاى ما در حال حرکت بودند. این نوع تطبیق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا بشر باید به وسیله دستان خود کارها را انجام مى داد. 


همراه با انقلاب صنعتى، بسیارى از چیزها سرعتى مکانیکى یافتند. از آن جا که محیط طبیعى راه را همواره کرده بود و زندگى انسان نیز به محیط هاى دست ساز بشر انتقال پیدا کرد، آهنگ و ریتم طبیعى واکنش ها و عکس العمل هاى ما، جاى خود را به ریتم و آهنگ صنعتى داد. ما یاد گرفتیم تا با سرعت هاى مکانیکى تعامل متقابل داشته باشیم، همان گونه که کارگران خط مونتاژ و بیش تر رانندگان اتومبیل با این تطابق آشنا هستند. امروزه ماشین ها با سرعت هاى الکترونیکى حرکت مى کنند و چرخه فعالیت ها نیز در حال سریع تر شدن است و ما نیز در این چرخه زندگى مى کنیم. بازى هاى ویدیویىِ کامپیوترى، آموزش دهنده هاى خوبى براى جهان سریع تر هستند. وقتى ما با این بازى ها مشغول هستیم، هدف ما این است که محو و غرق در آن ها شویم. سمبل ها و نشانه هاى الکترونیکى روى صفحه نمایش، وارد مغز ما مى شوند، از سیستم عصبى ما عبور مى کنند، و عکس العمل در موقعیت هاى جنگ یا پرواز را که در نهاد ما وجود دارد و در اینجا خود را از راه دستان ما بروز مى دهد، تحریک مى کند. 


تفکر بسیار کم و ناچیزى در بازى هاى کامپیوترى نیاز است. شیئى که ما با آن بازى مى کنیم، قرار است به سرعت و بدون تأمل از خود عکس العمل نشان دهد. 


یک بازیکن حرفه اى بازى هاى ویدئویى، برنامه کامپیوترى را وا مى دارد که سریع تر برود و همراه با افزایش سرعت این چرخه، بازیکن و ماشین در یک چرخه روان و در حال حرکت به یکدیگر مرتبط مى شوند؛ چرخه اى که جنبه ها و ابعاد هر دو را در بردارد. با گذشت زمان و تمرین، توانایى هاى انسان به برنامه کامپیوترى شباهت پیدا مى کند؛ تحول، با این نوع تعاملِ متقابل سریع تر مى شود، اما این فرایند تحول به صورت قابل ملاحظه اى جدید و بى سابقه است. تغییر و تکامل که ابتدا به صورت تعاملى بین انسان ها و طبیعت صورت مى گرفت، اکنون بین انسان و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق مى افتد. ما روابط خود را به طور متقابل با محیطى که خود ایجاد کرده ایم بسط و گسترش مى دهیم؛ با ماشین هایى که خود ساخته ایم و با خودمان. این وضعیت، نوعى «زاد و ولد درونى» است که مى گوید، ما و طبیعت با یکدیگر رابطه اى نداریم. بازى هاى ویدئویى و کامپیوترها، فرایندى را سرعت مى بخشند که قبلاً توسط نسلى از بینندگان تلویزیون تحریک شده بود. بیش تر مردم، تماشاى تلویزیون را عملى منفعل و یک طرفه مى دانند - که همین طور هم هست - در حالى که بازى هاى ویدئویى و کامپیوترها تعاملى متقابل دارند. 


تلویزیون، ما را کودن و پر تنش بار مى آورد. تماشاى تلویزیون تنها وضعیت ذهنى مناسبى براى بازى هاى کامپیوترى و تعلق به کامپیوتر به وجود مى آورد. زمانى که تکنولوژى ها با هم تلفیق شوند، نسلى از مردم را به وجود مى آورند که بسیار پرشتاب تر از آن هستند که خود را با ریتم ها و حرکت هایى آهسته، طبیعى و ابتدایى تطبیق دهند. بازى هاى ویدئویى، تلویزیون، کامپیوترها، واکمن ها، بچه هایى که رادیوهاى بزرگ را در خیابان حمل مى کنند و خیابان و خط مونتاژ و بزرگراه و آزاد راه، همه و همه، جزیى از فرآیند سرعت هستند که زندگى و حیات ما را سریع تر و سریع تر مى چرخانند، کارى مى کنند که زندگى پرجاذبه تر به نظر برسد. در حالى که تنها بى ثبات و پرشتاب تر شده است. 


*** 


این پیش فرض که سرعت ذاتا چیز خوبى است، به بخش هایى از جامعه بیش تر از بخش هاى دیگر نفع مى بخشد. بخش هایى که بیش ترین منفعت را مى برند، موسسات عظیمى هستند که قادرند سرعت معاملات و داد و ستدها را افزایش داده و مستقیما به سوى قدرت و پول حرکت کنند. براى بیش تر باقیمانده جهان، تأکید بر سرعت و شتاب مضر است. مطمئنا سرعت براى کارگران، مضر و صدمه زننده است. براى ارتباطات مردمى مضر است. سرعت، اضطراب و نگرانى ایجاد مى کند و پیامدهاى مخربى در بقاى فرهنگ هاى مختلف غیرغربى دارد. 


مردم بومى تمایل دارند در واحدهاى اقتصادى کوچک با کار جمعى، که تمامى تصمیمات در آن ها با توافق همه صورت مى گیرد، به فعالیت مشغول شوند. این تمایل به خودى خود میزان زیادى صمیمیت میان مردم ایجاد مى کند. از آن جایى که زمان به عنوان یکى از نعمت هاى متعدد خداوندى است که مردم بومى و ساده، بیش تر از ما از آن لذت مى برند، ارتباطات در میان آن ها نیز معمولاً با یک آهستگى سنجیده تعریف شده است. مردم هول و شتابان نیستند. آن ها به فکر انجام دادن بیش تر در زمان کم تر نیستند، زیرا زمان کافى براى به انجام رساندن آن چه که نیاز به انجام دادن است، وجود دارد. آن ها از مشغولیت هاى شخصى خود لذت مى برند، در حالى که شتاب و عجله بیش از حد، اجازه چنین لذتى را به آنان نمى دهد. وقتى قرار است کارها انجام شوند، با همکارى و همدلىِ گروه انجام مى شود. 


امروزه فشار فرهنگ هاى مهاجم غربى، باعث شده است که زندگى جوامع غیرغربى در جهت ها، زمان ها و زمان بندى هاى کاملاً متفاوتى شکل بگیرد. این مسأله حیات فرهنگ هاى غیرغربى را چون آداب و رسوم و روش هاى سنتى آن ها را تغییر مى دهد، تهدید مى کند. 


زمانى مقاله اى را در «گفتمان توسعه» به نام پرستش خداى دروغین، نوشته «کن دارو» و «مایکل ساکسنین» مطالعه مى کردم. این دو نویسنده، بیش تر عمر خود را صرف انتقال تکنولوژى هاى کوچک و محدود به روستاهایى در فقیرترین کشورهاى جهان کرده اند. مقاله، گزارشى است در مورد «جنون کامپیوتر»، همان جنونى که میان آژانس هاى عمران بین المللى و گردانندگان آن ها که از اتصالات کامپیوترى ـ ماهواره اى در جوامع روستایى، جایى که اطلاعات فنى در آنجا کمیاب است، طرفدارى مى کنند، وجود دارد. به عقیده دارو و ساکسینین، فرضیه این است که کامپیوترها ارائه کننده «ارتباطاتى بى سابقه، سریع و ارزان» در جهت آبادانى و عمران روستا هستند که مى توانند «نیازهاى اطلاعاتى» آن ها براى صنعتى شدن را برآورده کنند. این دو نویسنده، نتیجه گیرى مى کنند که این فرضیه اى «مزخرف و خطرناک» است، زیرا: 


در یک کشور فقیر، استفاده از ریز کامپیوترى که توسط ماهواره به یک سیستم اطلاعاتى که نیمى از جهان را در بردارد مرتبط است، عملى احمقانه مى باشد. این عمل، نوعى افراط و زیاده روى تکنولوژیکى است. بیش تر کشورهاى فقیر، به تکنولوژى هایى بسیار ساده تر مانند ماشین هاى تایپ، کتاب هاى مرجع، ابزارهاى دستى، دوچرخه و ضبط صوت نیازمندند. یافتن تعمیرکاران ماهر کامپیوتر تقریبا غیرممکن است؛ اگر گروه هاى محلى را مجبور کنیم که کامپیوترهایى کاملاً پیشرفته را خریدارى کنند، این نوعى ستم و بى رحمى در حق آن ها است. 



1 1- Jerrey Mander

تمرکز قدرت


اخیرا در کنگره اى با نام «کنگره مناطق زیستى ملى» شرکت کردم که در آن 250 نفر با هدف تجزیه قدرت سیاسى مرکزى به نفع قدرت محلى، خودکفایى اقتصادى و فطرت مبتنى بر طبیعت و محدودیت یا «فطرت سبز» کار مى کردند. چندین تن از شرکت کنندگان در کنگره، آشکارا از نقشى که کامپیوترها در ساختن شبکه هاى ارتباطى بین مناطق زیستى و به تبع آن، تسهیل کردن تبادل سریع اطلاعات در این مناطق دارند، دفاع کردند. على رغم این مسأله که استفاده از کامپیوترها در این جهت، ممکن است سبب ایجاد تمرکز قدرت شود، این موضوع مورد بحث قرار گرفت که کامپیوترها «ابزارى خنثى» هستند که مى توانند به گروه هایى که اهدافشان تکفیر موسسات بزرگى است که کامپیوترها را اختراع کرده اند و بر آن ها سلطه دارند، کمک کنند. این یک حیله جالب است: ما اختراع آن ها را مى گیریم و مانند یک نوع مبارزه ژاپنى از آن علیه به وجود آورندگان آن استفاده مى کنیم. این حیله در ابتدا جالب به نظر مى رسد، اما با توجه به خصوصیت ماهوى کامپیوترها که ناگزیر منجر به تمرکز مى شود، نمى توان بر روى آن حساب کرد. 


این مساله در ابتدا با توجه به ظاهر کامپیوترها که شکل یک فناورى دموکراتیک محدود را دارند، ما را به اشتباه مى اندازد. مردم در خانه شان کامپیوتر دارند و آن را براى خود و سازمان شان مفید و قدرت بخش مى بینند. کامپیوترها در بسیارى زمینه ها کمک کننده هستند و نظارت هاى شخصى قابل توجهى بر خلاف تکنولوژى هاى دیگر مانند تلویزیون، به افراد ارائه مى کنند. گروه هاى اجتماعى و سیاسى کوچک، کامپیوترها را ابزار ارزشمندى براى ذخیره و نگهدارى اطلاعات، ایجاد شبکه، فرایندهاى پستى، تهیه نسخه هاى تمیز و مرتب، تهیه لیست هاى عضویت، نگه داشتن حساب و کتاب ها و غیره مى دانند. با همه این موارد، هنوز سئوالى در این جا مطرح است. مساله اصلى این نیست که آیا کامپیوترها مى توانند به شما و گروهتان سود برسانند یا خیر. سئوال این است که چه کسى بیش ترین فایده را از وجود کامپیوترها در جامعه مى برد؟ پاسخ این است که با همه این مزیت هاى محدود، این موسسات بزرگ هستند که بیش ترین سود را مى برند و خود نیز به خوبى نسبت به این مساله آگاهند. 


اختراع کامپیوتر، توسط یک گروه از افراد شریف و نجیب و اصلاح طلب ساده لوح که قصد داشته باشند به وسیله تکنولوژى، دموکراسى بیش ترى ایجاد کنند، صورت نگرفته است. با وجود این که کامپیوترها در دهه 1920 اختراع شدند، این نیروهاى نظامى آمریکایى و انگلیسى بودند که براى نخستین بار از آن ها به طور جدى به عنوان یک سیستم راهنما براى موشک هایشان در جریان جنگ جهانى دوم استفاده کردند. دو دهه بعد، IBMاین فناورى را به استفاده هاى تجارى عظیم تغییر داد. از دهه 1970 به بعد «آتارى» و «اَپل» ماموریت خود را براى ورود کامپیوتر به همه خانه ها و مدرسه ها اجرا کردند. تا دهه 1970، ارتش و شرکت هاى بزرگ، به طور کامل کامپیوترها را با سود فراوان و دسترسى جغرافیایى گسترده تر براى عملیات متمرکز وارد تمامى امور خود کرده بودند. آن اصلاح طلبان ساده لوح، حتى یک دکمه پلاستیکى را هم فشار نداده بودند. تکنولوژى کامپیوتر، قسمت اصلى از یک زیربناى فنى پیشرفته است و کامپیوترها ممکن است در جامعه اى پدیدار شده باشند که پیش از این، در ابتداى مسیر فناورى و پیشرفت بودند. ساخت کامپیوترها بسیار گران تمام مى شود، آن ها به طرز بسیار پیچیده اى با سیستم هاى تلفنى مرکزى ارتباط دارند و برخى از استفاده هاى بهینه اى که مى توان از آن ها کرد، مانند محاسبه بسیار سریع و نقشه بردارى ماهواره اى از منابع زیرزمینى، آن چنان پرهزینه هستند که تنها موسسات عظیم مى توانند از عهده آن برآیند. 


کامپیوترها مانند دیگر تکنولوژى هاى پیشرفته نظیر ارتباطات ماهواره اى، کشاورزى ماشینى، روبات شناسى، مواد ضد آفات و... در خدمت اقتصاد هستند. حال هر چه اندازه و حجم تشکیلات اقتصادى و شرکت بزرگ تر باشد، توانایى تهیه کامپیوترهاى بیش ترى را دارد. علاوه بر این، کامپیوترها پیچیده تر و سطح بالاتر شده و باید توسط گروه اجرایىِ آزموده تر اداره شوند، و در مناطق اقتصادى که به طور گسترده پراکنده شده اند، ارتباطات کامپیوترى بیش ترى نسبت به موسسات و واحدهاى اقتصادى کوچک تر وجود خواهد داشت. در نتیجه، تجارت هاى بزرگ تر از امتیازات بیش ترى برخوردار خواهند بود. با وجود این که تجارت ها و کسب هاى کوچک تر هم از وجود کامپیوترها استفاده مى کنند، تجارت هاى بزرگ تر، بسیار بیش تر سود مى برند؛ زیرا بزرگى و پیچیدگى و دسترسى به عملیات هایى که کامپیوتر آن ها را تسهیل مى کند، به منابع مالى بسیار بیش ترى نیاز دارد. 


اگر کامپیوترها اختراع نشده بودند تجارت هاى کوچک تر بسیار موفق تر بودند، زیرا اساسا کامپیوترها ابزارى هستند که تنها تجارت هاى بزرگ قادر به استفاده از آن ها مى باشند. نقش کامپیوترها در بانک هاى بین المللى را در نظر بگیرید؛ انتقال سریع پول از بازارى به بازار دیگر، ایجاد توسعه در این جا و آن جا. موسسات چندملیتى به سادگى نمى توانستند آن چه را که امروزه انجام مى دهند، بدون کامپیوترها و استفاده از ارتباطات ماهواره اى انجام دهند. کامپیوتر این موسسات را قادر ساخته که آن چنان گسترش یابند که قبلاً هرگز ممکن نبوده است. آن بانک ها دیگر فراتر از چندملیتى هستند؛ بلکه به درستى جهانى شده اند. روند سرعت یافته اى که در آن درخت ها در اندونزى و برونئى قطع شده اند، معادن اقیانوس آرام استخراج شده اند و سدها در سراسر جهان ساخته شده اند، نشان دهنده توانایى افزایش یافته شرکت ها در اداره امور با یک مدیریت مرکزى است که فعالیت هاى روزانه را در سرتاسر جهان تحت تأثیر قرار مى دهد. 


براى مردمى که تلاش مى کنند از نابودى سیاره زمین جلوگیرى کنند، بسیار ساده لوحانه است که از کامپیوتر به عنوان ابزارى خنثى و سودمند براى تمرکز زدایى یاد کنند، چرا که اساسا کامپیوتر ابزارى براى تمرکز بخشیدن به منافع توسعه است. مؤسسات بزرگ که به دنبال فایده دوم کامپیوتر یعنى سود بردن از آن هستند، بسیار بیش تر از اصلاح طلبان ساده لوحى که قصد دارند از کامپیوترها به عنوان یک مقابله به مثل پیشرفته استفاده کنند، منفعت خواهند برد. این تنها بدفهمى کل ماجرا است و قطعا غرور و خودبینى باعث شده این گونه فکر کنیم. طرفداران محیط زیست، محافظان زیست مناطق و دیگر عمل گرایان متجدد، بسیار موفق تر خواهند بود اگر این نکته را مدّنظر قرار دهند که در ازاى همه آن منافع ناچیزى که کامپیوتر به آن ها ارایه مى کند، نهایتا تمامى تلاش هاى آن ها را بى اثر خواهند کرد. ما باید کار را از خود کامپیوترها به عنوان معضلى زیست محیطى و سیاسى شروع کنیم. 

 

منبع: فصلى از کتاب "In the absence of the sacred" 

منبع :

سیاحت غرب، شماره دوازده