بسم الله الرّحمن الرّحيم
و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
روزنی به پزشکی پیشگیری در طبّ کهن
مجید انوشیروانی، متخصّص طب سنتی ایران؛ دانشگاه علوم پزشکی مشهد
چنین وانمود شده است که دانش پیشگیری نیز در خاک یونان ریشه بسته و از آنجا شاخسارهایش بر سر ما گسترده شده است، ولی اگر به روزگاران دور ایران باستان بازگردیم، خواهیم دید که ایرانیان هم در شناخت این دانش پیشگام بودهاند و هم با آیینهای ویژهای آن را پاسمیداشتهاند.
دستکم سه تا پنج سده پیش از زاده شدن بقراط در یونان، زرتشت در ایران برانگیخته شد. کیش یگانهپرستی زرتشت همانگونه که در جهان بینی و خداشناسی برای آریائیان سخنان نو داشت، دربردارندۀ دستورها و آیینهای بهداشتی تازه نیز بود. آن پیامبر ایرانی، بیماری را پیامد ناپاکیزگی و پلیدی و کردارهای زشت و وسوسۀ انگره مینو دانست و باورهای نادرست پیشین در بارۀ پیدایش بیماری را -که بر پایۀ جادوی بدخواهان یا جایگرفتن ارواح بدکار در تن آدمی یا خشم دیوایزدان بود- درهمشکست؛ و چیرگی بر بیماری به کمک گیاهدرمانی و کارد درمانی (جراحی) و مانترهدرمانی (درمانهای روحیروانی) را جایگزین فدیهها و پیشکشهای خونین به پیشگاه خدایان کرد.
در همین روزگار بود که نخستین بار واژههای درمان و پزشکی (با ریشۀ بئشه زو بهمعنی آسیبزدایی) در مکتب بهیبخشی مزدیسنا بهکار رفت و جایگاه پزشک پرارج گردید و درد ستاندن و بهبود بخشیدن کاری بسیار شایسته و خداپسندانه دانسته شد.
زرتشت فرمود:
« راه در جهان یکی است و آن راه اشویی (پاکی و راستی) است.»
و از این پاکی، هم پاکیزگی تن خاکی و هم پاکی جان افلاکی را فراچشم داشت. زرتشت به پیروانش میآموخت که باید از راه نگاهداری تن و جامه و خوراک از آلودگیها، راه را بر پیدایش بیماریها ببندند. آموزههای بهداشتی در نزد زرتشت چنان ارجمند بود که آیینهای پاکیزگی و پاسداری از تندرستی، بر درمان نیز برتری یافتند.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینویسد:
« پیروان زرتشت خوردن و نوشیدن در کنار راه را سخت ناپسند میشمردند، بینی گرفتن و آب دهان انداختن در برابر دیگران را ناشایست میدانستند و تا زمان خشایارشاه (۴۸۶- ۴۶۵ پیش از میلاد) در خوردن و نوشیدن سادگی فراوان داشتند و جز یکبار در روز خوراک نمیخوردند و جز آب خالص چیز دیگری نمینوشیدند. پاکیزگی را پس از زنده بودن بزرگترین نعمت میدانستند و چنان میپنداشتند که کار نیکو چون از دست ناپاک سر زند ارزشی ندارد…کسانی را که در جلوگیری از گسترش بیماریهای واگیر کوتاهی میکردند سخت کیفر میدادند… در کتاب مقدس زرتشت فصلهای بلندی است که از آیینها و قوانین ویژۀ پاکی جسم و جان سخن میگوید.»
در مکتب مزدیسنایی پزشکان به چندین دسته، هر یک با کارآیی ویژه بخش میشدند، از جمله بر پایه بند ۶ اردیبهشت یشت میتوان از پنج گونه پزشک (اشوپزشک، گیاه پزشک، کاردپزشک، مانتره پزشک، دادپزشک) نام برد. از سخن برخی پژوهشگران برمیآید که روش اشو پزشك در چهارچوب اشویی (پاکی و راستی) میگنجیده و وی از راه شیوههای پاکداشتن تن و جامه و خوراک و دوری از نوشیدنیهای مستیآور از پیدایش بیماری جلوگیری میکرده است.
بر پایۀ نظر دیگری دستهای از گیاه پزشکان، درستپات یا درستبذ (به معنای خداوند تندرستی) نام داشتند که برای زدودن علّت بیماریها (پیش از بروز ناخوشی) بهویژه از راه بهداشت محیط و جلوگیری از پیدایش و گسترش بیماریهای واگیر تلاش میکردند. به هر روی آشکار است که پارسیان پارسا با این سازماندهی، پیشگیری را از همان نخست در جایگاه استوار خود نهاده و نهادینه کرده بودند.
همچنین پیامآور نیکی و بهی، به پاکیزه نگاهداشتن چهار آخشیگ (هوا و آب و خاک و آتش) فرمان داد و آلودن آنها را گناه شمرد. در کیش او پاکیزگی آب با دور نگهداشتن آن از آلودگیها انجام میگرفت و هرکس آلایشی در آب میدید بایست در زدودن آن میکوشید حتی اگر خود آن را نیالوده بود.
آب بايستی زلال و پاك نگاهداشته میشد، بنابراین آنچه ناپاك و پلید بود (مانند براز يا پارچۀ آلوده به خون) هرگز یکراست در آب روان چون جوی و رود، و یا در دریاچه، و یا در جای نگاهداری آب چون آبانبار و چاه آب شسته نمیشد و حتی در پاییندست آب نیز همواره آب در ظرفی جداگانه ریخته میشد و جسم ناپاک دورتر از آب روان یا چاه آب شستو شو میگشت؛ آن هم بدین شیوه که اگر جسمی خيلی آلوده بود، نخست بایست آلودگی آن را با مادّۀ ديگری میزدودند و سپس آن را با آب شستوشو میدادند. اين مادّۀ میانجی بیشتر ادرار گاو بود كه به آن گومِز یا پادیاب میگفتند (و در فارسی امروز گميز یا کمیز خوانده میشود). به هنگام آلودگی بیشتر، پس از زدودن آلودگی با گومز، آن را با خاك خشك نيز پاك میكردند و سپس با آب میشستند.
هرودت مورخ یونانی در این باره چنین نوشته است:
« ايرانيان در ميان آب پیشاب نمیكنند، در آب تف نمياندازند، در میان آب روان دست نمیشويند و تاب نمیآورند كه کس ديگری آن را به پلیدی آلوده كند، آنان آب را بسیار ارج و ارزش مینهند. (كتاب اول، بند ۱۳۸)»
فرمانها و آیینهای پاك نگهداشتن آتش نزد ايرانيان كمتر از آب نبود. مزدیسناییان، هيچ گاه پیکر مردگان را نمیسوزاندند و برای نابودكردن زباله نيز آتش بهکار نمیبردند تا آتش و هوا را ناپاک نکنند. تنها چوب خشك و تميز و مواد خوشبوی سودمند را به آتش پيشكش میكردند و به هنگام پختوپز نیز، بسیار هوشیار بودند تا چيزی به آتش نيافتد.
آنان برای از ميان بردن چیزهای نابکار و افکندنیهای خوار راههای ديگری بجز سوزاندن برگزیده بودند، چیزهای پاك و خشك مانند استخوان آفتابخورده را به خاك میسپردند و برای ديگر زبالهها، دخمههای كوچكی به نام لَرد میساختند که همه سوی آن بسته بود و تنها از بام آن روزنی به بیرون میآمد كه پلكانی به آن میرسيد. زبالۀ آلوده را از اين روزن به درون دخمه میانداختند و هنگامی که پر میشد، بر روی آن گونهای اسيد میريختند تا آلودگیها از ميان برود.
پلشتبری آخشیگهای هوا، آب و خاک نیز از دیگر راهکارهای نگهداری تندرستی تکی و همگانی بود که بهکمک تابش آفتاب و بهکار بردن انگمها و دودهای دارویی (مانند دود اسپند و سداب و آبنوس) و نیز ترکیبهایی از فشردۀ برخی گیاهان دارویی پلشتبر (مانند هئوما و میخک و مورد و آویشن) و سرکۀ غلیظ انجام میشد.
آنگونه که مری بویس در کتاب تاریخ کیش زرتشت نوشته است، در نزد مزدیسنائیان همانسان كه مردار ناپاک بود، هرآنچه از پیکر زنده جدا میگشت نيز حكم مردار را پيدا میکرد و آلوده شمرده میشد. از اين رو، كوتاه كردن مو و ناخن با آیینهای بهداشتی ویژهای همراه بود که شرح آن در کتاب یادشده آمده است.
در همین گزارش میخوانیم که زرتشتيان پيش از هر نماز از نمازهای پنجگانۀ روزانه، بايد دست و رو و پای خويش را میشستند و آبدست (وضو) میگرفتند. آنان غسلهای گوناگونی هم داشتند كه به آن اوريخت (به معني آبريزی) میگفتند. پاكيزگی در خانه و پیرامون آن نيز بایسته بود، خانهها با آب و جارو پاکیزه میشد و پيش از هر جشن و آیین دینی، خانهتكانی انجام میگرفت. در کیش زرتشتی آیینهای نوینی در برخورد با بیماران رو به مرگ و مردگان نیز پدید آمد. دست زدن به پیکر مرده و سپس دستزدن به آب، پیش از پایان یافتن آیین تطهیر گناه بزرگی شمرده میشد.
آلوده کردن خاک (بهویژه با انداختن استخوانهای سگ یا انسان بر زمین) نیز بزه دانسته میشد و کیفرهای سنگینی داشت. اگر زمینی آلوده میگشت بسته به بزرگی یا کوچکی، و آبکی یا خشک بودن آلاینده گاه تا یکسال از کشت و بهرهوری دور داشته میشد.
از دیگر آیینهای بهداشتی دینی در کیش زرتشت دوری جستن از زن دشتان (حائض) بود. در کیش زرتشت آمیزش با زن دشتان چنان ناپسند بود که گویی مردی فرزند خود را به آتش افکنده باشد. در فصلهای ۲۰ و ۲۲ ارداویراف نامه برای مرد و زنی که در دوره دشتان همخوابی کنند کیفرهای دوزخی هولناک و تکاندهندهای بیان شده که نشان میدهد این گناه، بسیار بزرگ و نابخشودنی شمرده میشده است.
همچنین بر پایة فرگرد ۱۶ وندیداد، مزداپرستان فرمان یافته بودند که زن دشتان را به جایگاهی راه نمایند که در آنجا آب و گیاهی نباشد، کف آن خشک باشد نه تر، و از خانه به اندازۀ نیمۀ درازای آن یا به اندازۀ یکسوم، یا یکچهارم یا کمینه یکپنجم دورتر باشد. این دشتانخانه بایست پانزده گام از آذرخانه، آب و گیاه نیز دور میبود؛ و باز همۀ این کارها به پروای تندرست ماندن دیگران و پاکیزه ماندن چهار آخشیگ و گیاهان از پلیدی خون انجام میشد، چنانکه اگر زن دشتان را دور نمیبردند همۀ افراد خانواده بزهکار شمرده میشدند. خوراک زن دشتان نیز جدا بود و به اندازۀ دو دینار خوراک گوشت و به اندازۀ یکدینار غلّه داشت، و بیش از آن را موجب افزایش تراوش خون میدانستند.
روشهای ستیز با گسترش بیماری از دیگر آیینهای بهداشتی همگانی بود. بخشی از دائو بئشه زو یعنی دادپزشکی آموزاندن راه و روش دور ماندن از بیماریهای همهگیر (بیماریهای پرمرگ) بوده است که آن شیوه را برشنوم مینامیدند. هنگام فراگیر شدن بیماریهای پرمرگ مانند وبا و طاعون و آبله، مردم به تنهایی و گوشهگیری روی میآوردند، جامۀ سپید میپوشیدند و دستکشی سپید به دست میکردند. هر یک از افراد خانواده در بستری جداگانه میخوابیدند و از ظرفهای جدا میخوردند و میآشامیدند. گیاهان و انگمهای خوشبو و سودمند بر آتش مینهادند و بوی آنها را میپراکندند. سرانجام در پایان همهگیری با آیینهای ویژهای شستوشو میکردند و دودهای دارویی بهکار میبردند.
اين اندازه ارج نهادن به پاكيزگی، از انديشهای سرچشمه میگرفت که گيتی را میدان نبرد ميان نيكی و بدی میدانست. بدی همواره با نيكی در ستيز است و هر نیکاندیشی بايد با پاسداشتن بهی و پاكيزگی -كه خود بخشی از نيكی است- به ياری آنچه پاك و پیراسته است برود و پاكيزگی تن و جان و هستی پیرامونش، هم گوهر دینداری و هم نشانۀ استواریش در برابر یورش بدی و پلشتی و تیرگی و تباهی باشد.
امروز نیز بنمایه و جان همۀ این آموزهها و نیز بسیاری از آن آیینهای کهن همچنان درست و خردپسنداند و گمان نمیرود که انسان امروزین از شنیدن و پندگرفتن و بهکاربستن آنها بینیاز شده باشد. پیداست که این نکتههای ساده و دلنشین در هیچ دورۀ تاریخی، روایی و کارآیی خود را از دست نمیدهند و همواره معتبر برجا میمانند.
باری، همۀ این آیینها و فرمانها گواهی میدهند که پزشکی مزدیسنایی به رهبری زرتشت بر فراز دانش یونانیان شکوهمندانه در پرواز بوده و پیش از آنکه دو چشم بقراط به جهان چهار عنصری گشوده شود، فرزانگان ایرانی چهار آخشیگ را نیک میشناختهاند و موشکافیها و نکتهسنجیهای بسیاری نیز در بهداشت و درمان داشتهاند.
همچنین گزارشهایی که از دوران هخامنشی در دست است نشان میدهد که در آن روزگار نیز بهداشت و پیشگیری ارجمند شمرده میشده است. آنگونه که گزنفون Xenophon)(355-430 پیش از میلاد) نویسندۀ یونانی شاگرد سقراط در کتابCyrupedia (کورشنامه) نوشته است، کورش بزرگ میگفت که با تعدیل خوراک، ورزش و زیستن در آبوهوای خوب باید تندرستی را پاسداشت. وی بر این باور بود که بیشتر بیماریها از پرخوری، خوراکهای بد و تباه، آبهای آلوده، هوای بد و دوری از ورزش پدید میآیند.
باید یادآوری کرد که در این زمان نیز هنوز بقراط زاده نشده بود. گزنفون همچنین مینویسد که کورش چندان از پزشکی آگاهی داشت که خود پرستاری بیماران خانوادۀ شاهی را بر دوش میگرفت.
در طب یونانی نیز دانش حفظ صحّت جایگاهی والا یافت:
سخنان بقراط (۴۲۹-۴۹۵ پیش از میلاد) بهترین گواه برای این سخن است و فرازهایی از کتاب الفصول او در پیشگیری از بیماریها هنوز هم شنیدنی و راهگشاست. آن حکیم بزرگ نیز با عباراتی مانند: الإقلال من الغذاء الضار خير من الإكثار من النافع؛ و نیز: الإقلال من الجماع يحافظ على الصحّه، تندرستی را در گرو پرهیز از پرخواری و زیادهروی در خفتوخیز دانسته است.
بقراط در دو کتاب الأهويه و المياه والأماكن و كتاب فيالأغذيه نیز به کنشهای هوا، آبها، جایها، فصلها، و نیز اثر ستارگان بر تن آدمیان و واگیری بیماریها و راههای پیشگیری از پیدایش آنها پرداخته است. شاید چنین نگاهی به پیوند پیشگیری با تندرستی بود که موجب شد عصر بقراط بیش از آنکه عصر درمان با گیاهان دارویی باشد، دوره اعتماد به آسایشگزیدن، ورزشکردن، خوراکدرمانی، بهرهجستن از هوای پاک و آزاد و آبهای معدنی، و بهکار بردن مالش و روشهای پاکسازی بدن مانند حجامت و قی و حقنه و مصرف مسهلهای ساده باشد .
کمتر از یکونیم سده پس از درگذشت بقراط، جالینوس در سال ۱۳۱ میلادی زاده شد. وی نیز در کنار توجّه ویژه به مشاهدات پزشکی و کالبدشناسی تطبیقی انسان و جانوران، و همّتگماشتن به شناسایی گیاهان و کانیهای دارویی، با نوشتن تفسیر بر دو کتاب مهم بقراط (تفسیر کتاب الأهوية و المياه و الأماكن، و تفسیر کتاب الفصول) و نیز تألیف کتابهای دیگری در حفظ صحّت مانند كتاب في الحيلة لحفظالصحّه بر ارج و ارزش دانش حفظ صحّت صحّه گذاشت و آن را گسترش داد.
آموزههای اسلام:
با وجود این پیشینۀ تاریخی استوار در بینش و دانش پیشگیری بایست گفت که آموزههای قرآنی و گفتار و کردار رسول اکرم (ص)، در پیگیری و پهنهگشایی و ژرفاروی پزشکان مسلمان در مباحث حفظالصحّه بیگمان بسیار انگیزهبخش و کارساز بوده است. قرآن کریم خداوند را دوستدار پاکیزگان شمرد و به میانهروی در خوردن و آشامیدن، و بهرهبردن از روزی پاک و پاکیزه، و باریکبینی در گزینش خوراک فرمان داد.
به همین شیوه دیگر دستورهای قرآنی در تحریم میگساری و نزدیکی با زن حائض ، و سفارشهای بسیار به پاکدامنی و پرهیز از کژرویهای جنسی ، گروندگان را به زندگی پاک (حیات طیبه) فرا میخوانند. صدالبته نبایست بر قرآن ستم کرد و پنداشت که همۀ آنچه اینگونه آیات دربردارند تنها سفارشهایی بهداشتی برای نگهداری تن خاکی و مغاکی است، پیداست که آفریدگار جهان آشکار و نهان، لطایف پوشیدهای نیز در چنین آیاتی نهاده است که جانهای افلاکی و دلهای آگاه میتوانند از آن پرده بردارند.
واپسین فرستاده پروردگار نیز با بینشی فراتر از ادیان پیشین، گروندگان را به کوشش همهسویه در پاکیزگی فراخواندند و به باورمندان فرمودند تا آنجا که در توان دارند پاکی را پاسبدارند زیرا خداوند، اسلام را بر پایۀ پاکیزگی بنا نهاده است و پاکیزگاناند که به بهشت جاودان پای میگذارند.
پیداست که این مژدگانی بزرگ چقدر میتوانسته است در دل پارسایان، روشنایی و امید و خوشنودی بیافریند و در رفتار آنان اثرگذار باشد. در سخنانی دیگر پیامبر گرامی اسلام، پاکیزگی و ایمان را در پیوندی نزدیک، به هم استوار و همبسته ساختند و خداوندگاری را به گروندگان شناساندند که خود طیّب و نظیف است و پاکیزگی را دوست میدارد و از چرکین بودن و ژولیدگی بس بیزار است .
پیامآور مهربانی به پیروانشان آموختند که همانگونه که خداوند بر انسان حقّ دارد، پیکر آدمی نیز بر وی حقّی دارد که فروگذاشتن آن نارواست و بدینسان سختگیری بر تن خاکی و زهدورزیهای زیانآور را از راه اسلام جدا شمردند. ایشان با بیان مفاهیم نجس و طاهر و آموزش آداب شستوشوهای گوناگون و پیراستن ناپاکیها از بدن و جامه در مردان و زنان (وضو، غسلهای واجب و مستحب و دیگر تطهیرها)، و دستورهایشان در بهداشت فردی (مانند نهی از بلندگذاشتن موهای شارب و شرمگاهی و زیر بغل ، و آراستن موی سر و ستردن ناخن و شستوشوی دستها پیش و پس از خوردن ، و بهداشت دهان و دندان ، و دستورهایشان به سحرخیزی و دوری از پرخوابی و پرهیز از پرخوری و شکمبارگی و شیوه و پسندشان در پاکیزگی جامه و گزینش جنس و رنگ آن ، و بهکار بردن بوهای خوش، و تحریم میخواری و نزدیکی در دورۀ حیض و نیز بسیاری دستورهای کوچک و بزرگ دیگر)، آیینی را برپا کردند که در هیچ جای آن کوچکترین روزنی برای راهیابی زشتی و پلشتی و پلیدی نیست، و الگوی رفتاری شایسته و پرارجی را در آداب تندرستی و پاکیزگی شناساندند که براستی مایۀ سرافرازی و خرسندی بسیار است.
بدینسان آن فرستادۀ راستین پروردگار با این رهنمودهای تابناک، حفظالصّحة فردی را بر باور دینی و دوستی خداوند و پاداش آنجهانی استوار کردند و بهشت جاودان را از آن پاکیزگان پاکنهاد دانستند. برخی آموزههای دیگر ایشان نیز مانند تکریم آب و ناپسند دانستن آلودن آب روان با نجاسات، و نهی از آلودن محیط زیست و انباشتن زباله در خانه ، و تحریم آلودهدامنیها، پایهگذار بهداشت همگانی بهمثابه کردارهای خداپسندانه در فرهنگ اسلامی گردید و بخشی از حقوق مردم بر یکدیگر را به آن وابسته کرد.
شگفت آنکه آن پیامآور نیکی و پاکی، در همهگیری بیماریها و نیز در جداسازی بیماران از تندرستان، فرمانها و دستورهای بسیار هوشمندانهای دارند که هنوز میتوان آن را شیوهای کارآمد در چیرگی بر همهگیریها و گسترش بیماریها دانست .
در باب بهداشت روانی در اسلام نیز سخن بسیار است. آموزههای معرفتی و اخلاقی در قرآن مجید و گفتار و رفتار پیامبراسلام (ص) در یگانهدانستن حقیقی خداوند و ناروا دانستن آزمندی و کینهتوزی و خودخواهی و رشکبردن و بدگمانی و دورویی و دیگر کژیها در پندار و کردار، و مژدۀ قرآن کریم به پاکیزگان و پارسایان و شکیبایان و فروتنان و راستگویان به دوستی خداوند با ایشان، همه آرامبخش دلهای خسته و روانهای آزرده است. ناگفته پیداست که این مژدهها و نویدهای راستین، خرسندی و آرامشی در دل و جان پدید میآورند که بهراستی پادزهر همۀ ناخشنودیهای جهان خاکی است.
البته هرگز نباید پنداشت که این آموزهها و غایت آنها، برابر با همان آموزشهای کلاسیک در بهداشت روانی و شیوههای مدیریت ذهن و تکنیکهای موفقیت هستند یا برآیندی همانند نتایج تلقیندرمانی و رواندرمانی (و یا از آنها دورتر، روانپزشکی جدید) دارند ، زیرا اگر چه چنین شیوههایی تا حدودی میتوانند در آرام کردن و بهبود بخشیدن به برخی رنجهای روانی اثربخش باشند، ولی آنچه در این شیوهها دیده نمیشود، شور رهایی از بند خواستههای پایانناپذیر و عشوههای رنگارنگ نفس و رسیدن به بیآرزویی و بینیازی و رستگاری است، حالآنکه غایت کار در آموزههای معرفتی اسلام، برکشیدن جان به جهانی فراسوی شادی و افسوس و ترس و اندوه ، و گذر از حجاب جسم و ذهن و روح و سرانجام پیوستن به عالَم ربّانی است.
پوشیده نیست که آنچه نگاشته شد، تنها اشارتی بود به برخی از شواهد سرراست در ارجگذاری اسلام به بهداشت به عنوان مفهومی گسترده و فراگیر، و کارسازی و انگیزهبخشی پیدا و پنهانی که این دیدگاه آسمانی میتوانسته است در میان حکیمان و طبیبان مسلمان برای دنبال کردن دانش حفظالصحه داشته باشد.
حفظ الصحّه در ایران پس از اسلام
اگرچه بسبسیار از کتابها و آثار پیشینیان ما در یورش اسکندر و آشوبهای خرد و کلان دیگر به تاراج رفت و یا در آتش نادانی و کینتوزی دشمنان سوخت، ولی پزشکی در ایران پس از اسلام هرگز از دانش حفظ صحّت و مایۀ دینی و باستانی آن تهی نشد. میتوان گفت که پیگیری در بیان الگوها و تدابیر حفظالصحّه ـکه سیّد اسماعیل جرجانی، آن را به پارسی نگاه داشتن تندرستی بازگفته استـ بخشی برجسته از همۀ کتابهای ارجمند پزشکی ایران زمین گشت که نیکبختانه هنوز بسیاری از آنها در برابر دیدۀ ماست.
در این مجال کوتاه تنها به اشارتی باید گفت که این بخش نهادین را میتوان هم در پیشینترین کتاب پارسی پزشکی ـهدایة المتعلّمین فی الطّبـ یافت، هم در برگهای زرّین نخستین نوشتارهای حکمای ایرانی به زبان تازی در کتابهای فردوسالحکمه از علیبنربّنطبری و الحاوی از حکیم محمدزکریایرازی به دیده و دل سپرد و هم در گنجوارههای پس از آن مانند قانون و ذخیرۀ خوارزمشاهی دید و هم در نوشتارهای تازهتری چون خلاصةالحکمه جستجو کرد.
بدینسان دانش حفظالصحّه نزد پزشکان فرزانۀ ایرانی نه تنها ارج و ارزش خود را از دست نداد، بلکه چه بسا که پرمایهتر و گستردهتر از پیش نیز شد، بهگونهای که بسیاری از حکمای مسلمان ایرانی افزون بر گفتارهای گسترده دربارۀ حفظ صحّت در کتب بزرگ خود، کتابچهها و رسالههای کوچکتری نیز در این موضوع و یا زیرشاخههای آن نگاشتند. از این جملهاند نوشتارهای بسیاری که ایشان در سود و زیان گونهگونه آبها و غذاها و میوهها و گوشتها و توابل و ابازیر و شیوههای شناسایی نیکوترین هر یک بهجای گذاشتهاند و یا رسالههای پرشماری که درباره آداب و تدابیر نوشیدن و خوردن و خواب و بیداری و خفتوخیز و گرمابه رفتن و تدابیر مسافر و راههای نوین پیشگیری از گسترش بیماری در هنگام همهگیریها و بسی مدخلهای دیگر پدیدآوردهاند.
این نکته بسیار دلانگیز است که آن دانایان هوشیار در رویدادهای روانی (اعراض نفسانی) نیز ریزبینیها و مویشکافیها داشتند و پیامدهای شادی و اندوه و خشم و ترس و شرمساری و بیمناکی و نیز اثربخشیهای گوناگون آهنگها و سرودها را بر تن خاکی به نیکی میدانستند. نگارش چنین نوشتارهایی تا واپسین روزهای حیات طب سنتی در دوران قاجار نیز ادامه داشت و از رونق نیفتاد که از جمله یکی از بهترین نمونههای آن، کتاب حفظالصحّه ناصری است که در عهد ناصرالدینشاه نوشته شده است و در شماره بعد به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها
۱ – در نوشتارهای عربی معاصر این اصطلاح بهکار میرود.
۲- پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، ص ۲۶
۳- تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، سیریل الگود، ص ۲۶
۴- تاریخ تمدن ویل دورانت، ج ۱، ص ۴۳۲
۵- پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، ص ۲۷
۶- تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، سیریل الگود، ص ۳۳-۳۲ و: تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقی سرمدی، ج ۱، ص ۱۴۸
۷- تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، سیریل الگود، صص ۳۱-۲۹ و: زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، صص ۷۰- ۶۹ و: تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقی سرمدی، ج ۱، ص ۱۴۴
۸- زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، صص ۷۰- ۶۹
۹- پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، ص۱۰۱ – ۹۸
۱۰- تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، سیریل الگود، ص ۲۸
۱۱- تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، سیریل الگود، ص ۲۷
۱۲- ارداویراف نامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، صص ۶۴-۶۳
۱۳- پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، صص ۹۸ – ۹۶ و: دانشگاه گندی شاپور در گهوارۀ تاریخ، دکتر مهربان شهروینی، صص ۱۱۲ – ۱۱۱
۱۴- پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، ص۴۵
۱۵- دانشگاه گندیشاپور در گهوارۀ تاریخ، دکتر مهربان شهروینی، ص ۱۰۷
۱۶- حفظالصحه والطبالوقائي عند العرب والمسلمين حتى القرن الثالث الهجري، الدکتورعبدالناصرکعدان و الدکتور محمدسعدشایب، WWW.ISHIM.NET
۱۷- حفظ الصحه والطب الوقائي عند العرب والمسلمين حتى القرن الثالث الهجري، الدکتور عبدالناصرکعدان و الدکتور محمدسعدشایب، WWW.ISHIM.NET و تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقی سرمدی، ج ۱، ص ۸۹
۱۸- تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمدتقی سرمدی، ج ۱، صص ۱۱۶ – ۱۰۵
۱۹- والله یحب المطهّرین (سورۀ توبه، آیۀ ۱۰۸) و: والله یحب المتطهرین و یحب التوابین (سوره بقره، آیه ۲۲۲)
۲۰- کلوا واشربوا و لاتسرفوا (سوره اعراف، آیۀ ۳۱) و: فلینظر الانسان الی طعامه (سوره عبس، آیه ۲۴) و: کلوا من طیبات ما رزقناکم (سوره بقره، آیه ۵۷ و سوره طه، آیه ۸۱) و: فلینظر ایها ازکی طعاما فلیاتکم برزق منه (سوره کهف، آیه ۱۹)
۲۱- یا ایها الذین امنوا انما الخمر والمیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون (سوره مائده، آیه ۹۰)
۲۲- فاعتزلوا النساء فیالمحیض و لاتقربوهن حتی یطهرن فاذا تطهرن فاتوهن من حیث امرکم الله ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین (سوره بقره، آیه ۲۲۲)
۲۳- و لاتقربوا الزنا انه کان فاحشه و ساء سبیلا (سوره اسراء، آیه ۳۲) و: لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن (سوره انعام، آیه ۱۵۱)
۲۴- تنظفوا بکل مااستطعتم، فان الله تعالی بنی الاسلام علی النظافه، فلنیدخل الجنة الا کلّ نظیف (نهج الفصاحه شماره ۱۱۸۲ و نیز کنزالعمال حدیث ۲۶۰۰۲)
۲۵- النظافه من الایمان (نهجالفصاحه شمارۀ ۳۱۶۱)، و نیز: النظافه تدعوا الی الایمان (نهجالفصاحه شمارۀ ۱۱۳۱)
۲۶- ان الله طیب یحب الطیب، نظیف یحب النظافه (نهجالفصاحه، شمارۀ ۷۰۳)
۲۷- ان الله یبغض الوسخ و الشعت (نهجالفصاحه، شمارة ۵۵۵۴)
۲۸- ان لجسدک علیک حقاً (بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۲۸)
۲۹- لایُطوّلن احدکم شاربه ولاعانته ولاشعر ابطه فان الشیطان یتخذها مخبا یستتربه (وسایلالشیعه، ج۲، ص ۱۴۰)
۳۰- الشعر الحسن من کسوه الله فاکرموه (من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۲۹)
۳۱- قصوا اظافرکم فان الشیطان یجری مابین اللحم و الظفر (نهجالفصاحه، شمارۀ ۱۴۵۶)
۳۲- یا علی، ان الوضوء قبل الطعام و بعده شفاء فیالجسد و یمن فی الرزق (محاسن برقی، ج۲، ص ۴۲۵)
۳۳- از میان احادیث بسیار در این باره به این یک بسنده شد: مازال جبرئیل یوصینی بالسواک حتی ظننت انه سیجعله فریضه (وسایلالشیعه، ج ۲، ص ۹)
۳۴- تَسحّروا فان السحور برکه (مستدرکالوسایل، ج۷، ص ۳۵۷