(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
توطئه ای گسترده برای آفرینش انسان های گرفتار مرض بی خوابی (مقاله انتخابی)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین

 

 

 

توطیه ای گسترده برای آفرینش انسان های گرفتار مرض بی خوابی (مقاله انتخابی)

 

 

 

مری سایکز وایلی


چکیده

 

 درباره عوارض و اثرات سوء فن آوری بر روح و روان انسان، دهه‌هاست که منتقدان مطالب بسیاری را نوشته و می‌نویسند. آنها به فراخور تخصص خود، هر یک از زاویه دید متفاوتی به این موضوع می‌نگرند، اما رشته نگهدارنده تمامی این مطالب، عقب‌نشینی انسان از کیفیات طبیعی خود به نفع فن آوری است؛ تا جایی که مثلاً خواب که یکی از زیست شناختی ترین، مبرم ترین و غیر ارادی ترین فعالیت‌های بدن انسان ـ همچون اکثر موجودات زنده ـ محسوب می‌شود، چنان از فن آوری‌های مختلف متاثر شده است که انسان وضعیت موجود را وضعیتی طبیعی انگاشته و عدول از آن را حالتی غیرطبیعی تلقی می‌کند. یورش شتابان اینترنت و فن آوری‌های ارتباطی دیگر نظیر تلفن همراه به درونی ترین قلمروهای وجود انسان، چنان شتابی به این روند داده است که از همین الآن باید نگران روزی بود که بی‌خوابی شیرازه تمدن غرب را از هم بپاشد.


ساعت سه بامداد است. پلک‌هایتان یک باره از هم می‌پرد و چشم‌هایتان باز باز می‌شود و بدون مژه زدن، به تاریکی زل می‌زنید. سعی می‌کنید خوابی را که دیده اید به خاطر بیاورید. اما دیگر از خوابتان خبری نیست.اکنون گوش‌هایتان را کاملاً متمرکز کرده اید تا سر و صداهای اسرار آمیز شبانه‌ای را که از گوشه و کنار خانه تان بلند می‌شود شکار کنید ـ خرخرها، قیژقیژها، تق تق‌ها، چیک چیک‌ها ـ اصواتی که تکانه‌های الکتریکی کوچکی را ارسال می‌کنند که به طور ناخوشایندی جذب سیستم عصبی تان می‌شوند. تصمیم می‌گیرید از جایتان تکان نخورید، چون با این کار، دیگر درست و حسابی خواب از سرتان خواهد پرید. بنابراین بی‌حرکت سر جایتان دراز می‌کشید و دوباره پلک‌هایتان را محکم روی هم می‌فشارید، اگر چه آنها خیال بسته شدن ندارند و پس از چند لحظه لرزیدن، دوباره باز می‌شوند.


از وجود یک دردمبهم درونی در طرف چپتان یا در نزدیکی قلبتان، یا در اعماق شکمتان یا پشت چشم راستتان آگاه می‌شوید. از کی تا حالا این درد را داشته اید؟ معنای آن چیست؟ سرطان؟ حمله قلبی؟ سکته مغزی؟ به خودتان می‌گویید، «فقط بی‌سر و صدا سرجایت دراز بکش، ماهیچه‌هایت را شل کن، آهسته و از پشت دیافراگمت نفس بکش، سقف را تماشا کن» اما بدنتان نمی‌خواهد بی‌حرکت دراز بکشد؛ رشته‌ای بی‌اماناز خارش‌ها، گزگزها و دردها باعث ناآرامی غیرقابل تحمل شما شده‌اند.


به طرف چپ غلت می‌زنید، مچاله می‌شوید و حالتی جنینی به خودتان می‌گیرید؛ به طرف راست غلت می‌زنید، یک پایتان را از زیر لحاف بیرون می‌آورید، به وسط تخت غلت می‌زنید، پاها را منقبض می‌کنید، خم می‌کنید، آزاد می‌کنید، کش می‌دهید، خمیازه می‌کشید، شکمتان را می‌خارید، پشت شانه‌هایتان را می‌خارید، چشم‌هایتان را می‌مالید، با انگشت روی پتو ضرب می‌گیرید، پتو را تا زیر گلو بالا می‌کشید، روی بالش مشت می‌کوبید، شقیقه‌هایتان را مالش می‌دهید، سرک می‌کشید تا به ساعت نگاه کنید (سه و سیزده دقیقه)، دوباره سعی می‌کنید آهنگ نفستان را منظم کنید.


اما حالا مغز بیش فعالتان پر از درگیری است؛ در شبکه‌های عصبی تان چشم اندازهایی درهم و برهم از تک تک لحظه‌های هراس، خسران، خشم، تحقیر و شکستی که تا به حال تجربه کرده اید، بازگشت به کالج، به کلاس هفتم، به کودکستان،پیچ زنان در هم می‌لولند. (اکنون زمان خوبی است تا خودتان را از بخش به راستی مخوف فیلم ترسناکی که سال‌ها قبل تماشا کرده اید آسوده کنید، هراسی که هنوز در جایی بین «آمیگدالا» و «کرتکس» پیش قدامی جا خوش کرده است. در همین احوال از ترس تمامی هراس‌هایی که بی‌شک روز بعد در انتظارتان نشسته‌اند، قلبتان تند تند می‌کوبد. زندگی همچنان ادامه دارد. یک وحشت شغلی بزرگ را احساس می‌کنید. در حالی که احساس می‌کنید، با این فکر ضربان قلبتان شتاب گرفته است، به خودتان دستورمی دهید: «بخواب لعنتی! اگر این جور پیش بروی، فردا، تمام روز، درب و داغان خواهی بود»


حالا ساعت 3:42 است و کم کممثل یک شبح، بی‌هدف مشغول پرسه زدن در خانه می‌شوید. از پنجره‌های مختلف به کابوس محله خاموشتان می‌نگرید. با اطمینانی قاطع و توهم آلود می‌دانید که همه در اجتماعتان، شهرتان، ایالتتان، همه مردمی که در چهار تا شش منطقه زمانی زندگی می‌کنند، میلیون‌ها میلیون انسان بی‌شمار، همگی به خوابی آرام و بی‌دغدغه فرو رفته‌اند ـ همه به جز شما. اما شما با چشمانی کاملاً باز، بیدارید و به شدت تنهایید.


خوراک رساندن به بیداری


بی‌خوابی! تقریباً تمام افراد در یک مقطع زمانی این مشکل را تجربه کرده‌اند. بعضی جان‌های بینوا هستند که برای همیشه (یا به مدت‌های طولانی) با آن سرمی کنند. دقیقاً نمی‌توان فهمید که میزان شیوع بی‌خوابی چقدر است. نرخ‌های محتاطانه بسیاری وجود دارند. بالغ بر سی درصد جمعیت یا کمتر از نه درصد (بسته به منبع آمارها یا چگونگی تعریف بی‌خوابی یا نوع اثرات آن) دست کم در یک مقطع زمانی، از نوعی از اشکال آن رنج می‌برند.

 

منتقدان برآوردهای بیشتری را مطرح می‌کنند که بیشتر آنها از سوی مبتلایان به بی‌خوابی ارایه می‌شوند که چنین رنجی را متحمل می‌شوند. به همین دلیل، تخمین‌های آنها تحت تاثیر مدت زمانی که نمی‌توانند بخوابند قرار می‌گیرد (ده دقیقه با چشم باز در رختخواب دراز کشیدن، به نظر یک ساعت می‌آید). برخی از این برآوردها نیز توسط صنعت داروسازی ( این آدم بده تمام عیار) و به منظور فروختن میلیاردها دلار داروهای بی‌خوابی خود ارایه می‌شود. تعاریف بی‌خوابی تا نقطه تعاریفی بی‌معنا امتداد دارند. DSM-IV«بی‌خوابی اولیه» را به عنوان دشواری در آغاز خوابیدن یا تداوم خوابیدن، یا تجربه کردن خواب غیر تجدید قوا کننده تعریف می‌کند که از نظر بالینی به فشارهای قابل توجه یا نقص کارکردهای بدن منجر می‌شود.


بی خوابی مزمن را با کثرت بیماری‌های جسمانی یا روانی مرتبط می‌دانند: مشکلاتی نظیر افزایش خطر ابتلا به سرطان، تنش مفرط، بیماری قلبی، دیابت، ناباروری و غیره.


اما آنچه که جای چون و چرا ندارد این است که خواب همچون آب و هوا برای سلامت روانی ـ ذهنی انسان ضروری است و بدون آن ـ معمولاً به شدت ـ دچار مشکلاتی جدی می‌شویم. کسانی هستند که داد سخن می‌دهند که فقط چهار ساعت خواب در شب لازم است ( بهتر است به جای خوابیدن، شرکت‌های سرمایه گذاری‌های چند میلیون دلاریبه راه اندازید و تحقیقاتی را انجام دهید که برنده جایزه نوبل شوید). طبق گفته متخصص خواب توماس راث از «مرکز ناهنجاری‌های خواب هنری فورد» در دیترویت، «درصد کسانی که به کمتر از پنج ساعت خواب در هر شب نیاز دارند، عملاً صفر است.»


با این حال اگر توطیه‌ای گسترده برای ایجاد تمدنی متشکل از مبتلایان به بی‌خوابی در جریان باشد، این توطیه دقیقاً همان راهی را خواهد رفت که هم اکنون جامعه ما در پیش دارد. در طول یک قرن یا بیشتر از یک قرن گذشته ـ این زمان دقیقاً به زمان اختراع و به کار گرفته شدن الکتریسیته در سطح جهان اشاره دارد ـ زمان میانگین اختصاص داده شده به خواب در جهان صنعتی، تا چهار یا پنج ساعت در شب کاهش یافته است.

 

اکنون میانگین ساعت خواب مردم امریکای شمالی، حدود شش و نیم ساعت در هر شب است. در واقع به برکت فن آوری به خصوص اینترنت، در طول روز هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد که نتوان همان کار را در شب نیز انجام داد. افتخار الگوی بیست و چهار ساعته / هفت روز هفته این است که ما با استفاده از رایانه‌ها، تلویزیون‌ها یا تلفن‌های همراهمان می‌توانیم به کار کردن، خرید کردن، بازی کردن، ارتباط برقرار کردن، قمار زدن، مرتب کردن مدارک خود، دنبال کردن تازه ترین خبرها در کراچی یا لندن یا سانتیاگو یا شانگهای ادامه دهیم، بی‌آنکه لازم باشد برای انجام وقت هدر دهنده‌ای چون خوابیدن، دست از کار کردن برداریم.

 

ما دارای یک صنعت مصرفی نیز هستیم که به ما کمک می‌کند این اقدامات را پی بگیریم. اگر نگوییم در همه جا، در بسیاری از جاها، این امکان وجود دارد که سوار اتومبیلتان شوید و یک پمپ بنزین شبانه را پیدا کنید که ساندویچ‌های حاضری و قوطی های نوشیدنی نشاط آور، کافیین دار و بدون قند را با نام‌هایی چون «اسپایک»، «فول سل»، «ویرد» و «پاورشات» بفروشند. در اینجا یعنی در ایالات متحده، ما ساعت‌های بیشتری را کار می‌کنیم، کمتر از مردم هر کشور غربی دیگر به تعطیلات می‌رویم و آنقدر می‌خوابیم که لازم به نظر می‌آید و از نظر ما، خوابیدن بیشتر، شکلی از تنبلی است: باید ساعت شش صبح با کیسه‌های پف زیرچشمتان در محل کارتان حاضر شوید و تا ساعت نه شب از اداره تان خارج نشوید. فقط در این صورت است که می‌توانید اثبات کنید، کارمندی جدی و کوشا هستید.


بی‌‌خوابی دقیقاً همان چیزی است که مجریان جامعه برایمان می‌خواهند. اصطلاح مورد استفاده‌سازندگان تبلیغات بازرگانی و اربابان شرکتی برای ثروت بادآورده برای سبک زندگی بیست و چهار ساعت / هفت روز هفته‌ای ما، «اقتصاد توجه» است که نیازی مفروض برای افزایش آن وجود دارد، بدین معنا که تعداد فزاینده‌ای از مردم (مصرف کنندگان) را بیدار و مطلع از تولید و تکثیرمنابع اطلاعاتی (محصول) نگه دارند که واسطه آنها اینترنت است، محصولاتی که روی صفحه‌های نمایشگر ما ظاهر می‌شوند و نهایتاً چیزی را از جایی و از کسی می‌خریم.

 

طبق دیدگاه هراس آلود مورخ هنر کلمبیا و منتقد اجتماعی جاناتان کریاز قرن بیست و یکم، در یک اقتصاد جهانی بدون توقف که در آن شب هرگز از راه نمی‌رسد، خواب نوعی انفعال است، چرا که جای زمان گرانبهایی را می‌گیرد که بهتر است صرف تولید، به جریان انداختن، خرید کردن و فروختن شود. این نوعی جهان است که عرضه بی‌پایان مبتلایان به بی خوابی را برای به جریان انداختن خون حیات بخش اقتصاد خود اقتضا می‌کند.»


اما بی‌شک توانایی شریرانه سرمایه داری برای بهره‌مند شدن از یک فرصت بازار، هر چه هست، منشا آن است. حتی در حالی که انرژی‌های کارآفرین عظیم، در حال افزودن به زمان بیداری و سرگرم کردن افراد هستند، اقدامات تجاری تعدیل کننده‌ای برای آرام کردن و خواب کردن آنها در جریان است. علاوه بر فروش‌های بالای قرص‌های خواب با نام‌های آرامش بخشی چون « آمبین»، « لونستا» و «سوناتا»، مردم در هر سال، افزون بر بیست میلیارد دلار را نیز صرف خرید ردیفی گیج کننده از داروهای خواب، از جمله فرآورده‌های گیاهی، پیام‌های درمانی، رفلکس درمانی، صابون‌ها و لوسیون‌های آرامش بخش، بالش‌های ماساژ دهنده و بانداژهای دانه گندم سیاه،لحاف‌های پر قوی مجارستانی، دستگاه‌های دارای صداهای تسکین دهنده و تشک‌هایی مخصوصی که می‌توانند بین پنج تا شصت هزار دلار خرج بردارند می کنند (بله درست خواندید! این تشک‌های سویدی عمدتاً از موی اسب انتخاب شده است، با دست ساخته شده و درست کردن آن یکصد و شصت ساعت وقت می‌برد).


نیاز به خواب


با این حال جای تردید است که متحمل شدن هر یک از این هزینه‌ها، تفاوتی جدی را در کیفیت خواب گرفتاران راستین مرض بی‌خوابی ایجاد کند. چنین افرادی فقط پول بیشتری را خرج می‌کنند و وسایل شیک بیشتری را تهیه می‌کنند که در تمام طول شب مایه آزار بیشتر آنها می‌شود. با این حال حتی درمانده ترین ما نهایتاً به خواب خواهیم رفت، چرا که بدنمان ما را مجبور به خوابیدن می‌کند.

 

شما می‌توانید داوطلبانه از خوردن دست بکشید و عملاً تا پای مرگ گرسنگی را تحمل کنید، اما نمی‌توانید به خواست خود، خودتان را تا فراتر از آستانه مشخصی بیدار نگه دارید؛ تا نقطه‌ای که در آن بتوانید به بدنتان دستور دهید، گردش خونتان را متوقف‌سازد. حتی برخی از «قهرمانان ورزشی»‌ای که داوطلب سنجش میزان بی‌خوابی شده‌اند، با تمام فشارهایی که به خودشان وارد آورده‌اند تا از نظر فنی «بیدار» بمانند، ناخواسته برای چندین ثانیه یا چند دقیقه، بدون آنکه متوجه شوند، وارد «خواب‌های مایکرو» شده‌اند. اگر بی‌خوابی مزمن باعث تشدید رنج شود، بی‌خوابی اجباری می‌تواند غیر قابل تحمل باشد و به همین دلیل است که محروم شدن از خواب، نوعی شکنجه به حساب می‌آید.


فراتر از نیاز به خواب


در فرهنگ ما پژواکی چندش آور از این عطش سیری ناپذیر برای فراتر بردن حماقت، سبعیت و تبدیل شدن به نیروگاه‌های انرژی خستگی ناپذیر و زیست حیاتی وجود دارد. اکنون چند سالی است که دارویی به نام «پروویجایل» به عنوان جایگزینی برای آمفتامین‌ها، برای بیدار و هشیار نگه داشتن مردم، بدون عوارضی که معمولاً یکی از اثرات جانبی «دکادراین» و دیگر اشکال بیدار نگه دارنده‌ها هستند، به بازار آمده است.

 

پروویجایل در اصل با هدف دیگری ساخته شده است، اما نود درصد کل نسخه‌هایی که امروزه به شکل «آف لیلبل» نوشته می‌شوند (به ارزش پانصد و هفتاد و پنج میلیون دلار در سال 2005) به مصرف کسانی همچون مسافرانی که می‌خواهند از شر هواپیما زدگی خلاص شوند، کارگران نوبت شب و رانندگانی که در مسیرهای طولانی رانندگی می‌کنند، پرسنل نظامی، کارکنان مشاغل پر استرس ( مثل آن دسته از وکلای رتبه پایینی که برای یافتن شریک، پانزده ساعت در هر روز کار می‌کنند)، و دانشجویانی که سراسر شب بیدار می‌مانند (یا شب تا صبح در مهمانی‌ها به سر می‌برند) می رسد. جاناتان مورنو در مقاله سال 2006 خود با عنوان «امریکای علمی» می‌نویسد:«تقاضایی چند میلیارد دلاری برای این دارو از سوی غیرنظامیانی که می‌خواهند فقط به اندازه‌ای بخوابند که خودشان دوست دارند، وجود دارد. »


پروویجایل فقط یکی از چندین نوع داروی بیدار نگه دارنده موجود در چرخه تحقیقات علمی است. «اداره تحقیقات پروژه‌های پیشرفته پنتاگون» که پیشگام فن آوری اینترنت در دهه 1960 بود، دست کم یکصد میلیون دلار در زمینه تحقیقات بر روی تمهیدات هشیار نگه دارنده بهتر، سرمایه گذاری کرده است؛ از جمله داروهای قوی‌تر و دارای اثرات جانبی کمتر، امواج مغناطیسی متمرکز شده و محرک‌های نوری. راسل فاسترزیست شناس کالج سلطنتی لندن به نقل از راهام لاوتون در شماره هجدهم فوریه 2006 «نیوساینتیست» نوشته است که «در ده تا بیست سال آینده، ما قادر خواهیم شد که با دارو، به طور کامل نیاز به خواب را از بین ببریم.»


برای کسانی که هنوز پیش بینی این بیداری کامل با چشمان باز آنها را افسون نکرده است؛ کسانی که هنوز برای خواب ارزش قایلند و بر بی‌خوابی لعنت می‌فرستند؛ برای کسانی که هنوز به نوعی به ایده آهنگ طبیعی بدن چسبیده اند؛ این نوع از تخطی‌های علمی از بخش لاینفک زیست شناسی بدن یعنی خواب، مشمیز کننده به نظر می‌آید.هم اکنون شواهد علمی و تاریخی انبوهی وجود دارد حاکی از اینکه ما انسان‌ها مثل تمام خویشاوندان پستاندارمان، باید چیزی را دنبال کنیم که در الگوی خواب و بیداری «طبیعی»، دو قالب زمانی دقیقاً تقسیم بندی شده قلمداد می‌شود؛ یعنی شانزده ساعت بی‌وقفه بیداری و هشت ساعت بی‌وقفه خواب.


منبع: www.alternet.org/story/147372

به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 89