(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
زنان از اینکه بردگان پول و حقوق شده اند، پشیمانند (مقاله انتخابی)

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

 و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین  و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین


زنان از اینکه بردگان پول و حقوق شده اند، پشیمانند

زنان از اینکه بردگان پول و حقوق شده اند، پشیمانند

دكتر هنري ماكوو


 


چكيده:


فمنيسم ابزاري براي سوءاستفاده از زنان است و صاحبان قدرت و پول در پشت پرده دفاع از حقوق زنان، هويت مردان و زنان جوامع را مورد تهاجم قرار داده اند. شركت ها تصميم دارند با تحريك زنان به داشتن شغل و تجزيه خانواده و منع زنان از فرزنددار شدن، نيروي كار خودشان را با دستمزد ناچيزي چندين برابر نمايند تا به حداكثر منافع اقتصادي دست يابند.


بيشتر از هر زمان ديگر، زنان احساس خيانت و سرخوردگي مي كنند زيرا «رهبرانشان» آنها را به مشاغل فروخته اند و خودشان «قوي و مستقل» شده اند. نظر سنجي جديدي از چهار هزار زن شاغل كه توسط «زن روز» انجام شد، نشان داد كه رؤياي حيرت انگيز پنجاه و هفت درصد از آنان، اين است كه كارشان را رها كنند و در خانه با بچه هايشان باشند و شصت و سه درصد عنوان كردند كه كارشان تنها «يك بازنگري» است. چهار پنجم آنها نمي خواهند دخترانشان راهي را دنبال كنند كه آنها رفته اند. با اين وجود، دو سوم آنها درباره از دست دادن شغلشان نگران هستند و ساعت طولاني تري را كار مي كنند، فقط به خاطر اينكه از كارشان اخراج نشوند (در واقع حرف از حقوق بردگي است).


در سال 1950، كمتر از سي درصد از نيروي كار را زنان تشكيل مي دادند. امروزه اين مقدار به پنجاه درصد نزديك شده است. در سال 1956، سي و پنج زن از صد زن كار مي كردند. امروزه شصت درصد يا هفتاد و دو ميليون نفر از آنان كار مي كنند. اگر سطح درصدهاي سال 1956 حفظ شده باشد، امروزه سي ميليون زن امريکايي جزو نيروي كار نیستند و به جاي آن به مراقبت از خانواده ، خانه ، جامعه  و خودشان مي پردازند.


به رغم نارضايتي آشكار زنان از خشونت هاي كاري، متصديان و سرپرستان فرهنگي ميل ندارند اعتراف كنند كه فمنيسم يك تله بود. زيرا منافع آنها وابسته به آن بوده است. آنها اينطور توجيه مي كنند كه «همه از كار كردن متنفر هستند». مادر من در سال 1950، در کار واردات بندهاي ساعت بود. پدرم از او خواست كه اين كار رها كند و همين باعث شد كه مادرم خانه دار شود. پدرم قادر بودكه با حقوق مهندسي، از يك خانواده جوان پشتيباني كند. اينگونه بود كه خانواده من مزاياي يك مادر تمام وقت را به دست آورد.


اتحاد شركت هاي بانك مركزي به رهبري «بنياد راكفلر»، تصميم به دو برابر كردن نيروي كار گرفت (آن هم با دستمزدهاي پايين)؛ كاهش نرخ تولد و تجزيه خانواده از طريق قانع كردن زنان به داشتن فرصت هاي شغلي و مقاربت جنسي به جاي داشتن همسر و بچه. فمنيسم وسيله اي براي اين مهندسي اجتماعي بود كه در لباس مبدل تحت عنوان «حقوق مدني زنان» تبليغ شد و مورد حمايت قرار گرفت. تقسيم جنسيتي، بخشي از الگوي بلند مدت براندازي است كه توسط روشنفكران ارائه شد و شامل بخش هاي تحريك نژادي، طبقاتي، مذهبي و ملي است.


هدف آنها در حمله به ازدواج و خانواده، مسدود كردن منبع انسانيت و هويت ما است. زنان و مردان مايلند كه فدا شوند. آنها مايلند نقش هايي را بازي كنند كه شرافتمندانه، اصيل و هماهنگ با طبيعت بشري باشد. در حال حاضر، مردم از اين نقش ها جدا شده اند. بانكداران از اين راه، بهتر مي توانند ما را كنترل كنند. گاهي اوقات يك زن واقعاً مستقل، اين حقايق را كشف مي كند و قادر به انتقال آنها است. اخيراً كتي رولف از لذت و مسرت مادر بودن نوشته است... «همه نابود كننده ها عاشق اين هستند كه شما را تهديد كنند؛ هر چيزي كه شما هستيد و هر چيزي كه شما از آن مراقبت مي كنيد .» رولف نمي خواهد به كار برگردد؛ او احساس مي كند كه بودن با نوزادش به مراتب مهم تر و پرارزش تر است. مراقبت از كودك ـ از نظر فيزيکی و هيجانـ بسيار شبيه كشاورزي است.

 

من پيشنهاد نمي كنم كه زنان كار نكنند. اگر آنها مي خواهند يا مجبورند کار کنند، بديهي است كه آنها بايد آماده باشند كه از خودشان حمايت كنند و اين کارنياز به آموزش دارد.

 

براندازي از بالا؛ قالب جديد

 

«پست‌هافينگتن» در مقاله اي نوشته بود كه چگونه بانك مركزي تاكنون زمينه‌هاي اقتصادي را تصاحب كرده است. در نتيجه، عده کمی از افراد مستقل قادر به انتقاد از بانك مركزي (يعني بانكداران مركزي) و اجتناب از فجايع اعتباري پاييز گذشته بوده اند. همانطور كه شما در چند پاراگراف اول خوانديد، فهميديد كه اين يك قالب براي آن چيزي است كه در هر بخش از جامعه اتفاق افتاده است. هر حرفه و هر‌سازمانی شامل دولت، رسانه ها و آموزش و پرورش. اين كه آنها چگونه فمنيسم را فروختند؛ آنها پول را كنترل مي كنند؛ آنها هر چيزي را، از طريق افراد رشوه بگيرشان، كنترل مي كنند. اين مدلي از اسارت ما است.


انحصار فدرالی از طريق شبكه گسترده اي از مشاوران، دانش پژوهان، اقتصاددانان كارمند و فارغ التحصيل ايجاد شد تا كاملاً بر زمينه هاي اقتصادي مسلط و چيره شوند و انتقاد واقعي از بانك مركزي به مسئوليتي حرفه اي براي اعضاي اين حرفه تبديل شود.اين تحقيقي است كه توسط پست‌هافينگتن انجام گرفته است. تسلط بر زمينه هاي اقتصادي كمك مي كند تا شرح دهيم چگونه این بانک، حتي بعد از شكستش در پيش بيني بزرگ ترين سقوط اقتصادي پس از «ركود بزرگ»، تا حد زيادي موفق به فرار از انتقاد اقتصاددانان دانشگاهي شد.


يكي از کار هاي بانك مركزي، اعمال كنترل بر اقتصاددانان دانشگاهي است. به عنوان مثال، بيش از نيمي از اعضاي هيئت تحريريه کنونی مجله هاي اقتصادي و پولي، كه در حوزه قضايي براي اقتصاددانان در حال رشد منتشر می شود، در فهرست حقوق بگيران بانك مركزي هستند و مابقي در گذشته عضو آن بوده اند.


فمنيسم يكي از حقه هاي بي شمار طراحي شده توسط روشنفكران بانكداران مركزي است تا انسان ها را به بردگي بكشاند و با بحران اقتصادي، بشر را تضعيف و تحقير  کند. جنگ هاي جهاني، جنگ سرد،جنگ با ترور، همگي توسط آنها طراحي شده است. آنها به يك فرقه شيطاني به نام Sabbateans تعلق دارند و نفوذشان در حال حاضر فراگير و كوبنده است. قبل از آنكه خيلي دير شود، بايد از خواب بيدار شويم.

 

منبع:www.henrymakow.com/women_wage_slaves_ponder_femin.html

به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 89