(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
مادران مجرد قادر نیستند از پسران خود یک مرد بسازند (مقاله انتخابی)

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

 و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین  و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین

 

 

مادران مجرد قادر نیستند از پسران خود یک مرد بسازند

 

 

بورت پرِلوتسكي

11

 

چكيده:


اين مقاله به مسأله تربيت فرزندان به ويژه تربيت فرزندان پسر مي پردازد و اينكه مادراني كه مجرد هستند، به تنهايي نمي توانند فرزندان پسرشان را تربيت کنند. آنان در زندگي شان نياز به يك الگوي عمل دارند تا برخي رفتارهاي مردانه را بياموزند.

 

در كتاب جديد «مقصر» نوشته آنِ كولتر، نویسنده بدعت بزرگي را مرتكب مي شود كه پيشنهاد مي كند، تربیت كودكان به شکل ايده آل توسط پدر و مادر ممکن است و نه از طريق دو مرد يا دو زن يا حتي توسط يك زن. او با این اظهار نظر، طوفان شديدي را به راه انداخت. هنگامي كه كتاب جديد وي منتشر شد، جمعيتي از زنان مجرد با مشعل و نيزه به راه افتادند. حقيقت اين است كه او درست مي گفت. شمار زيادي از زنان مطلقه يا بيوه، جزء مادران مجرد محسوب مي شوند. اما بيشتر زنان از مدل نقش هاي هاليوود كه مادران مجرد را انتخاب مي  کند، تشكر مي كنند و اين روند وحشتناك، به طور اجتناب ناپذيري منجر به جنايت،  بيماري هاي رواني و اعتياد مي شود. يكي از اعتقادات احمقانه فمنيست ها و بي فكران سياسي اين است كه بچه ها واقعاً به وجود پدر نيازي ندارند. من مي-گويم كه مادران آمريكايي به لطف افزايش حقوق و منابع خوب بانك اسپرم، به نقطه اي رسيده اند كه مردان را فقط براي باز كردن در بطري هاي سس گوجه فرنگي و گرفتن كالا از قفسه هاي بالايي، مفيد مي دانند.


خانم ها من شوخي كردم! من می دانم كه بسياري از شما، اين شوخي من را به دل نمی گیرید. با تشكر از تحمل شوخي خوب من و شوخي بد لگوريا استاينم كه گفت، زنان جوان به طور فزاينده اي گيج و حواس پرت  می شوند. با توجه به سي سال تبليغات فمنيستي، مبني بر برتري طبيعي زنان، مسأله اين است كه چگونه مردان در بدترين شرايط احساسي قرار مي گيرند كه بسياري از زنان آن را تجربه كرده اند. من تنها كسي نيستم كه متوجه اين موضوع شده است كه زنان همانند مردان، خارج از ساختمان اداري سيگار مي كشند، در ملأ عام فحش مي-دهند، در مصرف مشروبات الكلي و مواد مخدر زياده روي مي كنند.


در دنياي كسب و كار، بسياري از زنان، انديشه و تفكرات بي روح و ظالمانه-اي دارند. آنها همانند مرداني عمل مي كنند كه كاركنان خود را كوچك و خوار مي-كنند و در ميان زيردستان زن خود فضاي ترس و وحشت را به وجود مي آورند. به چنين زناني «گلو پاره كن» گفته مي شود.


شناخت من به زنان بيوه و زنان طلاق گرفته اي بر نمي گردد كه هيچ گونه راه چاره اي جز اطاعت ندارند. من در مورد كساني ديگر صحبت مي كنم؛ آنهايي كه مي خواهند تنها زندگي  كنند. اينها افراد خودخواهي هستند كه خواسته هاي خودشان و نيازهاي جسمي و رواني خودشان را مقدم بر رفاه فرزندانشان مي-دانند. از آنجا كه بيشتر زنان مشتاقند كه فرزندان خود را به پرستار بچه، مادر بزرگ، يا كودكستان بسپارند، شايد شما در شگفت باشيد كه چرا بسياري از آنها براي تولد فرزند، خودشان را به زحمت مي اندازند. به نظر مي رسد كه همه آنها مي خواهند نشان دهند كه دوره هاي طولاني و سختی را تحمل كرده اند. در جوامعي كه افكار جنون آميزِ مردان همجنس گرا يا يك جفتِ همجنس گرا مورد پذيرش است، چگونه كسي مي تواند جرأت كند كه بگويد، يك زن تنها، توانايي و صلاحيتی برابر با يك زن و مرد متأهل كه فرزندان سالم و طبيعي را پرورش مي دهد، ندارد؟ خُب، ببخشيد! اما واقعاً يك زن به تنهایی (در امر تربیت فرزند) صلاحيت دار و توانا نیست. اين امر به ويژه زماني كه فرزند، پسر باشد، بیشتر صدق مي  كند. مهم نيست كه يك زن تنها چقدر سخت تلاش مي كند. مهم نيست كه او چقدر اهل مراقبت است. مهم نيست كه چگونه بسياري از ناخن هاي او در حین کار مي شكند. يك مادر تنها مايل است كه فداكاري كند و با بازي كردن، نظر پسر بچه اش را جلب كند. او تنها يك زن است،  فقط به خاطر اينكه بسياري از احمق-هاي هاليوودي، مادران مجرد را تنها به يك هوس زودگذر تبديل كرده اند. به سادگي مي شود فهمید كه پسران در زندگي شان نياز به يك مرد به عنوان يك الگوي عملی دارند، تا نه تنها به آنان یاد دهند كه چگونه خلق و خوي شان را كنترل  کنند بلکه چگونه از اينكه داراي خصوصيات زنانه شوند، جلوگيري کند.


شکل ساختگي و مصنوعي  موضوعي را كه به دنبال تحقیق در آن بودم، چند سال پيش در بخشي از يك مجله تلويزيوني ديده بودم. در آفريقا، جنگلبانان لاشه هاي مثله شده چندين كرگدن را پيدا كرده بودند. آنها نمي توانستند بفهمند كه چه كسي مسئول اين كشتار است و اينكه انگيزه آنان چه بوده است. پس از انجام تحقيقات، به نکات حيرت آوري پي بردند. يك گروه از فيل هاي جوان، كرگدن ها را بدون وجود هيچ دليلي كشته بودند. تفسير جنگلبانان اين بود كه تيراندازي با تفنگ باعث تحريك آنها براي انجام چنين كاري شده است. همانند جنايتكاران شهرمان، اين فيل ها نيز يك سردسته داشتند. جنگلبانان درباره اين مسأله به صورت جدي و در مدتی طولاني تحقیق كردند. اولين چيزي كه متوجه شدند اين بود كه فيل هاي جوان و آزاد، قوانينی برای رفتارهاي نادرست خودشان وضع مي كنند. مثل پسر بچه هايي كه در «پادشاه مگس ها» تشنه خونريزي اند، هيچ بزرگسالي در دنياي آنها وجود نداشت. زيرا همه فيل هاي نرِ بالغ توسط شكارچيان، مخفيانه براي عاجشان قتل عام شده بودند. به خاطر اينكه جنگلبانان هيچ پاسخي برای سياست مداران و مددكاران اجتماعي نداشتند، خودشان دو كار اساسي انجام دادند؛ اول اينكه، پس از اینکه فهمیدند كه سردسته آنها اصلاح نشدني است، آنها اين فيل را كه گروه فيل هاي جوان را رهبري مي-كرد، كشتند؛ سپس آنها بدون هيچ اتلاف وقتي، تعدادي فيل نر را پرورش دادند. نظم و ترتيب دوباره بازسازي شد. فيل های بزرگ گروه به آنها یاد دادند كه برای ترساندن كرگدن ها، فقط بايد سر و صداي زيادي به راه بيندازند. اين پيام فيل ها كوتاه و شيرين بود. يعني اينكه فيل ها اهل حمله نيستند.


بنابراين براي پيشرفت حرفه اي، چيزهايي وجود دارد كه زنان به خوبي مردها نمي توانند آن را به انجام برسانند.


http://bighollywood.breitbart.com

به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 85