یوسف خباز
چکیده:
تفریح و سرگرمى چیست؟ در گذشته مردم چگونه خود را سرگرم مى کرده اند؟ آیا وجود تفریحات و سرگرمى ها ضرورت دارد؟ آیا مى توان در برابر سیل بنیان کن تفریحات و سرگرمى هاى غربى به خصوص آمریکایى که بنیان فرهنگ و خانواده را در جهان تهدید مى کند، ایستاد؟ آنچه ذکر شد، تنها بخشى از سؤالاتى است که از سوى نویسنده، هوشمندانه مطرح مى شود و زوایاى پنهان این موضوع را مورد دقت نظر قرار مى دهد.
در سال هاى اخیر، بخش رو به افزایشى از تفریحات شایع در جهان اسلام، از غرب و به خصوص ایالات متحده آمریکا وارد شده است. این امر، سؤالى را در این زمینه برانگیخته است که «آیا چنین تفریحاتى براى خانواده ها و جوامع مسلمان مناسب است یا خیر؟» و به نحو اساسى ترى، سؤالاتى در مورد ماهیت تفریح و سرگرمى و شکل ها و صورت هایى که این امر براى مسلمانان مى تواند پیدا کند، مطرح شده است.
براى فهم این مطلب، پیش از همه باید گفت که تهاجم تفریحات و سرگرمى هاى آمریکایى به جهان اسلام بر مبناى اتفاق صورت نگرفته است. این امر، حاصل یک سیاست گذارى است و بخش مهمى از این سیاست گذارى را اقتصاد به خود اختصاص مى دهد. پس از تسلیحات، بزرگ ترین تولید صادراتى ایالات متحده مربوط به تفریحات و سرگرمى است. این امر نشان دهنده اهمیت سیاست گذارى در اقتصاد تفریحات و سرگرمى است که جداى از مباحث زیباشناسى و محتوایى باید مورد تحلیل واقع شود. به طور قطع، نگرانى هایى در مورد برنامه هاى معروف آمریکا مانند Bay watch and Friends وجود دارد، اما باید جداى از محتواى این برنامه ها، سؤالى کاملاً اساسى را مورد توجه قرارداد: «تفریح و سرگرمى چیست؟»
تفریح و سرگرمى در گذشته، کارى بوده است که افراد براى یکدیگر انجام مى داده اند و کاملاً وابسته به مفهوم مهمان نوازى و مهربانى در مورد میهمان ها بوده است. بعدها تفریح و سرگرمى با ماهیت جوامع گره خورد و با توجه به اشکال تفریح، توسط افراد مختلف و در زمان ها و مکان هاى مختلف، انواع متفاوتى از آن مورد استقبال قرار گرفت. در مجموع، این امر اکنون ارتباط چندانى با گذشته خود ندارد، چرا که در حال حاضر، هنگامى که افراد از تفریح و سرگرمى حرف مى زنند، بیشتر منظورشان محصولات رسانه هاى جمعى است که از طریق بازار جهانى مانند بسیارى دیگر از کالاها به فروش مى رسد. بنابراین سؤال اصلى این است که چگونه مردم ـ که مسلمانان را هم در بر مى گیرد ـ چنین پدیده اى را به یک تجارت جهانى تبدیل کرده اند که بیش از همه چیز، به سود اقتصادى توجه دارد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ از این مهم تر، آیا اَشکال قدیمى تر تفریح و سرگرمى مى توانند خود را از انحصار غول هاى رسانه اى ـ که به نظر مى رسد همه چیز را کنترل مى کنند ـ نجات دهند و از این سؤال با اهمیت تر این که آیا افراد مى توانند قابلیت تفریح کردن و ایجاد سرگرمى هاى شخصى خود را خارج از ماتریکس شرکت ها حفظ کنند؟ در یک سطح، چنین سؤالات مهمى نیازمند مباحثى طولانى و تعمق و تفکر فراوان است، اما راه هاى مختلفى براى نظر کردن به این مسأله وجود دارد.
در جهان مدرن، اکثر آنچه تفریح و سرگرمى شناخته مى شود، با مصرف گرایى رابطه دارد؛ حتى بازى ها و اسباب بازى هایى که فایده اندکى براى رشد مغزى کودکان دارند از این قاعده مستثنى نیستند. والدین اغلب نمى توانند کمکى براى فرزندان خود که در معرض تفریحات و سرگرمى هاى عمومى هستند، انجام دهند و حفاظت از کودکانى که بیشتر در محیط هاى خارج از خانه به سر مى برند نیز سخت است. مسلمانان مانند اکثر انسان هایى که به سبک و سیاق مدرن زندگى مى کنند، مصرف کننده تفریحات و سرگرمى هاى دیگران شده اند. به نوعى، این امر به آسیب شناسى دنیاى مدرن باز مى گردد و به نظر مى رسد که اوضاع در این زمینه رو به وخامت مى رود. در گذشته، انسان ها راه هاى مختلفى براى سرگرم کردن خود و دیگران مى یافتند و معمولاً این امر شامل نوعى از فعالیت هاى اجتماعى بود. در حال حاضر، انسان ها این فعالیت خانوادگى و محلى بسیار مهم را به تولیدکنندگانى که از آن ها دور هستند، واگذار کرده اند. علاج و چاره این مشکل، ساده و در عین حال دشوار است. بخش ساده راه حل این است که از مصرف زدگى و مصرف محورى جلوگیرى کنیم و به سادگى از کنار آن عبور کنیم. در واقع، هیچ کس دیگرى را به مصرف مجبور نکرده است. چه قدر مضحک خواهد بود اگر کسى را به زور اسلحه مجبور به خریدن جدیدترین اسباب بازى ها و... کنند و یا فردى را با بستن به صندلى، هر شب مجبور به تماشاى تلویزیون کنند. به این ترتیب، افراد به طور خودخواسته و داوطلبانه، توانایى هاى خود را در سرگرم کردن یکدیگر، به تولیدکنندگانى که حاضر نیستند و با آن ها روبرو نمى شوند، واگذار مى کنند.
بنابراین بخش ساده و راحت راه حل این است که بگوییم: «اهمیت نده و از کنار آن به سادگى بگذر.» اما بخش مشکل راه حل این است که به این سؤال اساسى جواب بدهیم که «بعد چى؟» بعد از آن که تلویزیون خاموش شد و اسباب بازى هاى پلاستیکى را در سطل آشغال ریختیم و کامپیوترها و اسباب و ابزارها را کنار گذاشتیم، آن وقت چه؟ این سؤال ما را به بحث فرهنگ تولیدى مسلمانان و نه صرفا فرهنگ مصرفى و مصرف فرهنگى رهبرى مى کند که آیا براى مسلمانان ممکن است که به جاى بردگى بیشتر در برابر ماشین مصرفى شرکت ها، هر آنچه را از فرهنگ منطقه اى خودشان باقى مانده است که مى تواند احساس رضایت مندى و شادى ایجاد کند، از خطر نابودى حفظ کنند آیا از این طریق جاى خالى اى را که قطعا بسیارى با از دست دادن ماشین هاى برقىِ سرگرمى، احساس خواهند کرد، پر کنند؟ هر چه زودتر ما بتوانیم به این سؤال و امکان یا عدم امکان آن پاسخ بدهیم، بهتر است.
اولین مباحث جدى باید در مورد کیفیت تفریحات و سرگرمى ها صورت گیرد که البته سؤالات سختى مانند این مورد را در بر مى گیرد: «آیا تفریح و سرگرمى ضرورى است؟ و اگر چنین است، چرا؟» هر چند که اگر بخواهیم فرزندان خویش را با فرستادن به مدرسه از ماتریکس شرکت هاى تفریح و سرگرمى نجات دهیم، به نوعى، نظام مدرسه رَوى بیشتر از آنچه سریال هاى Barny or Frends مى تواند به بچه ها صدمه بزند، به آن ها آسیب مى رساند، اما این امر در حوصله مقاله حاضر نمى گنجد و در این جا به آن نمى پردازیم. در این جا کفایت مى کند که بگوییم، اکثر ما به نحو سازمان یافته اى تربیت شده ایم که مصرف کننده باشیم و على رغم همه ظاهرسازى هاى مربوط به آزادى و آموزش، نهادها و سازمان ها اساسا استعدادهاى آدمى را چنان شکل مى دهند که ما نتوانیم در مورد راه هاى سرگرم کردن خودمان و تفریح کردن فکر کنیم.
در جهان مدرن، مسأله تفریح و سرگرمى، رفته رفته غیرقابل تفکیک تر از مسأله رسانه هاى گروهى شده است. این یک انحراف و گمراهى در تاریخ بشریت است: انسان ها در زمان ها و مکان هاى مختلف، راه هایى براى سرگرم کردن خود و دیگران یافته بودند و این مدت ها پیش از ظهور غول هاى رسانه اى صورت گرفته بود. اگر از یک خانه متعلق به خانواده متوسط و معمولى آمریکایى بازدید کنیم، خواهیم دید که یک جداسازى و تفکیک داوطلبانه در عمل ایجاد شده است. بچه ها در یک اتاق بازى هاى ویدیویى مى کنند، پدر با رفقاى خود فوتبال تماشا مى کند، مادر در اینترنت جستجو مى کند یا با تلفن با دوستانش گپ مى زند و مادر بزرگ مجله مى خواند و یا در نهایت یک رمان. اگرچه این تصویر، جهانى و مربوط به همه دنیا نیست، اما تصویر نوع خانواده هاى متوسط مدرن است و البته این امر حاصل یک برنامه ریزى و طرح است و نه یک اتفاق. به این امر «تفکیک مخاطبین» گفته مى شود و از طریق بازاریابى صورت مى گیرد و به نوعى، هر کسى طعمه آن واقع مى شود.
بنابراین، پیش از آن که به مسأله جداسازى بر مبناى جنسیت در میان مسلمانان بپردازیم ـ که به نظر مى رسد این روزها تبدیل به موجى در حلقه هاى مسلمانان شده است ـ باید به مسأله اى اساسى تر بپردازیم و آن، موضوع بسیار پیچیده تقسیم افراد به گروه هاى مختلف سنى و جنسى از سوى رسانه هاى تفریحى و سرگرمى است. اگر کسى از ما خواهان سرگرمى و تفریح سالم است، در این صورت، اول از همه باید فکرى براى برطرف کردن این شکست ها و فاصله هاى میان طبقات سنى کند. راستى چه طور است مردها با پسرها و دخترها با زنان کارها را انجام بدهند؟ پیرها و کودکان یک جا جمع شوند؟ براى همه این گونه جمع ها چه اتفاقى افتاده است؟ مسأله اصلى در مورد تفکیک مسلمانان ـ میان زنان و مردان ـ نیست. مسأله اصلى در مورد تولید انبوه کالاهاى تفریحى و سرگرم کننده است که قشر بسیار خاص و مشخص سنى را مورد هدف قرار مى دهد و واحدهاى اجتماعى و فرهنگى را احاطه مى کند. چگونه این کالاهاى تولید انبوه شده، جایگزین اشکال رودررو و حضورى تعامل افراد شده اند؟ پاسخ این است که تفریحاتى ایجاد کنیم که دوباره انسان ها را دور هم جمع کند، در غیر این صورت، ایده کلى خانواده یک سراب و فریب مى شود.
برخى فکر مى کنند که اگر مسلمانان بیش از این در جریان اصلى رسانه ها فعالیت داشتند ـ مثلاً تولیدکننده کمدى و درام و بازى و تبلیغات و... بودند ـ بیشتر در جامعه پذیرفته مى شدند و بیشتر مى توانستند بر تفریحات خود کنترل داشته باشند. در حالى که ایده «نمایش روزانه» و کمدى هاى موقعیت در ایالات متحده متولد شد، آن ها که مى خواهند بدانند، این ایده ها در جاهاى دیگر چگونه اجرا مى شود، مى توانند همه آن ها را در رسانه هاى عربى ـ تلویزیون هاى ماهواره اى مثل LBC و MBC و المستقبل ـ ببینند، اما این که آیا این امر افراد را قابل پذیرش تر مى کند، قابل بحث است. در برخى موارد، این برنامه ها مسخره کردن خود است و حتى گاهى که چنین نیست، از سوى مخاطبان غربى چنین برداشتى از آن ها مى شود. در بسیارى موارد، تفریحات مثلاً بومى و محلى، تقلیدى ضعیف و بى کیفیت از تولیدات پخش شده در جهان است که بیشتر از ایالات متحده نشأت مى گیرد. هر مُد جدیدى که توسط آمریکا ایجاد مى شود، توسط این مقلدان منطقه اى، «بومى» مى شود. به عنوان مثال مُد آمریکایى (reality TV) در برخى تلویزیون هاى عربى و.. در جهان اسلام ریشه دوانده است.
جداى از تلویزیون، تفریحات روزمره فراوانى وجود دارد (و یا تا همین اواخر وجود داشت) که مسلمانان مى توانند (و در حقیقت این کار را مى کردند) در آن مشارکت داشته باشند و اکنون بسیارى از ما خصوصا آن ها که عمدتا مذهبى هم نیستند، نسبت به آن نگران هستند: مثل گوش کردن به موسیقى و یا بازى هاى خیالى کامپیوترى. برخى در این زمینه چنان پیش رفته اند که درخواست فتواهایى براى تحریم چنین تفریحات و سرگرمى هایى نموده اند، اما پیش از آن که فتوایى بتواند مؤثر واقع شود، باید یک سلسله شرایط اجتماعى خاص تحصیل شود. کسى که براى بررسى فتواها در این زمینه وقت صرف کند، خواهد دید که فتواهاى مربوط به مبحث تفریحات، در رویکرد و پاسخ با هم متفاوتند و اکثرا بازتاب زمان و مکانى هستند که آن فتوا در آن مطرح شده است. امروزه زمانه بر روى رسانه ها مى چرخد، بنابراین اگر کسى از گوش دادن به موسیقى سؤال مى کند، منظور او گوش دادن به موسیقى اى است که از طریق الکترونیکى و از نقطه اى دوردست تهیه و پخش مى شود. تلویزیون و بازى هاى کامپیوترى، مثال هاى دیگرى در زمینه تجارب رسانه اى در این باره هستند. بنابراین، علاوه بر پرسیدن و خواستن فتواهایى له یا علیه این جریان ها، شاید بهتر است این سؤال اساسى را از خودمان بپرسیم و در پى پاسخ به آن باشیم، چنان که قبلاً مطرح شد: «هدف از تفریح چیست؟» و «انسان ها پیش از عصر رسانه ها، چگونه خود را سرگرم مى کردند؟»، این سؤال ها صرفا براى مسلمین مطرح نیست، بلکه به نوعى، این بشریت است که زیر بار مصرف منفعلانه تولیدات دیگران در زمینه تفریح و سرگرمى کمر خم کرده است. به دنبال فتوا براى این که چه برنامه هایى از تلویزیون ببینیم (و یا اصلاً تلویزیون ببینیم یا خیر)، خود نوعى به عنوان مصرف کننده عمل کردن است. بخشى از این مشکل، به نظام نهادینه شده مدرسه روى باز مى گردد که کودکان موضوع آن هستند. این نوع از مدرسه روى که آن را مؤدبانه «آموزش» مى نامند، اولین تولیدش خلق مصرف کننده هایى است که نمى توانند براى خودشان فکرى بکنند و دائما نیازمند ساختارهایى ثابت هستند که از جایى دیگر ـ تلویزیون، مدرسه، روان شناس و یا نصیحت کنندگان دیگر ـ به آن ها بگوید که چه کنند. بر سر تفکر و تحقیق شخصى چه آمده است؟ شاید ناآرامى و ناراحتى مدرنى که مردم آن را احساس مى کنند، صرفا توسط موسیقى و تلویزیون ایجاد نشده باشد ـ که نوعى گیجى و سرافکندگى ایجاد مى کنند ـ؛ شاید آنچه رخ داده است، عمیق تر از این باشد؛ شاید انسان ها سوگوار از دست رفتن و یا پاره پاره شدن بخش مهمى از انسانیت خود هستند.
اسلام به عنوان یک دین، داراى فعالیت هایى خاص است که بیشتر موافق فعالیت هاى عملى و فعال، جمعى و متفکرانه است. تفریح مدرن ـ در وجوه بسیارى ـ نه فعال و نه متفکرانه است. بنابراین در اولین وهله، احتمالاً مى توان موضعى قوى علیه آن اتخاذ کرد، خصوصا علیه تفریحات رسانه اى و تولید انبوه شده. اما معضل این است که مسلمین تشخیص داده اند که اکثر مردم در حال حاضر به عنوان مصرف کننده، گرفتار انواعى از تفریحات هستند که نمى توان در مورد آن صرفا به «این حرام است» اکتفا کرد و آن را به حال خود رها نمود. شاید بهتر باشد مسلمانان به نحو مؤثرترى از نوع و ساختار تفریحاتى که مصرف مى کنند، بپرسند و سپس گام بعدى را بردارند و خود تولیدکننده تفریحاتى شوند که ریشه در فرهنگ خودشان داشته باشد. البته این به معنى مدل هاى بومى مقلدانه از مدل آمریکایى مانند مدل (reality TV) و یا کارتون هاى عربى «پارک جنوبى» نیست. آنچه براى مسلمانان ضرورى به نظر مى رسد، یافتن راه هایى براى تفریح و سرگرمى خودشان است تا از این طریق، تفریحات خود را در جامعه خود و خانواده هاى خود تولید کنند و از طریق رسانه هاى دیگران دریافت نکنند. آنگاه اگر مردم ملزم به شنیدن موسیقى هستند، خودشان آن را تولید مى کنند و اگر باید تصاویر و نقاشى ها را تماشا کنند، شاید یکى از خودشان باید نقاشى یا عکاسى بیاموزد و اگر مردم باید قصه گوش کنند، خودمان باید براى یکدیگر قصه بگوییم. داستان گویى در گذشته هنر پر ارجى بوده است و خانواده ها براى همدیگر داستان مى گفته اند. این هنر ابتدا توسط کتاب ها کنار گذاشته شد ـ برخى داستان هاى خاص را بر برخى دیگر ترجیح داد ـ و پس از آن، رسانه هاى الکترونیک که داستان هایى خاص را در سطح جهانى پخش مى کنند ظهور کردند. آنچه از همه این ها برمى آید، این است که مردم دوست دارند به صداهایى خوشایند گوش فرا دهند و تصاویر جذابى را ببینند و دوست دارند داستان هاى جلب توجه کننده را بشنوند. بنابراین، احتمالاً یک راه براى فرار از غول هاى رسانه اى، توسعه بیشتر تفریحات رودررو و حضورى در گروه هاى اجتماعى یا فامیلى مناسب است که اولین گام در جهت آزادى از تفریحات و سرگرمى هاى آمریکایى است.
شاید بهترین محل آغاز براى ما، تشویق یکدیگر به تولید انواع مختلف هنرهاى خلاق باشد. نه با هدف مدرک آموزشى یا... بلکه با هدف جبران خلأیى که دیگران احساس مى کنند، دیگرانى که ساعات بى پایان روبروى تلویزیون و کامپیوتر مى نشینند و وقت صرف مى کنند. مسلمانان در طول سال ها به طور فعالى ادبیاتى غنى از هنرهاى تزئینى، بازیگرى، صدا و تصویر تولید کرده اند که همه آن ها مى تواند سازنده و فکرى و در عین حال براى خانواده و اجتماع مفید باشد. هر کدام از این ها به عنوان یک «سرگرمى» بهتر از صرف وقت براى مصرف محصولات تولید شده صنایع رسانه اى دیگران است که از لحاظ اخلاقى و ارزشى مسأله دار هستند. این کار مى تواند خلاقیت و تعهد منطقه اى و محلى را به نفع خانواده و اجتماع به کار گیرد به نحوى که در داخل و خارج از خانه، پیر و جوان یک بار دیگر یاد بگیرند که چگونه خود و دیگران را سرگرم کنند، البته نه به این معنى که راه جدیدى براى اتلاف وقت پیدا کنند، بلکه به معنى یافتن مجدد ساختارهایى فکرى و اجتماع محور براى تعامل که اساسا ریشه در ارزش هاى سنتى دارد. اعتیاد رو به افزایش به تفریحات آمریکایى، نشان از مشکل عمده بحران هویت در جهان اسلام و دیگر نقاط جهان دارد. جوانان دیگر با فرهنگ محلى ارضا نمى شوند و خود را متناسب با شیوه زندگى مدرن آمریکایى ـ هجویاتى که در تلویزیون آمریکا به نمایش در مى آید ـ مى سازند. این هجویات به نوبه خود از سوى تولیدکنندگان محلى و داخلى باز تولید مى شوند که در مجموع، دنیایى خیالى و ساخته شده بر بال رسانه ها را مى سازد. فرهنگ محلى رابطه اندکى با این امر دارد و این خیالات و اوهام، داراى نظام ارزش هاى واحد ـ على رغم تفاوت سطحى ملیت ها و زبان ها ـ هستند. تفریحات آمریکایى مى آموزند که زندگى به عنوان یک تجربه است؛ تلاش براى خرید و فروش شادى؛ تماشاگرى جنسى و ترجیح دادن خواست هاى شخصى بر هر چیز دیگر؛ و زندگى به عنوان یک بازى و سرگرمى ناتمام. بنابراین، انسان ها در فرهنگ هاى مستقل گذشته، چگونه خود را سرگرم مى کرده اند؟ پیش از عصر رسانه، مردم چگونه خود و دیگران را سرگرم مى کردند؟ شادى و سرور در میان فرهنگ هاى مختلف به چه معناست؟ تفریح و سرگرمى خانوادگى چیست؟ بدون بحث در مورد این سؤال ها با هدف ایجاد مفاهیم و افعالى سرگرم کننده، اما محلى و اجتماعى، مسلمانان به عنوان مصرف کنندگان منفعل باقى خواهند ماند.
منبع: Muslimedia.com ، آوریل 2004