(چاپ)

زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
اثبات کجی دیوار پزشکی مدرن(مقاله انتخابی)
 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین
 


اثبات کجی دیوار پزشکی مدرن

 

 

به نقل از سایت جاطا : در450سال پیش خشت نخستین بنای معظم پزشکی جدید،توسط معمارنخست این بنا،یعنی پاراسلس کارگذاشته شده است وبا وجود اکتشافات عدیده ی شخصیت های عالی قدر و نوابغی عالی مقام،کلود برنارد و پاستور و دیگران،کجی این دیوار،به مرور زمان و رفته رفته فزونی یافته است.درقرن نوزدهم،این کجی به اندازه ای کافی محسوس شد ودر قرن بیستم به ان درجه شدت یافته که خطرات بسیار و تلفات بیشمار بیماران را به وجود اورده است،تا ان انجا که هر سال در حدود دومیلیون تن از بیماران،در سراسر جهان،به علت اسیب های ناشی از داروها و درمان های کنونی،جان خود را از دست می دهند! واین به راستی،مایه ی کمال افسوس و دریغ است.


 برای اثبات این امر باید از همان خشت نخستین ساختمان،یعنی از زمان پاراسلس که ریشه خطاها از انجا سرچشمه می گیرد،شروع کرده ودر همان جا علت العلل خطرات و تلفاتی را که امروز نصیب بیماران  بینوا می شود،جستوجو کنیم.


 یکی از بزرگترین علل خطاها و خطراتی که در پزشکی معاصر وجود دارد ، این است که از زمان پارسلس به بعد ، طب طبیعی به طب شیمیایی تبدیل شد و علم شیمی یکی از ارکان اصلی دانش پزشکی بشمار آمد و برای شناخت مواد موجود در طبیعت و پی بردن به خواص آنها ، مواد مزبور را در آزمایشگاه ها تجزیه کردند .


 فلسفه پیدایش مکتب مزبور که بعدا به تدریج رونق پیدا کرد ، این بود که میگفتند آنچه در طبیعت وجود دارد ، مخلوطی از مواد گوناگون است که هر نمونه ای از آن خواصی جدا دارد . مثلا ، چنانکه میدانیم ، آب چشمه سارها و چاهها و رودخانه ها و دریاها اگرچه همه آب است ولی هیچکدام به یکدیگر همانند نیست ، زیرا این آبها مخلوطی از آب و مواد مختلف است . ولی اگر آب را تقطیر کنیم و آب مقطر بدست آوریم ، این آب مقطر در هر زمان و هر مکان دارای خواص کاملا ثابت است .


 این روش تحقیق و این طرز عمل که برای شناخت مواد موجود در طبیعت به کار میرود ، در شیمی صنعتی ، به منظور تهیه مواد شیمیایی مورد نیاز بشر ، نتایجی بسیار درخشان داده و زندگانی آدمیان را به تدریج دگرگون کرده و در پیشرفت سریع تمدن جدید سهمی بسزا داشته است . ولی برای شناخت خواص مواد گوناگون غذایی یعنی موادی که طبیعت در اختیار ما گذاشته ، از قبیل : شیر ، تخم مرغ ، گوشت ، کلم ، کدو ، شنبلیله ، سیب ، زردآلو و غیره و غیره ، این روش تحقیق ، اصولا غلط و نتایج عملی آن تاکنون با خطاها و خطراتی همراه بوده است . ذکر یک نمونه برای اثبات این مطلب کافی است :

 

در قرن 19 شیمی دانهای اروپا ، برای پی بردن به خواص غذاها ، بنا را بر تجزیه گذاشتند و چون در کلیه غذاها بیش از سه نوع ماده ( پروتیین ، کاربوییدرات و چربی ) نیافتند ، معتقد شدند که کلیه مواد غذایی تنها از این سه نوع ماده به اضافه مقداری املاح و آب تشکیل یافته است .


 البته تجزیه آنان غلط نبود و امروز هم مورد قبول عموم دانشمندان جهان است ، ولی خطای فاحشی که در آن وجود داشت واکنون همه به آن اعتراف دارند ، این بود که میگفتند : انواع مختلف مواد غذایی از هر منبعی که به دست آید جز مخلوطی از این سه نوع ماده ( پروتیین ، کاربوییدرات و چربی ) نیست و بنابر این همانطور که از ترکیب ییدروژن و اکسیژن آب پدید می آید ، از مخلوط کردن این مواد سه گانه به نسبت ها معین و افزودن مقداری املاح و آب بر آن می توان ، به گونه ای صناعی غذا ساخت و به مصرف تغذیه بشر رساند .


 آنان به اینکار مبادرت جستند و نخستین فراورده های غذایی ، یعنی شیر ساختگی را از کازیین و لاکتوز و چربی با افزودن مقداری املاح وآب بر آن - به نسبتی که در شیر طبیعی وجود دارد – به دست آوردند و برای تغذیه نوزادان به کار بردند . ولی نوزادان بینوا خیلی زود به آسیب آن دچار شدند و به اسکوربوت گرفتار آمدند .


البته تا چندی علت بروز این بیماری ناشناخته ماند . بعد ها ، پزشک دانشمند اینگلیسی بنام بارلو نخستین بار کشف کرد که علت عارضه مزبور ، کمبود بعضی مواد غذایی بوده است و با تجویز آب میوه ها ، مخصوصا آب پرتقال و لیموترش  و بی دادن هیچ گونه دارو ، این بیماری را درمان کرد و از آن پس اسکوربوت کودکان را ، در کتابهای پزشکی ، بنام ((بیماری بارلو)) نامیدند .

 پس از وی ، دیگران ، با آزمایش های متعدد و از راههای متعدد به کشف ویتامین ها نایل شدند و معلوم شد که فقدان ویتامین c    یا اسید اسکوربیک که در بسیاری از غذا های طبیعی و مخصوصا سبزی ها و میوه ها وجود دارد ، باعث بروز اسکوربوت کودکان است .


 اینک ، برای جلب توجه خوانندگان به ماجرای خطرناکی اشاره میکنیم که در اوایل قرن بیستم در اثر خطای شیمی دان ها برای نوزادان پیش آمد و به تلفات بی اندازه زیاد آنان منجر شد. به کتاب های پزشکی همان دوران مراجعه کنیم . در کتاب بیماری های کودکان تالیف ادموندویل چاپ سوم سال 1911 ، جلد اول ، صفحه 402 ، درباره ی بیماری بارلو شرحی درج شده است که قسمتی از آن در زیر نقل میشود :


 (( نخستین علامت این بیماری که در کودکان دیده می شود ، بی حرکتی است که مخصوصا در پاها بروز میکند . کودکی که تا آن هنگام پاهای خود را حرکت میداد و حتی شروع به راه رفتن کرده بود ، زمین گیر می شود و در بستر ، بی حرکت باقی می ماند .


 این فلج کاذب ، با درد در اعضای بدن همراه است و با حرکتی جزیی و فشار و حتی تماس با دست ، شدت میابد و اگر کسی بخواهد به کودک نزدیک شود و او را از جا بردارد ، فریاد میکشد . رنگ کودک پریده و از وزن بدنش کاسته شده و قوای خود را از دست میدهد . اگر این علایم در نوزادان پیدا شود باید بی درنگ به معاینه لثه ها پرداخت . اگر دندان در آمده باشد ، لثه ها آماس کرده و متورم و بنفش فام ، و گاهی زخم است و به سهولت به خونریزی می افتد  . لکه های خونی در لوزه ها ، سقف دهان و ملتحمه چشم دیده می شود . استخوان های پا ، در محل اتصال تن استخوان (دیافیز) به سر استخوان ( اپی فیز ) متورم و سخت دردناک است . گاهی همانند اسکوربوت بزرگسالان ، خونریزی هایی از بینی و معده و روده و کلیه  پیدا می شود . حال عمومی کودک رو به وخامت می رود و اگر بیماری را تشخیص ندهند و یا به درمان درست آن نپردازند و بگذارند سیر طبیعی خود را طی کند ، خطرات آن حتمی است و ممکن است به هلاک کودک بینجامد . به هر اندازه اجزای شیری که به مصرف تغذیه کودکان میرسد ، از ترکیبات شیر طبیعی دور تر باشد ، شدت و وخامت اسکوربوت در کودکان بیشتر است .


 از این گذشته ، برای بروز این بیماری باید شیر ساختگی بمدتی نسبتا طولانی مصرف شود . مواد غذایی مظنون برای  بروز اسکوربوت ، در وهله نخست ، عبارت است از : آرد های لاکتوز دارد و شیرها ی آمریکایی که از راه ترکیب ( سنتز) و به وسیله مخلوط کردن لاکتوز و کازیین و چربی شیر بدست می اید .


 درمان این بیماری به وسیله ترک غذای مصنوعی و تجویز شیر تازه است که پس از دوشیدن ، بی درنگ در یخچال گذاشته یا اینکه چند دقیقه جوشانده شود .


 باید ، بر حسب سن کودک ، چند قاشق قهوه خوری آب انگور و نارنج و لیمو و شیره ی گوشت و پوره سیب زمینی و اسفناج نیز به کودک بدهند. با چنین رژیمی اطرافیان کودک دچار شگفتی و حیرت میشوند ، زیرا به چشم خود میبینند که علایم اسکوربوت با سرعت زیاد ، از میان میرود ))


 این بود شرحی که 75 سال پیش در کتاب بیماری های کودکان چاپ و منتشر شده است و منظور از نقل آن چند امر بود :


 1 با آنکه شیمیدان های آن زمان کمال سعی و کوشش خود را کرده بودند تا غذاهای مصنوعی حتی الامکان به غذاهای طبیعی نزدیک باشد ، باز به تولید اختلالات عمیق در بدن و ایجاد بیماری خطرناک در نوزادان و کودکان منجر شد که عاقبتی وخیم و کشنده داشت .


 2. درمان چنین بیماری خطرناکی ، با دادن کمی شیر تازه و چند قاشق قهوه خوری آب انگور و نارنج و لیموغیره بسهولت و سرعت گرفت این نشان میدهد که میتوان حتی یک بیماری مهلک را با ساده ترین وسیله که همانا دادن یک یا چند ماده غذایی است ، درمان کامل کرد.


 3. بیش از همه ، منظور جلب توجه خوانندگان به آخرین جمله است که نقل شد ؛ یعنی حیرت شدید اطرافیان بیمار که ملاحظه کردند با سرعتی عجیب ، یک بیماری خطرناک آن هم بی هیچگونه دارو و تنها به وسیله تجویز مواد غذایی درمان شده است . اگر در هزار سال پیش چنین اتفاقی پیش میامد و ابن سینا آن بیماری را به همین وسیله درمان میکرد ، هیچگاه حیرت اطرافیان را بر نمی انگیخت ! زیرا در طب قدیم ایران ، درمان بیماری های بوسیله انواع مواد طبیعی ، اعم از غذاها و گیاهان دارویی ، کاملا معمول و رایج بود . درکلیه کتاب های پزشکی آن زمان خواص درمانی انواع سبزیها و میوه ها و فراورده های حیوانی نگاشته شده اند ، پزشکان به دستورات آن عمل میکردند و مردم هم به آن عادت و آشنایی کامل داشتند .


 اما ، در چند قرن اخیر که اساس  درمان بیماری ها بوسیله دارو هایی انجام میگرفت که بطور صناعی  در آزمایشگاه ها ساخته میشد ، توجه پزشکان و عامه مردم بیشتر به این محصولات شیمیایی معطوف شد و از فراورده های مزبور انتظار نتایج شگرفت داشتند و به آنها انس و عادت پیدا کرده بودند . پزشکان و مخصوصا توده ی عمومی مردم باور نمیکردند که یک بیماری خطرناک و کشنده را بتوان با مواد غذایی ساده و پیش پا افتاده درمان کرد . از آن رو به هنگامی که لوروی دومریکور پزشک نیروی دریایی ، در سال 1868 ، در برابر آکادمی پزشکی ادعا کرد که بیماری اسکوربوت را میتوان با آب لیمو  یا ترشک و ریواس یا کلم و پرتقال درمان کرد ، عده ی زیادی از اعضای آکادمی پزشکی با عقیده او شدیدا به مخالفت برخاستند و اظهار داشتند ، محال است چنین بیماری وحشتناکی را بتوان به این آسانی درمان کرد !


 از مطلب دور افتادیم ؛ بحث این بود که شیمی دانهای اروپا در قرن نوزدهم ، روشی غلط را که عبارت از عمل تجزیه شیمیایی برای شناخت مواد غذایی بود ، به کار می بردند . نتیجه چنین روش  غلطی همان پیدایش خطرات و تلفات ناشی از اسکوربوت کودکان بود . ممکن است به این سخن اعتراض کنن و بگویند روش تجزیه ای که شیمی دان های آن زمان برای شناخت غذا ها بکار میبردند  غلط نبوده است ،بلکه چون معلوماتشان درباره علم شیمی ناقص بوده و وسایل و لوازم آزمایشگاهی کنونی را در دسترس نداشتند ، تجزیه ها بطور کامل صورت نمیگرفته است و امروز که علم شیمی به اوج  پیشرفت و ترقی خود رسیده ، میتوان به وسیله تجزیه کامل  غذاها ، کلیه مواد شیمیایی موجود در آن ها را بدست آورد ؛ و در نتیجه به خواص غذاها پی برد .


 نویسنده این سطور با کمال فروتنی به کلیه شیمیدانها و فیزیولوژی دانها و استادان علوم تغذیه در سراسر جهان اعلام می کنم که با تجزیه مواد غذایی و  تفکیک آنها به اجزا متشکل خود و تحقیق در خواص این اجزا نمیتوان به خواص خود مواد غذایی که مجموعه ای از کل اجزاست پی برد . این امر به دو دلیل امکان پذیر نیست :


اولا : نه تنها در قرن بیستم بلکه در قرن بیست و یکم ، و بیست و دوم و حتی قرن سیم ، یعنی تا هزار سال دیگر نیز ، اگر همه شیمیدانهای جهان فراهم آیند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند ، از عهده تجزیه کامل یک ماده غذایی بر نمی آیند اگر یک شیمی دان بر خلاف این بگوید و ادعا کند که امروز چنین امری انجام شدنی است ، از او خواهم خواست که زا راه لطف و مکرمت ،  تنها به تجزیه کامل عطر یک میوه یا یک جز آن مبادرت جوید و مجددا عطر نخستین را بدست آورد تا ثابت شود که عطر مزبور بطور کامل تجزیه شده و چیزی از آن باقی نمانده است که ناشناخته باشد .


 دکتر تایلور از دانشگاه آوستین ( تگزاس) مینویسد :


 (( اسانس ها دارای آن اندازه ترکیبات متنوع است که اگر کلیه شیمیدان های جهان بمدت هزار سال بکوشند نخواهند توانست به ترکیب و ساخت ( سنتز) آنها موفق شوند.))


و نیز ، دیدیه برتران ، بیوشیمیست فرانسوی ، در کتاب عناصر کمیاب از مجموعه چه میدانم ؟ مینویسد :


(( هر قدر تجزیه های ما کامل و دقیق باشد سر انجام چیزی باقی میماند که ناشناخته خواهد ماند )).


 موریس مترلینگ ، فیلسوف شهیر بلژیکی ، که شهرت جهانی دارد گفته است :


 (( فکر تمام نوابغ و دانشمندان را از آغاز تاریخ تا امروز ، در یک مغز جمع کنید و از صاحب آن مغز بخواهید تا با قدر خاک و آب و روشنایی آفتاب کاری را که یک ساقه لوبیا میکند به انجام رساند . او به انجام اینکار قادر نخواهد بود.))


 و با توجه به همین مطلب است که دکتر ژان والنه در کتاب درمان بیماری ها به وسیله سبزی ها و میوه ها و حبوبات ( چاپ 1973، صفحه 21) گفته است:


 « شیمیدان ها موفق شده اند بعضی از مواد موجود در گیاهان را جدا کنند و بعد، آن مواد را از راه ترکیب بسازند، ولی هنوز نتوانسته اند خود گیاه را از طریق ترکیب به دست آورند. انسان قرن بیستم که توانسته است اندازه های الکترون و میتوکندری را پیدا کند، به خوبی می داند که ترکیب کلم برای او مشکل تر از تهیه برنامه های آپولو است.»


ثانیاً: فرض می کنیم شیمیدان ها، در قرن بیستم، موفق شوند یک ماده غذایی را بطور کامل تجزیه و مقدار هر یک از اجزا متشکل آنرا نیز دقیقاً تعیین کنند، به فرض محال اگر چنین تجزیه های کامل و دقیقی را هم انجام دهند، به هیچ وجه نخواهند توانستن با این تجزیه ها به خواص مواد غذایی و آثار آنها در بدن انسان سالم و بیمار پی ببرند و حال آنکه چنین ادعایی را دارند.چنانکه در کتاب رژیم های غذایی تالیف پل شن چاپ ششم 1972 از مجموعه ی چه می دانم؟ در مقدمه چنین آمده است:


 « اگر بخواهیم آنچه را که برای زنده ماندن لازم است (چه هنگام سلامت و چه در زمان بیماری) بشناسیم، باید از یک سو، مواد غذایی را به اجزای متشکل خود تجزیه کنیم و از سویی دیگر، احتیاجات بدن را به عناصر و اجزای مواد غذایی بدانیم.»


 از همین دو جمله با صراحت معلوم می شود که در پزشکی معاصر، اساس علم غذاشناسی از یک سو ، بر تجزیه ی مواد غذایی و شناسایی اجزای متشکل آن استیار است و از سویی دیگر، بر تامین نیازمندی های بدن به آن اجزا که همه روزه باید از راه غذا به بدن وارد شود.


یکی از زنده ترین و مشهورترین کتاب ها درباره ی رژیم های غذایی ، کتاب تغذیه و رژیم درمانی تالیف ماری کراوز و مارتا هونشر است که در سال 1972 پنجمین چاپ آن منتشر و به زبان فرانسه ترجمه و به سال 1978 در کانادا (کبک) چاپ و نشر شده است. دو مولف کتاب مزبور از برجسته ترین استادان علوم تغذیه در جهان معاصر به شمار می روند.


 در کتاب مزبور از صفحه ی 478 به بعد کلیه ی مواد غذایی و فرآورده های آنها را که تعداد کل آن، روی هم رفته ، بالغ بر 523 نوع است ، از لحاظ مقدارآب ، مواد سفیده ای و نشاسته ای ، چربی های اشباع شده و اشباع نشده، سدیم، پتاسیم، کلسیم، آهن، ویتامین A   ، تیامین، ریبوفلامین، نیاسین و اسیداسکوربیک تعیین و در جداولی ثبت کرده اند.


 بسیار روشن است که برای انجام چنین آزمایش های دقیق و تجزیه های عمیقی چه مقدار نیروی عظیم انسانی وچه اندازه وقت و زمان و چه بودجه ی کلان و هنگفتی صرف شده است. اگر در نظر آوریم که نظیر چنین  آزمایش ها و تجزیه هایی در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی همه ی کشورهای اروپا و آمریکا از ابتدای قرن بیستم تا کنون انجام گرفته و می گیرد، رقم کل بودجه های مصرفی برای انجام آنها، بطور قطع ویقین ، از میلیاردها دلار فراتر می رود.


 یک نمونه از این تجزیه ها، فقط برای کلم ، در دایره المعارف تغذیه، تالیف لاسابلیر استاد غذا شناسی معروف فرانسه با همکاری هفتاد تن استاد غذاشناسی دیگر، به سال 1950 ، درج شده است و ما از آن کتاب اقتباس می کنیم.


 با یک نظر اجمالی به جدول مزبور به سهولت در می یابیم که منظور تجزیه کنندگان از تجزیه ی کلم، در وهله ی نخست تعیین مقدار مواد سه گانه (پروتیین و کاربوییدرات و چربی) ، و پس از آن تعیین مقدار ویتامین های مختلف و نیز مقدار عناصر فلزی و غیر فلزی، و بالاخره کالری حاصل از سوختن مقدار معین از آن کلم بوده است.


 به علاوه حد دقت در تجزیه ی کلم را به جایی رسانده اند که مقدار مواد موجود در آن را در انواع کلم بروکسل، گل کلم، برگ کلم قمری، غده ی کلم قمری و حتی در کلم تازه و کلم خشک نیز معین کرده اند و حقاً باید گفت تجزیه ای از این دقیق تر ممکن نخواهد بود.از این گذشته ، همه می دانند که شیمیدان ها کلیه ی اعضا و اجزا وبافت ها و مایعات بدن انسان را نیز به دقت تجزیه کرده و نتایج به دست آمده را در اختیار فیزیولوژی دان ها و پزشکان، ومخصوصاً دست اندرکاران علوم تغذیه گذاشته اند و تنها هدفشان از این تجزیه ها این بوده است که اگر مثلاً کسی به کمخونی مبتلا شد و علت آن کمبود آهن برای ترکیب هموگلوبین بود، غذایی برای او تجویز کنند که حاوی آهن باشد تا کمبود آهن او جبران و در نتیجه درمان شود.


 با توجه به این امر در متاب تغذیه و رژیم درمانی ، تالیف ماری کروز که قبلاً از آن یاد شد تعداد 523 ماده غذایی را از نظر مقدار آهن و نیز از لحاظ سایر اجزای محتوی در آنها، تجزیه و معلوم کرده اند.مقدار آهن موجود در اسفناج بالاترین رقم این فلز در سبزی ها و میوه هاست. این مطلب سالهاست که دانسته شده و در کتاب های پزشکی درج شده و برای درمان کم خونی مورد استفاده قرار گرفته است. چنانکه در کتاب سبزی ها و میوه های شفابخش تالیف لیونس کارلیه و همکارانش چنین آمده است:


 «اسفناج دارای مقدار زیادی آهن است و صدگرم اسفناج چهل تا 50 میلی گرم آهن دارد.چون گلبولهای قرمز خون را زیاد می کند، مصرف آن برای درمان کم خونی و رفع نقاهت بعد از بیماری در پیران و جوانان و کودکان مفید است.»


 بطور کلی این مطلب نه تنها در محافل پزشکی، بلکه در کلیه ی اجتماعات بشری باب روز شده و بصورت یک اصل ثابت و لایتغیر در آمده است که بگویند در فلان غذا، بهمان ماده ی موثر وجود دارد را به آن غذا نسبت دهند.


 اما ما برخلاف عقاید رایج عمه، معتقدیم که از راه تجزیه غذاها نمی توان کمبودهای بدن را رفع کرد و به عبارت دیگر از راه تجزیه نمی توان به خواص و آثار غذاها در بدن پی برد. به طور قطع در آینده ای نه چندان دور صحت این مطلب بر همگان ثابت خواهد شد و آنگاه عامه ی طبقات مردم ف به ویژه دانشمندان در شگفت خواهند ماند که چگونه به مدت ده ها سال این فکر خطا و عقیده ی غلط آن هم در اوج پیشرفت های علمی شگفت انگیز و غرور آمیز قرن بیستم در همهی محافل پزشکی، به عنوان یک اصل مسّلم پذیرفته شده است. و هنگامی به شگفتی بیشتر دچار خواهند شد که در می یابند با استدلالی بسیار ساده که حتی برای دانش آموزان دبیرستان ها نیز بدیهی و آشکار و قابل قبول است، بتوان اصل متبوع و مقبول آنان را مردود و مطرود اعلام کرد.


 برای اثبات این مدعا میگوییم، این درست است که آهن در ترکیب هموگلوبین خون دخالت دارد و کمبود آهن باعث کم شدن هموگلوبین و بنابراین کم خونی می شود، و در اینکه اسفناج هم آهن دارد جای شکی نیست ولی اسفناج فقط از آهن ساخته نشده و صاحب موادی دیگر هم هست و شاید ماده ای در اسفناج وجود داشته باشد که مانع خون سازی باشد و از ترکیب هموگلوبین خون جلوگیری کند و حتی اثر آن بیشتر از اثر آهن باشد و بالنتیجه باعث کمخونی شود، چنانکه نظیر این موضوع در کبم مصداق دارد و ما می دانیم که در کلم ید هست، ولی آیا میتوان گفت که چون کلن ید دارد و ید در ترکیب تیروکسین دخالت دارد ،پس کلم برای درمان نارسایی و بی کفایتی تیرویید موثر است؟ نه. زیرا ما می دانیم که کلم دارای مواد گوگردی ( تیو-اوره و تیوسیانات) نیز هست و این مواد ضد تیرویید می باشد که از ترکیب تیروکسین جلوگیری می کند و غمباد (گواتر) زا نیز هست.


 پس، همانطور که در کلم ید و مواد ضد تیروییدی همراه با یکدیگر وجود دارد و غلبه با مواد ضد تیروییدی است، چه مانع دارد که در اسفناج هم مواد ضد خونسازی وجود داشته باشد و از نظر تاثیر کلی ، غلبه با ماده ضدخون ساز باشد.اتفاقاً چنین ماده ای در اسفناج وجود دارد و آن اسیداگزالیت است. در کتاب جامع طب، تالیف پروفسور لمیر و گروه کثیری از همکارانش ، مجلد 9، چاپ 1948، در مبحث مربوط به اگزال خونی (اگزالمی) چنین آمده است:


 « یکی از بیماری های تغذیه، اگزالمی یعنی زیاد شدن اسید اگزالیت در خون و یکی از علایم مهم آن کم شدن گلبولهای قرمز خون یعنی کم خونی است.»


 در فهرست اغذیه ای که دارای اسید اگزالیک است، در ردیف نخست ، اسفناج به چشم می خورد که در هر کیلوگرم آن 20/3 گرم اسید اگزالیک وجود دارد.با این استدلال که هیچگونه شک در آن راه ندارد اسفناج و مخصوصاً افراط در خوردن آن ممکن است کم خونی ایجاد کند و از کجا معلوم که برای جبران این کمخونی مقداری آهن در اسفناج خلق نشده باشد؟


 پس بطور مسلّم، نخستین دانشمندی که آهن را در اسفناج کشف و به استناد آن حکم کرد که اسفناج به علت داشتن آهن خون ساز است، از نظر منطق علمی کاملاً در اشتباه بود. متاسفانه این اشتباه را دیگران نیز ، طبق اصل کلی که خواص غذاها را بر اساس خواص اجزای موجود در آنها می دانستند، تکرار کردند و این اشتباه تا به امروز نیز باقی مانده است.


 مطلب به همین جا خاتمه نمی یابد و مسیله ی هضم و جذب و تحولات مواد غذایی در لوله هاضمه نیز مطرح است. چنانکه می دانیم لوله ی هاضمه مانند یک پرده قابل نفوذ نیست که بی استثناء همه ی اجزای مواد غذایی را جذب کند و بی آزمایش های لازم نمی توان حکم کرد که آهن موجود در یک ماده غذایی تا چه اندازه قابل جذب است. اتفاقاً در مورد آهن اسفناج این آزمایش به عمل آمده و پروفسور بندر به اتفاق خانم سوزان فاکس در کالج ملکه الیزابت دانشگاه لندن در مورد جذب آهن موجود در بسیاری از مواد غذایی مطالعه کرده اند و پس از خوراندن اسفناج به انسان، محتوی دوازدهه را استخراج کردن و متوجه شدند که آهن موجود در اسفناج غیرقابل جذب است و فقط مختصری از آن بصورت محلول در آمده و جذب می شود.


 پس باید دریافت که مطلب تا چه اندازه پیچیده و غامض است! پژوهش های علمی و تجربی نشان داده است که نه تنها آهن موجود در اسفناج به مقدار کم در روده ها جذب می شود، بلکه از جذب آهن مو.جود در سایر مواد غذایی هم تا حدی جلوگیری می کند، و تازه پس از جذب و ورود به بدن ، اثر اسید اگزالیک موجود در اسفناج ، ضد اثر آهن همراه در آن می باشد. به علت همین دلایل محکم و غیر قابل انکار است که ما بطور یقین عقیده پیدا کردیم که بوسیله تجزیه های شیمیایی خوراک ها وپی بردن به اجزای متشکل آنها نمی توان دریافت که مواد غذایی مزبور در بدن چه تاثیری دارد.

 

مثالی دیگر، که بیشتر موید این مطلب است: در کتاب تغذیه و رژیم درمانی تالیف ماری کروز که قبلاً از آن یاد شد، در 24 جدول بزرگ تجزیه 523 ماده غذایی به اجزا مختلف درج و مقدار نسبی هریک از آنها معلوم شده است که یکی از آنها مقدار کلسیم موجود در غذاهای مختلف است. مثلاً مقدار کلسیم موجود در 90 گرم اسفناج  تازه 44 میلی گرم است.

 

از این تجزیه ها چه نتیجه ای عاید می شود؟ آیا جز این است که پزشک یا کارشناس رژیم های غذایی برآن است تا با مراجعه به این جداول، احتیاجی را که افراد سالم یا بیمار نسبت به کلسیم دارند برطرف کند؟ او به خود می گوید: اگر شخصی 90 گرم اسفناج تازه بخورد 44 میلی گرم کلسیم خورده است،ولی آیا اگر کسی 90 گرم اسفناج بخورد ، واقعا 44 میلی گرم کلسیم جذب بدنش شده است؟ به هیچ وجه معلوم نیست چنین باشد. هیچ دانشمندی در سراسر جهان قادر نیست ثابت کند که از خوردن 90 گرم اسفناج تازه چه مقدار کلسیم جذب یاخته های بدن می شود، زیرا هضم و جذب غذاهای محتوی کلسیم در روده ها آنقدر بغرنج و پیچیده و معلول عوامل گوناگون و متعدد و مبهم و نامعلوم است که هرقدر درباره ان عوامل پروهش به عمل آید، باز مجهولاتی برجای خواهد ماند.ازجمله اینکه برای جذب کلسیم از روده ها باید میان کلسیم و فسفر مواد غذایی نسبتی معین باشد و اگر این نسبت تامین نشود، جذب کلسیم مختل می شود، زیرا اگر مواد غذایی رادیکال های قلیایی، زیادتر از رادیکالهای اسید داشته باشند، باعث می شوند که اسید فسفریک در روده ها به صورت فسفات های نامحلول کلسیم درآید و دفع شود. درچنین وضعی، بدن نه تنها از حیث کلسیم ، بلکه از حیث فسفر نیز کمبود پیدا خواهد کرد. طبق یک قانون کلی هرقدر مقدار اگزالات ها، فسفات ها، فیتات های غیرآلی و اسیدهای چرب جذب نشده در روده ها زیادتر باشد، جذب کلسیم از روده به داخل بدن کمتر خواهد شد. همچنین وجود کورتیزول و قلیاییات در روده ها، جذب کلسیم را کمتر می کند. برعکس وضع PH   روده متمایل به اسید و فسفات های آلی قابل هضم و مخصوصاً ویتامین D   و طور غیرمستقیم اثر پاراتورمون بر متابولیسم ویتامین D   و بالاخره هورمون رشد، جذب کلسیم در روده ها را شدت می دهد.


 این بود برخی از عوامل بسیار گوناگون و درهم پیچیده ای که بطور مستقیم و غیرمستقیم در جذب کلسیم از روده ها دخالت دارد و مخصوصاً به آن اشاره شد تا کارشناسان علوم غذایی اندکی به خود آیند و توجه کنند که ما هرقدر ادعای دانستن پدیده های غامض حیاتی را در سطح ملکولی داشته باشیم، باز به علت صدها و هزارها عامل بغرنج و درهم پیچیده در میان انواع گوناگون مولکولهای شیمیایی و ظهور پدیده های غیرقابل پیش بینی به علت تاثیرات متقابل آنها با یکدیگر نخواهیم توانست از دریای بیکران حقایق، بیش ار قطره ای بهره ببریم.


 از آنچه شرح داده شد ، بالاخره این نتیجه بسیار مهم به دست می آید که هرپزشک به ویژه هرکارشناس مواد غذایی باید آن را نصب العین خود کند و به عنوان یک قانون ثابت و مسلّم و انکارناپذیر در رژیم های غذایی مورد توجه قرار دهد.آن اینکه،آنچه تاکنون به استناد تجزیه های شیمیایی حکم به خواص مواد غذایی کرده اند، گاهی درست و غالباً نادرست بوده است و در نتیجه کلیه ی پزشکان جهان را گمراه کرده و دود این گمراهی ها سرانجام به چشم بیماران رفته است، چنانکه یک نمونه آنرا قبلاً در مورد بیماری اسکوربوت کودکان شرح دادیم. آنقدر نمونه های دیگر وجود دارد که از شماره و حساب بیرون است؛ ازجمله اینکه ید، غذای غده تیرویید است و برای سنتز تیروکسین لازم است و اگر کسی در غذایی کمبود ید داشته باشد، به گواتر(درنتیجه کم کاری تیرویید) مبتلا خواهد شد. انگاه لیست غذاهایی را که در آنها ید وجود دارد را نیز تعیین و در جداولی ثبت کرده اند، و تمام کسانی که دست اندرکار امور پزشکی هستند اعم از استادان مسیول آموزش پزشکی، کارشناسان امورغذایی و دستوردهندگان رژیم های غذایی که باید به مبتلایان گوات بدهند، به جداول مربوطه مراجعه کرده و هر ماده غذایی ید دار را برای این افراد تجویز میکنند. این موضوع نه تنها در محافل پزشکی ، بلکه در کلیه اجتماعات بشری مدروز شده است و بصورت یکی از قوانین ثابت و لایتغیر درآمده که بگویند در فلان غذا فلان ماده وجود دارد. آنگاه خواص آن ماده را به آن غذا نسبت دهند (مثلاً در عدس آهن هست پس عدس برای درمان کمخونی مفید است). طبق همین اصل برای کمبود ید و بهتر کارکردن غده تیرویید، کلم را که دارای ید هست تجویز کردند ولی پس از سالها متوجه شدند که با تجویز کلم نه تنها کمبود ید در افراد مزبور جبران نشد بلکه کمبود بیشتری هم پیدا کردند. آنگاه برای علت کشف این پدیده با تجزیه های دقیق تر پی بردند که یک عده مواد گوگردی از قبیل تیو-اوره و تیوسیانات و غیره در کلم هست که تماماً خاصیت ضدتیروییدی دارند و مانع سنتز تیروکسین می شوند. به علت اتکا به همان قانون غلط بوده است  که دانشمندان از این که در بعضی از نواحی فرانسه، گواتر، بومی و شیوع دارد دچار حیرت و شگفتی شده بودند در حالی که در غذاهای معمولی آن مناطق ید به قدر کافی وجود دارد. تا اینکه یکی از محققان به نام مارین در سال 1933 کشف کرد که ممکن است ید به مقدار کافی به بدن برسد ولی به علت وجود مواد ضدتیروییدی مصرف آن دچار اختلال شده و بی کفایتی تیرویید مشاهده شود. در اثر همین کشف معلوم شد دلیل آنکه در مناطقی از فرانسه که غذاها به اندازه کافی ید دارند ولی گواتر بومی است ، آن است که بسیاری از اهالی آن مناطق، سبزی هایی می خورند که مواد ضدتیروییدی در آنها وجود دارد و کسانی که از آن سبزیها نمی خورند مبتلا به گواتر نمی شوند. ملاحظه فرمایید این کشف در سال 1933 انجام گرفته است، با وجود این تاکنون که سالها از آن زمان می گذرد، عموم دانشمندان همان عقیده ی غلط را که حکم بر خاصیت فلان ماده غذایی که به استناد تجزیه های شیمیایی است دارند و معلوم نیست کی از این خطای آشکار دست خواهند کشید.


 از آنچه گذشت نخستین قانونی که برای مواد غذایی مطرح و پیشنهاد می کنیم این است:


 «با تجزیه ی مواد غذایی به اجزای خود نمی توان خواص و آثار آن اجزای را به خود مواد غذایی نسبت داد. پس برای تعیین رژیم های غذایی، مراجعه به جداول مربوطه چنانچه امروزه در همه جا رایج و معمول است از این پس باید لغو و باطل اعلام شود.»


 دومین طرح، اصلاح خطایی فاحش است که در مورد درمان بیماری ها وجود دارد. علاوه بر خطایی که به علت بسط مکتب طب شیمیایی در رژیم های غذایی کنونی ایجاد شده است و قبلاً از یاد کردیم،خطای فاحش دیگری نیز به علت دخالت اصول تجزیه ی شیمیایی در پزشکی معاصر راه یافته که به درمان بیماری ها مربوط می باشد و باید به اصلاح آن پرداخت.


 توضیح آنکه در پزشکی کنونی، یکی از اصول اساسی این است که از یک سو، اعضا و اجزا و مایعات بدن را تجزیه را کرده و معلوم میکنندکه بدن در حال سلامت از لحاظ ساختمانی با چه موادی ساخته شده و از جنبه فیزیولوژیکی برای انجام اعمال طبیعی خود، به چه موادی نیازمند است و مقدار هریک از مواد مزبور چیست؟ از سویی دیگر در هریک از بیماری ها، برای اعاده ی سلامت به چه موادی نیاز دارد. آنگاه به استناد این اصول موادی را که برای رفع اختلالات اعضا و بافته ها و یاخته های بدن و به عبارت دیگر، برای درمان بیماریها و اعاده ی سلامت لازم است، در آزمایشگاه ها می سازند و به عنوان دارو به مصرف می رسانند. این نظریه که به عنوان یک اصل مسلم ، اساس مکتب پزشکی معاصر یعنی طب آللوپاتیک را تشکیل می دهد، با آنکه کاملاً علمی ومنطقی به نظر می رسد، اما خطاست.


 اینک برای اثبات این مطلب یک نمونه از بیماری ها ذکر می شود و آن بیماری اسکوربوت است. این بیماری را از زمان های بسیار قدیم میشناختند. بقراط و پس از او ابن سینا آنرا شرح داده اند ولی در آن زمان های کهن که کشتی ها با پارو حرکت می کرد، این بیماری شیوع وحشتناک دوران های بعد را که کشتی ها بادبانی شد و در عرصه اقیانوس ها برای مسافرت های طولانی به راه افتاد، نداشت. قبل از سال 1500 میلادی، کشتی ها به ندرت از سواحل دور می شدند و خود را به خطر می انداختند، و بالنتیجه هروقت لازم بود می توانستند آذوقه و مایحتاج خود را به راحتی تهیه کنند.ولی در اوایل قرن شانزدهم، ملل اروپا به علت ازدیاد جمعیت و مبارزه در راه به انحصار گرفتن تجارت با کشور های دوردست و انگیزه ی استعمارطلبی و مسافرت های اکتشافی، مجبور شدند کشتی های بادبانی بسازند. این کشتی ها هفته ها و ماه ها و حتی سالها در پهنه ی دریاها در رفت و آمد بودند.توسعه ی مسافرت ها از این سوی اقیانوس ها به آنسوی دیگر مسایل و مشکلات جدید و فراوانی به وجود آورد که از همه بدتر تهیه ی مواد غذایی، نگه داری آنها وحفظ سلامت سرنشینان کشتی ها بود. زیرا مهم ترین عامل توفیق یا عدم توفیق در این سفرهای دورودراز دریایی،وضع مزاج و سلامت کارکنان کشتی ها بود و این امر با تغذیه آنان ارتباط  مستقیم داشت .درمیان انواع بیماری هایی که درکشتی ها موجب خسارات و تلفات می شد، اسکوربوت از همه خطرناک تر بود.


 نقل کرده اند که درطول مدت سه قرن، یعنی میان سالهای 1500 و1800 ،تلفات ناشی از اسکوربوت، حداقل به یک میلیون تن تخمین زده شده است. این رقم از مجموع تلفات ناشی از بیماری های دیگر، جنگهای دریایی و آفات و بلیات غرق کشتی ها بیشتر بوده است. به عنوان مثال کافی است، گفته شود که در مسافرت واسکو دوگاما به دماغه ی امید نیک، به سال 1548 متجاوزاز صدتن از ملاحان وی به بیماری اسکوربوت مبتلا شدند و همه جان سپردند.


 این بیماری علاوه بر اینکه در دریانوردانی که مدتی دراز به سفرهای دریایی می رفتند،بروز می کرد، مردم را در شهرهای محاصره شده و سربازخانه ها نیز گرفتار می کرد.


 « بیماری ابتدا با خیزوپف کردن چهره، ورم دردناک لثه ها، خونریزی آسان آنها و لکه های پوستی (پورپورا) پراکنده در سراسر بدن شروع می شود و بیمار غمگین است.بعد پوست بدن، سربی رنگ می شود و خونریزی های پوستی ومخاطی پدید می آید و رفته رفته برشدت آنها افزوده می شود. بیمار مضطرب است و از دردهای شبه رماتیسمی و انقباض شدید و دردناک عضلات تاشونده ساق پا شکایت می کند.بدن از زخم هایی متعدد پوشیده می شود، بر لثه ها زخم پدید می آید ، دندان ها می افتد، خشکی مزاج (یبوست) به شدت بروز می کند ومرگ بر اثر حمله ی قلبی (سنکوپ) فرا می رسد و بیمار قبل از مرگ به حال خفگی فرو می رود.»


 بیماری اسکوربوت در مراحل نهایی به درجه ای از شدت و وخامت می رسد که سراسر بدن از زخم های چرکین و قانقاریا و بافت مردگی پوشیده می شود و خفقان غیرقابل تحمل بروز می کند و حالت غشی و اغمای پیاپی و بی درنگ دیده می شود. در چنین وضع دلخراشی، بیمار منظره نعشی را پیدا می کند که فقط نفس می کشد و به هنگام تنفس از دهان او بوی عفن به در می آید و عفونت آن در حدی است که هرکس از او بی اختیار می گریزد. پرواضح است که د رچنین وضعی، ضایعات و آسیب های بدن، غیرقابل بهبود ومرگ، حتمی است.


 بیماری اسکوربوت با شرحی که گذشت، بی کوچک ترین شک، یکی از بیماری های بشری به شمار می آید، ولی در عین حال باید با نهایت شگفتی اذعان کرد که ین بیماری نمونه ای کامل از بیماری های خطرناکی است که بی هیچگونه دارو درمان می شود. و این امر به اسکوربوت منحصر نیست، بلکه تعداد فوق العاده زیادی از بیماریها وجود دارد که بی دارو درمان می شود. شواهد مسلّم تاریخی و مشاهدات و تجربیات متعدد، این امر را ثابت کرده است. اینک اسناد تاریخی به ترتیب سیر حوادث، از قدیم به جدید:


 اینک اسناد تاریخی به ترتیب سیر حوادث، از قدیم به جدید:


  1.     دریاسالار ریچارد هاوکینز به سال 1593، در افراد خود که به اسکوربوت مبتلا شده بودند اثر شفابخش آب لیمو را دید و عموم ملاحان را که به این بیماری گرفتار بودند، با همین وسیله درمان کرد.


  1.  ویلیام کاکبورن در سال 1696 اظهار داشت:

 

 « دریانوردانی که به این بیماری گرفتار می شوند همین که به ساحل دریا می رسند، اگر غذاهای معمولی خود را که در کشتی می خورند (کنسرو گوشت گاو، نان، بیسکویت و سایر مواد غذایی از این قبیل ولی بدون سبزی ها و میوه ها) ترک و از سبزی های تازه ی ساحل دریا تغذیه کنند بهبود می یابند و حیرت آور است که وقتی تغذیه آنها از کلم، شلغم و هویج تشکیل می شود، بیماری به سرعت زیاد درمان می شود.»


3. باکستروم سویدی در سال 1734 این عقیده تهورآمیز را ابراز کرد که :


«محرومیت از سبزی ها و گیاهان ، تنها علت، نخستین علت، و علت حقیقی پیدایش اسکوربوت است. از مدتی نسبتاً طولانی از خوردن میوه ها وسبزی ها پرهیز شود، هیچکس و در هیچ سنی و در هیچ اقلیمی ، از ابتلا به اسکوربوت مصون نخواهد ماند.»


باکستروم داستانی از یک ملاح یاد می کند که به بیماری اسکوربوت مبتلا شد و یارانش او را در قایقی گذاردند و در دریا رها کردند. متروک بدبخت پس از چندساعت متوجه می شود که کف قایق را از یک نوع چمن سبز رنگ پوشانده اند.وی، برای رفع گرسنگی، ناگزیر به خوردن انها شدو چندروزی که میان دریا و آسمان به دست امواج سپرده شده بود، توانست با خوردن همین چمن و سبزه سد جوع کند. رفته رفته با نهایت تعجب دریافت که قوای او بازگشته و بیماریش درمان شده و سلامتیش باز آمده است.


از داستان یاد شده چنین نتیجه گرفته می شود که نه تنها در سبزی ها و میوه های خوراکی بلکه حتی در گیاهان غیرماکول واز جمله در چمن سبز نیز ماده یا موادی موجود است که برای اسکوربوت خاصیت درمان بخش دارد.


چنانکه در مسافرت دوم ژاک کارتیه به آمریکا، در سال 1535، اسکوربوت تلفات زیادی به ملاحان او وارد کرد و 25 تن جان سپردند، اما بقیه ملاحان در قاره ی جدید پیدا شدند و بومیان ، مطبوخی از برگ سبز به آنها نوشاندند که به گونه ای معجزه آسا و با سرعت به مرض آنان پایان داد.


این حادثه به خوبی ثابت کرد که چگونه یک بیماری خطرناک و کشنده با وسیله ای بسیار ساده و باورنکردنی قابل درمان است.


4. لوروی دومریکور پزشک نیروی دریایی ، در نتیجه ی مطالعات خود، در سال 1868 کتابی تالیف کرد و در آن درمان اسکوربوت را با سبزی ها و میوه ها شرح داد و در برابر آکادمی پزشکی از عقیده ی خود، مبنی براینکه بیماری خطرناک اسکوربوت را می توان با آب لیمو یا ترشک و ریواس یا کلم و پرتقال درمان کرد، به دفاع پرداخت. ولی عده ی بسیاری از اعضای آکادمی با عقاید او به مخالفت برخاستند و اظهار داشت: محال است چنین بیماری وحشتناکی به این سهولت درمان شود.


به عقیده ی ما، علت مخالفت و ناباوری آنان از چنین امری که بارها تحقق یافته و به تجربه ثابت شده بود، این است که از قرن شانزدهم که پاراسلس اساس طب شیمیایی را بنیان گذاشت، پزشکان اروپا از جهان طبیعت، رفته رفته فاصله گرفتند وتوجهشان در درمان بیماری به سوی آزمایشگاه و داروهای شیمیایی معطوف شد. هرقدر زمان پیش می رفت این توجه بیشتر می شد. به همین جهت دراواخر قرن نوزدهم که علم شیمی در راه پیشرفت سریع بود نه تنها توده ی عمومی پزشکان بلکه برجسته ترین استادان و محققان پزشکی نیز باور نمی کردند که مثلاً آب لیمو یا کلم که یک سبزی و میوه ساده و پیش پاافتاده است، بتواند بیماری بسیار خطرناکی مانند اسکوربوت را درمان کند!


دلیل ما در ابراز این عقیده و تایید این مطلب این است که در قرن بیستم که پیشرفت سریع علم شیمی به اعلی درجه خود رسیده بود و شیمیدانان موفق شده بودند حتی بسیاری از مولکولها رادیکال ها را که در طبیعت وجود ندارد، در آزمایشگاه ها بسازند، توجه پزشکا و استادان علوم پزشکی برای درمان بیماریها بیش از پیش به سوی آزمایشگاه ها معطوف شد و از جهان طبیعت بیشتر فاصله گرفت. به دلیل اینکه دانشمندان در قرن بیستم به کشف انواع ویتامین ها از سبزی ها و میوه ها و فرآورده های حیوانی نایل شدند و خواص درمانی ویتامین های مزبور را در جانوران و انسان به اثبات رساندند، ولی برای سبزی ها و میوه ها و فرآورده های حیوانی که این ویتامین هاست، هیچگونه ارزش درمانی قایل نشدند زیرا تراست های دارو با ساختن ویتامین های صناعی و تبلیغات فراوان پیرامون آنها توجه ی پزشکان و توده ی عمومی مردم را به این فرآورده های صناعی جلب کرد و عملاً از توجه آنها به عوامل طبیعی مانع شدند.چون تبلیغات تراست های دارو برای فروش هرچه بیشتر فرآورده های خود بطور دایم انجام می گیرد و هیچ موسسه یا دانشمند خیرخواه و دلسوزی وجود ندارد که از فواید سرشار فرآورده های طبیعی سخن بگویدو از نفع مردم بی پناه و بیماران بی گناه و بیخبر از همه جا دفاع کند، این است که فاصله و شکاف بین مردم وطبیعت همواره برقرار می ماند.


توضیح پیرامون کشف ویتامین c و جریاناتی که پس از آن صورت می گیرد، به خوبی ثابت می کند که اولاً تراست های دارو دایماً مترصد هستند که به محض پیدایش اکتشافاتی از طرف دانشمندان، فوراً از آن بهره برداری کنند، ثانیاً با آنکه تراست های دارو همواره کوشش میکنند که فرآورده های مفید و مرغوب بسازند ولی باز فواید محصولات آنها به پای فرآورده های طبیعی نمی رسد.


به طوری که می دانیم علت اصلی بروز بیماری اسکوربوت کمبود یا فقدان ویتامین c در بدن است و برای درمان این بیماری ، برای بیمار ویتامین c تجویز می شود. نام شیمیایی ویتامین c ، اسید اسکوربیک است. فرمول و خواص شیمیایی آن را دانشمندان معلوم کردند و ترکیب و ساخت آنرا به طور صناعی در آزمایشگاه ها معین کرده اند. پس از این کشف بی درنگ آزمایشگاه های داروسازی انواع داروهای اختصاصی که فقط از ویتامین c خالص شیمیایی ترکیب شده بود ساختند و آنها را بصورت قرص و شربت و آمپول درآورده به عنوان یک دارو برای پیشگیری و درمان کمبود، یا فقدان ویتامین c در بدن به کار بردند. ولی به زودی ثابت شد کهویتامین c طبیعی که در آبلیمو و کلم و سایر سبزی ها و میوه ها وجود دارد از حیث فایده ی درمانی بر ویتامین c صناعی ترجیح دارد. توضیح آن که:


1. میشل پولونووسکی پزشک و بیوشیمیست فرانسوی می نویسد:


« گرچه اسید اسکوربیت (ویتامین c ) اکثر علایم اسکوربوت را شفا می بخشد، ولی نمی تواند مانند عصاره های گیاهی بیماری مزبور را بطور کامل درمان کند. سن گیورکی در سال 1936، وجود یک عامل را در این امر دخیل دانست و نام آن را عامل گذاشت.»


2. در نبرد استالینگراد، به هنگام جنگ جهانی دوم در میان سربازان شوروی که در محاصره ی آلمانی ها بودند با اینکه قبلاً به مقدار کافی قرص های ویتامین c خالص به آنها خورانده بودند، بیماری اسکوربوت بروز کرد. هرقدر پزشکان شوروی سعی کردند که این بیماری را به طور کامل، به وسیله ی ویتامین c درمان کنند موفق نشدند خونریزی های مختلف ادامه پیدا کرد تا اینکه پس از شکستن حلقه ی محاصره به آنان کلم دادند و کلیه ی عوارض اسکوربوت به زودی برطرف شد.


چنانکه می دانیم مهمترین خاصیت ویتامین c (اسید اسکوربیک) این است ه سلامت جدار عروق را حفظ می کند، ولی چون به تجربه ثابت شده است که بسیاری از سبزی ها ومیوه ها به ویژه مرکبات و کلم برای تامین سلامت جدارعروق و مقاومت مویرگ ها موثرتر از ویتامین c است لذا سن گیورگی فرض کرد که در مجاورت اسکوربیک ویتامین دیگری موجود است که عمل آن، بالابردن مقاومت مویرگی و کم کردن قابلیت نفوذ باشد؛ آن را ویتامین P نامید و چون از ابتدا آن را از لیمو استخراج کرده بود نام سیترین بر آ« گذاشت. سپس معلوم شد که گرچه ویتامین C و ویتامین P دو ماده مختلف می باشند ولی به هم پیوسته اند و هریک از آنها برای اینکه موثر باشد به وجود دیگری نیاز دارد.


تجاربی که در شیشه انجام گرفته نشان داده است که ارتباط بین ویتامین C و ویتامین P به اینگونه برقرار می شود که هر کدام که بر دیگری اثر کرد باعث می شود تجزیه ی هردو ویتامین، به طور آهسته تر انجام گیرد و همین کند تر تجزیه شدن ویتامین C در مجاورت ویتامین P یکی از بزرگترن محسنات مواد غذایی طبیعی محتوی این ویتامین ها بر ویتامین C شیمیایی ساخت آزمایشگاه هاست. زیرا ویتامین C شیمیایی پس از ورود به بدن زودتر از ویتامین C موجود در منابع طبیعی اکسیده می شود و اثرش از میان می رود، در حالی که ویتامین C طبیعی دیرتر تجزیه شده ، دوام اثرش بیشتر است و به همین جهت بر ویتامین C صناعی ترجیح دارد. این مطلب به سهولت معلوم نشد، بلکه در اثر یک سلسله آزمایش ها بر انسانها ثابت شد و خبر آن در مطبوعات عمومی منتشر شد.


یک تذکر مهم: این اختلاف فاحش میان ویتامین C موجود در کلم که به آهستگی در بدن و نیز به آهستگی از بدن دفع می شود، و بنابراین دوام اثر و طول مدت تاثیر آن در بدن بشتر از ویتامین C خالص شیمیایی است که به سرعت جذب و به سرعت دفع می شود، برای فرآورده های طبیعی مزیتی بسیار بزرگ به شمار می رود. نظیر آن در همه ی گیاهان دارویی نیز وجود دارد که خون آن گیاهان را بر مواد عامله موثر محتوی در آنها ممتاز می کند. مثلاً افدرین صناعی نسبت به افدرین طبیعی – که در گیاه افدرا وجود دارد – زودتر جذب و دفع می شود و به علت این سرعت جذب در خون، ابتدا انقباض شدید و بعد اتساع ثانوی عروق را فراهم می آورد و این اتساع ثانوی ناراحتی ها وخطراتی در بردارد که جزء عوارض دارو به شمار می رود. درصورتی که گیاه افدرا به علت آهستگی جذب افدرین محتوی در آن و به آرامی اثر کردن در بدن ، فاقد آثار نامطلوب و عوارض ثانوی است، و اگرهم دارای عوارضی باشد به مراتب از عوارض افدرین صناعی کمتر است. چون این مطلب بر داروشناسان و آزمایشگاه های داروسازی پوشیده نبوده است، درصدد برآمدند ، کاری کنند که داروهای صناعی دیرتر جذب و دیرتر دفع شود تا هم ضررشان کمتر و هم دوام اثرشان بیشتر باشد. این پدیده را پدیده ی تاخیری نامیدند و داروهایی را که به این گونه ساختند کلمه ی (رتارد) یعنی (تاخیر) بر آن گذاشتند. مانند: سولفامیدرتارد، پنی سیلین رتارد، انسولین رتارد.


برای عملی کردن این امر، دارو را به شکل مخلوط یا ترکیب با مواد بطی ء الجذب به کار می برند. طرق تاخیر جذب عبارت است از:


1. تبدیل محلول دارویی به شکل تعلیق ذرات ریز به وسیله ی افزودن مواد عالی یا معدنی.


2. استعمال املاح نامحلول دارو.


3. به به کار بردن دو داروی مشابه الترکیب توامان و عمل رقابتی میان آن دو بر یک بافت گیرنده نیز، می توان از سرعت جذب یا دفع دارو کاست. مانند ترکیب پنی سیلین با کورونامید.


اثر دارو پس از جذب ممکن است به راه های مختلف طولانی شود و آنها عبارت است از:


1. آزاد شدن آهسته ی ماده ی فعال از شکل استعمال شده.


2. انهدام آهسته ی داروها در کورد داروهای ثابت.


3. دفع بطی ء داروها.


لازم به یادآوری است که برای دانستن کم و کیف این اعمال، نیروهای عظیم انسانی و اوقات گران بهای دانشمندان و بودجه های هنگفت صرف شده است. در صورتی که طبیعت با نیروی به راستی معجزه آسای خود، همه ی این اعمال را با دقت و مهارت و صحت شگفت انگیز وباور نکردنی انجام داده است. اگر درست بررسی شود، به خوبی معلوم خواهد شد که دانشمندان با تجزیه های دقیق مواد غذایی و گیاهان دارویی وپس از مطالعات طولانی به دقایق و جزییات وابسته به روابط میان اجزاو کشف آثار مترتب بر آنها به این اعمال پی برده و از آنها تقلید کرده اند، آن هم تقلیدی ناقص. در مقام مقایسه به جریت می توان اظهار کرد که آنها از دریای اسرار درونی مواد موجود در طبیعت به جز قطره ای نصیب نبرده اند و بهنقایص اعمال خود پیوسته برخورد می کنند و تغییر عقیده می دهند، زیرا آسیب هایی که از این راه نصیب بیماران می شود ، خطای آنان را آشکار می کند. از این خطرات تاکنون صدها نمونه مشاهده شده است که برای احتراز از تطویل کلام فقط به ذکر یک نمونه از آن پرداخته می شود:


در روزنامه ی اخبار پزشکی شماره ی 304 مورخ سوم آذرماه 1349، با عنوان «ایجاد حالت آلرژی در اثر مصرف سولفامید روتارد» خبری درج شده است به این قرار:


« اخیراً موسسه ی مواد غذایی و دارویی ایالت متحده ی آمریکا (F.D.A ) به کلیه ی کارخانه های داروسازی که تهیه ی سولفامیدها خصوصاً سولفامیدروتارد (با اثر طولانی) را بر عهده دارند، توصیه کرده است که بر اوراق (بروشورها) این فرآورده ها بنویسند که امکان دارد در اثر مصرف سولفامیدروتارد ، یک بیماری به نام بیماری ( استونس – جانسون ) عارض شود. این بیماری با تب شدید، التهاب پوست و مخاط شروع می شود و به یک عفونت عمومی همراه با کم شدن وزن، خستگی، سردرد و بی اشتهایی به اوج خود می رسد. ممکن است عوارضی از جمله جوش های روی پا همراه با تاول دیده شود. این بیماری قبلاً جنبه ی نظری داشت ولی با مصرف روزافزون سولفامیدروتارد آشکار شد، به طوری که از سال 1957 تا سال 1966 صدوشانزده مورد آنرا در آمریکای شمالی دیده اند.»


خلاصه، با وجود همه ی این مطالعات و برخورد با اشکالات عدیده و احراز این مطلب که دانشمندان هرقدر کوشش کنند، نمی توانند دارویی بسازند که از حیث فواید درمانی با فرآورده های طبیعی مطابق باشد، مع هذا تراست های دارو پس از کشف ویتامین P به فعالیت پرداختند و تعداد داروی اختصاصی برمبتای این ویتامین ساختند و به بازار های جهان وارد کردند.


و ننیز مخلوط هایی از ویتامین P+C ساخته و آنهارا با تبلیغات فراوان برای درماناختلالات مرضی که به علت ضعف مویرگ ها بروز می کند و یا اینکه ضعف مویرگ ها یکی از عوارض آن بیماری ها به شمار می رود، رواج دادند.


ممکن است در اینجا به ذهن بعضی از خوانندگان خطور کند که اگر آزمایشگاهی مخلوط ویتامین CوP را با کمال دقت بسازند ، تفاوتی با کاری که طبیعت در کلم کرده است نداشته و در حقیقت آزمایشگاه کار طبیعت را انجام داده است، و می توان آن مخلوط را برای درمان بیماران به کار برد. در پاسخ می گوییم چنین نیست و هرگز هیچ آزمایشگاهی قادر نیست کاری را که طبیعت انجام می دهد، به طورکامل و به همان گونه که طبیعت انجام داده است، انجام دهد.


برای اثبات این مطلب باید تارخچه کشف ویتامین C را بطور کامل مورد بررسی قرار دهیم:


هوست و فرولیخ که درباره ی مقدرات ملاحان نروژی مبتلا به بیماری اسکوربوت، یعنی هموطنان خود، مطالعاتی داشتند، به وسیله ی خوکچه های هندی که آنها را تحت رژیم های غذایی خاصی قرار دادند، ثابت کردند که هرگاه رژیم های غذایی فاقد سبزی ها و میوه های تازه باشد اسکوربوت تولید می کند، و آن به واسطه ی فقدان ماده خاص ضد اسکوربوت است که در آب قابل حل شدن باشد. در تعقیب اکتشافات آنان، فونک موفق شد که این ماده غذایی را در گروه ویتامین ها قرار دهد. وی ضمن تحقیقاتی که درباره ی تاثیرات رژیم غذایی مصنوعی در بدن میکرد به این نتیجه رسید که اگر موش سفید و کبوتر را با رژیم های غذایی پرورش دهند که در آن بوسیله چربی ها و مخمرآب جو، ویتامین های AوB وجود داشته باشد این حیوانات زندگانی خود را بدون اختلال ادامه خواهند داد. حال آنکه با همین شرایط خوکچه هندی به جراحات و خونریزی های شدیدی دچار می شود که علامت مشخص اسکوربوت می باشد. در ابتدای تجزیه خوکچه هندی بطور عادی تغذیه می کرد بدون آنکه علامت ضعف اشتها در وی دیده شود، مدتی رشد او بطور طبیعی ادامه یافت و حیوان کاملاً شاد بود و پشم های بدنش مانند خوکچه هایهندی دیگری که با رژیم غذایی طبیعی شامل کلم و هویچ تغذیه می شدند درخشان و براق بود. از روز دهم تجربه حیوانی که مورد امتحان بود به اختلالات و هیجانات غیرطبیعی دچار شد، حیوان مرتباً به دور قفس خود حرکت می کرد و اگر دست ه طرف او دراز می کردند، فریاد و زوزه می کشید. روز بعد این آثار شدیدتر ظاهر شد و مفاصل پاها تورم پیدا کرد و بطور آشکار دردناک و ناراحت بودند. انگاه حیوان خود را به مانند گلوله ای جمع میکرد، موهایش مانند موهای جوجه تیغی راست می ایستاد، وزنش به سرعت تنزل می کرد، سپس مبتلا به اسهال شد و به زودی اسن اسهال با خون زیاد مخلوط شد، لثه هایش متورم ، و دندان ها سست شد و گاهی می ریخت. حیوان خود را به گوشه ای انداخته و حالت استرحام و استغاثه به خود گرفت و به منتها درجه ضعیف و لاغر شد. در حدود روز سی ام، حیوان مرد و در کالبد شکافی معلوم شد که خون ریزی های داخلی متعدد به خصوص در مجاورت مفاصل پاها وجود داشته است.


برای درمان این بیماری کافی بود که چندسانتی متر مکعب عصاره پرتقال یا لیموی ترش به حیوان بخورانند. بنابراین عصاره پرتقال شامل ماده ضد اسکوربوت و قابل حل شدن درآب بوده است.این ماده بوسیله دروموند ویتامین C نامیده شد.


علت اینکه موش سفید کبوتر قادرند که با فقدان این ویتامین زندگانی خود را ادامه دهند آن است که بدن آنها خود به خود ماده ی مزبور را ترکیب می کند و می سازد. اما خوکچه هندی و میمون و انسان این قدرت را ندارند، بنابراین در برابر فقدان این ویتامین زود از پا در می آیند.


در سال 1925 دو تن از دانشمندان به نام بسنوف و زیلوا در انگلستان از آب نارنج مولیمو و کلم ماده ای خیلی غلیظ به دست آوردند که خاصیت ضد اسکوربوت شدید داشت. سپس، سن گیورکی در سال 1932 از آب گیاه ها و غدد فوق کلیه، گردی سفید و متبلور استخراج کرد و از تجزیه ی آن پی برد که ماده ساده ای شبیه به قند دارد و آن را اسید اسکوربیت نامید. در سال 1937 ویتامین C را به شکل خالص شیمیایی جدا کرد و در اثر همین اکتشاف به دیافت جایزه نوبل موفق شد.


در اثر این اکتشافات پی در پی، همراه با دریافت جوایز نوبل و به ویژه پس از سنتز ویتامین C به صورت خالص، دانشمندان گردن برافراشتند و سینه سپر کردند و با حالی غرور آمیز به خود گفتند که اینک بشر بر طبیعت چیره شده است و میتواند جانشین آن شود و در آزمایشگاه ، ویتامینی بسازد که بدن قادر به سنتز آن نیست. سنتز دیگر برای درمان بیماری ها به استمداد از طبیعت نیازی ندارد. غافل از آنکه این نخستین خطای آنها در مورد ویتامین C بود. زیرا اولاً سن گیرگی در سال 1936 نشان داد که ویتامین C مصنوعی اختلالات عروقی بیماری اسکوربوت را بهبود نمی بخشد؛ در حالی که آب لیمو ترش، موجب بهبود این اختلالات می شود. ثانیاً در جنگ جهانی دوم به تجربه ثابت شد که قرص های ویتامین C خالص، حتی به مقدار زیاد، قادر نیست اختلالات عروق سربازان شوروی را که در محاصره ی آلمانی ها به اسکوربوت دچار شده بودند برطرف کند، ولی پس از شکستن حلقه ی محاصره با خوردن کلم تمام عوارض برطرف شد. سن گیورگی ماده ای از آب لیمو استخراج کرد و آنرا ویتامین P نامید که ماده ای است با ساختمان فلاونون و موجب افزایش مقاومت مویرگی می شود. پس از آن، دانشمندان پی بردند که بیماری اسکوربوت در حقیقت محرومیت از ویتامین CوP است.


بعدها اگرچه دانشمندان در راه اکتشافات خود گامی جلوتر گذاشته و برای درمان بیماری اسکوربوت موفق تر شده بودند ولی باز مرتکب خطا شدند و به غلط تصور کردند کار به پایان رسیده است و مخلوطی از ویتامین C+P قادر است تمام اختلالات ناشی از اسکوربوت را برطرف کند، حال آنکه چنین نبود و بعداً بردانشمندان ثابت شد که آب لیمو یا کلم بهتر از مخلوط این دو ویتامین می تواند در رفع کلیه ی اختلالات موثر باشند، زیرا با آزمایشهایی پی بردند که برای بیشتر موثربودن این ویتامین ها بعضی از یون های فلزی به ویژه یون مس به مقدار مناسب در کلم (یاسایر فرآورده های طبیعی) وجود دارد.


اینک با توجه به آنچه ذکر شد، برای اینکه ثابت شود آزمایشگاه های داروسازی قادر نیست ویامین هایی بسازد که کار ویتامین های طبیعی موجود در سبزیها و میوه ها را انجام دهد، می گوییم:


گابریل برتران قبل از سال 1930 قانونی را بیان داشت که اکتشافات بعدی صحت آن را تایید کرد و آن قانون مقدار مناسب مواد در غذاست. توضیح آنکه به پستانداران جوانی که از شیر گرفته می شوند، غذاهایی می دهند که بطور اختصاصی تهیه شده است، ولی فاقد فلز روی می باشد و برای حیوانات مشابه همان غذاها را ولی با مقداری روی که در غذاهای معمولی آنها وجود دارد، منظور می دارند. به دسته سوم از پستانداران نیز همان غذاها را می خورانند ولی مقدار روی آن بیشتر از غذاهای عادی است. نتیجه چه خواهد شد؟ پس از مدتی اندک، حیوانات گروه اول و سوم می میرند ولی حیوانات گروه دوم بطور طبیعی رشد پیدا می کنند. نتیجه ی قانونی این است:


روی برای تغذیه لازم است، ولی مقدار آن باید از میزان معینی نه کمتر و نه بیشتر باشد.پس باید در غذاها مقدار آن مناسب باشد. و نیز باید توجه دقیق خوانندگان به این نکته جلب شود که یکی از عجایب اسرار طبیعت این است که اگر در یک ماده ی غذایی مقدار یک یا چند عنصر کمیاب از اندازه ای معین زیادتر باشد، آن ماده غذایی از حیث یکی دیگر از عناصر کمیاب کمبود پیدا خواهد کرد (به عل ت تداخل اثر عناصر کمیاب با یکدیگر). چنانکه مثلاً وجود مقدار زیادتر منگنز باعث کمبود نسبی مقدار آهن در ماده غذایی مورد نظر خواهد شد. به علت همین پیچیدگی هاست که دانشمندان به مخلوط کردن مقدار مناسب و دقیق از عناصر کمیاب در فرآورده های صناعی موفق نمی شوند، و آنچه هم تاکنون ساخته اند بدون عوارض و اثار نامطلوب نبوده است.


نتیجه ی کلی که از این بحث طولانی می گیریم و بصورت دومین قانون عرضه می کنیم:


« برای درمان بیماری ها باید تا آنجا که ممکن است از منابع طبیعی و در ردیف نخست از مواد غذایی که در اولویت قرار دارد استفاده کرد، نه ازمواد ترکیبی (سنتزی)یا اجزای متشکل مواد غذایی که در آزمایشگاه به شکل دارو می سازند و به معرض فروش گذاشته می شود.»


مثلاً برای رفع اختلالات متابولیکی بدن باید به جای ویتامین C و ویتامین P که در آزمایشگاه ها بطور جدا یا مخلوط با یکدیگر ساخته می شوند و نیز به جای گروه ویتامین های B و همچنین سایر ویتامین ها ز سبزی ها و میوه های مناسب استفاده کرد که به مراتب بهتر و کامل تر از ویتامین های صناعی اثر می کند.اگر این قانون، که از نظر منطق عقل و علم کوچکترین شک در آن راه ندارد و بارها به تجربه ثابت شده است در دلها برای خود جا باز کند و به مورد اجرا در آید دو فایده بزرگ خواهد داشت:


فایده ی نخست این است که عموم مردم جهان از خرید انواع و اقسام ویتامین های صناعی، چه بصورت تک ویتامینی و چه بصورت مجموعه ویتامین ها، مستغنی خواهند شد. از این گذشته بر پزشکان آشکار خواهد شد که در اختلالات متابولیکی بدن هیچگاه یک ویتامین به تنهایی دخالت نداردبلکه دخالت دو یا چند ویتامین در کار است. چنانکه در بالا مشروحاً توضیح دادیم، ویتامین های CوP که هرکدام به تنهایی از طرف کارخانه های داروسازی ساخته می شوددارای اثراتی ناقص هستند و هدف اصلی از ساختن آن بهره برداری های مالی است، نه فایده برای بیماران. این امر، در مورد سایر ویتامین ها نیز صدق می کند، مثلاً دست کم سه ویتامین B1و B2 وpp در مدار کربس دخالت دارد و به وسیله ی جوانه گندم که تهیه ی آن برای هرکس در هر شرایطی و در هر منطقه ای اعم از شهرها یا روستاها و در هر فصلی از فصول سال کاملاً راحت وآسان و بی اندازه کم خرج است می توان بهترین و کاملترین مجموعه ویتامین های گروه b را به دست آورد و با مصرف کردن آن ده ها مورد از اختلالات بدنی و به ویژه بیماری های مربوط به کمبود این ویتامین ها را درمان کرد. ولی در حال حاضر نیروی اهریمنی تبلیغات تراست های دارو ، نه تنها توده ی عمومی مردم ، بلکه قاطبه ی پزشکان را نیز گمراه کرده است. در کشورهای در حال جنگ مجموعه هایی خاص از ویتامین های صناعی کمیاب شده و بازار سیاه پیدا کرده است و به بهای بیش از پنجاه برابر بهای اصلی توسط دلالان به فروش می رسد. هیچ وجدان بیداری وجود ندارد که مردم را از این گمراهی نجات دهد! اگر فهرست کامل بیماری هایی را که به وسیله ی همین جوانه ی گندم بطور کامل درمان می شود بنویسیم، خوانندگان محترم ابداً باور نمی کنند و مانند آکادمیسین های فرانسوی در قرن نوزدهم فریاد خواهند کشید که محال است بیماری هایی آنچنان خطرناک با سهل ترین و پیش پاافتاده ترین وسیله یعنی جوانه گندم درمان شود.


دومین فایده ی بزرگ – که حدود و اندازه ای برای آن نمی توان قایل شد – این است که پس از اثبات درمان بسیاری از بیماری ها توسط انواع مواد غذایی (به ویژه بیماری هایی که ناشی از کمبود ویتامین هاست) ، مردم اندک اندک انس و عادت پیدا کنند که برای هر کسالت جزیی ب دارو متوسل نشوند و مندرجات کتاب کارخانه های بیمار سازی ، تالیف پروفسور ژان شارل سورنیا را، به یاد آورند که گفته اند:


« کارخانه های داروسازی، با ساختن انواع داروها و فعالیت های تبلیغاتی برای فروش هرچه بیشتر آنها، در بیمار کردن مردم سالم عملاً سعی دارند.»


اگر روش درمانهای طبیعی ادامه یابد طولی نخواهد کشید که از تجویز داروهای زیان بخش شیمیایی توسط پزشکان به تدریج کاسته و بر تعداد درمان های طبیعی افزوده خواهد شد. به موازات انجام این امر، از عوارض وخیم و خطرناک داروهای صناعی رفته رفته کاسته خواهد شد و اگر به یاری خداونداین اقدام بزرگ از کشور جمهوری اسلامی ایران و توسط پزشکان ایرانی شروع شود و دامنه ی آن به کشورهای اروپا و آمریکا برسد بیماران آ« قاره ها نیز، به نوبه ی خود از فواید عظیم این نوع درمان بهره مند خواهند شد. در نتیجه از این پس یک میلیون تن بیماری که در سال در ایالت متحده آمریکا به علت آسیب های ناشی از داروهای کنونی در بیمارستانها بستری می شوند و تقریباً یکصد هزار تن از آنان جان خود را از دست می دهند، نجات خواهند یافت و چنین فاجعه ای روی نخواهد داد. اگر همان آمارهای دقیق که از عوارض خطرناک داروهای کنونی و تلفات ناشی از آنها در آ»ریکا وجود دارد در سایر کشورهای جهان نیز وجود داشت، آنگاه معلوم میشد که سالی در حدود بیست مییلیون تن در سراسر جهان به علت عوارض داروها در بیمارستان ها بستری می شوند و دو میلیون تن نیز جان خود را از دست می دهند! به هرحال هدف اصلی این است که مردم پنج قاره ی جهان از گزند داروهای شیمیایی کنونی در امان بمانند. ولی این امر فقط و فقط هنگامی جامه عمل خواهد پوشید که پزشک از آثار و خواص انواع مواد غذایی به ویژه سبزی ها و میوه ها در بدن انسان سالم و بیمار اطلاع صحیح و دقیق داشته باشد. در غیر اینصورت وی نخواهد توانست در هر یک از اختلالات بدنی مواد غذایی مناسب را برای رفع آن اختلالات تجویز کند. متاسفانه در شرایط کنونی انجام این امر امکان پذیر نیست، زیرا اساس دانش پزشکی جدید برای شناخت هرچیز، برمبنای تجزیه های شیمیایی استوار است. ما اکنون مثلاً از اجزای کلم و خواص اجزای آن در بدن افراد سالم و بیمار اطلاع کافی داریم در حالی که نمی دانیم خود کلم که مجموعه ای از آن اجزاست، در بدن چه آثاری از خود بروز میدهد.


پروفسور گوسه جراح معروف و عضو آکادمی علوم فرانسه (1944 – 1872 ) که یکی از نخستین مخالفان سرسخت تجزیه های شیمیایی بود، در رابطه با این موضوع چنین گفته است:


« در حقیقت طبابت به روش تقسیم های تحلیلی، تن در نداده است و نمی دهد و نخواهد داد.اگر یک ماشین از کار افتاده را متفرق و پاکیزه و پس از رفع اشکال جمع و جور کنید به راه می افتد و حتی ممکن است از دوره ی نخست بهتر کار کند. ولی با وجود معجزه های جراحی بشر را نمی توان اول متفرق و پراکنده و بعد جمع و جور کرد. همه ی ما به یاد داریم که برای مطالعه عضوی ، آن را از بدن جدا و به گردن حیوان دیگری متصل می کردیم و راجع به این عضو مفلوک و بی عصب که تحت نفوذ خون و هورمون های حیوانی دیگر قرار گرفته بود، در مغز خود، فکرهایی مضحک و بی ارزش جا میدادیم و تصمیم های خنده آوری اتخاذ می کردیم! در اینحال به جوانی از مردم شهر شباهت داشتیم که سالها ناخن، استخوان، فک، تاج و پرهای خروسی را یکایک تحت مطالعه قرار می داد ولی وقتی که به ده می رسید خود خروس را، در تمامیت خود نمی شناخت. »


با توجه به آنچه در بالا ذکر شد چون دانستن آثار و خواص مواد غذایی در بدن انسان سالم وبیمار، نه تنها از لحاظ صدور دستورهایی درباره ی رژیم های غذایی بلکه از نظر پیشگیری و درمان بیماری ها نیز، در درجه ی نخست اهمیت قرار گرفته است و ما آن را در حقیقت به منزله ی زیربنای اساسی علم طب می دانیم. لذا باید برای پی بردن به خواص و آثار غذاها، به روشی دیگر متوسل شویم و از تجزیه ی آنها به این منظور صرف نظر کنیم. به عقیده ی ما تنها راه برای انجام این امر، این است که باید هریک از مواد غذایی (هر میوه و هرسبزی یا بطور کلی هر فرآورده غذایی دیگر) را همانطور که هست در شرایطی خاص که با موازین علمی منطبق باشد به اشخاص بخورانیم و آثار آنرا در بدن او مشاهده کنیم و مورد بررسی قرار دهیم. این همان دومین قانون ما برای پی بردن به خواص مواد غذایی است.


پزشکان قدیم مدت دوهزار سال از زمان بقراط پزشک معروف یونانی (قرن پنجم قبل از میلاد) تا زمان پاراسلس (اوایل قرن شانزدهم میلادی) برای شناسایی مواد غذایی چنین روشی را به کار میبردند و نتایج مشاهدات و تجربیات به دست آمده را در کتاب ها ثبت می کردند .آن کتابها که مهمترین آنها کتاب قانون ابن سیناست، در قرون وسطی مرجع و ماخذ آموزش پزشکی دانشجویان و پزشکان بود. پس از اینکه پاراسلس در ابتدای قرن شانزدهم در پزشکی انقلاب ایجاد کرد و صنعت را جانشین طبیعت کرد و استفاده از علم شیمی را در پزشکی بنیان گذاشت، گروهی از دانشمندان نسبت به مکتب پزشکی ابن سینا وفادار ماندند وهمان روش طب طبیعی را نسل به نسل ادامه دادند که هنوز هم پیروان آن استاد بزرگ در همه ی کشورهای جهان وجود دارند.


حتی در قرن بیستم نیز عده ای از استادان مشهور اروپا که چندتن از آنان عضو آکادمی پزشکی بودند در مورد خواص درمان بخش سبزی ها و میوه ها و سایر فرآورده های طبیعی، تحقیقات دقیق به عمل آورده و گفته های پزشکان قدیم را تایید کرده اند.


دکتر ژان والنه فرانسوی، یکی از شخصیت های پزشکی عصر حاضر که مدتی متجاوز از چهل سال در این باره مطالعه و تحقیق کرده و در راس گروه کثیری از پزشکان فرانسه به عنوان پرچمدار طب طبیعی و کارشناس درمان بیماری ها به وسیله گیاهان دارویی شناخته شده و دارای تالیفاتی متعدد در این باره است. وی در یکی از مولفات خود به نام آروماتراپی چنین نوشته است:


« اگر از چندسال پیش به این طرف درمان بیماری ها به وسیله گیاهان دارویی وجوهر های اسانس های معطر آنها نزد پزشکان و افکار عمومی برای خود جا باز کرده و مقامی کسب کرده به این علت است که درباره ی آنها کارهای علمی فراوان صورت گرفته است؛ از قبیل مطالعات دقیق شیمیایی برگیاهان، کروماتوگرافی، امتحانات پرتوشناسی (رادیولوژیکی) ترسیم منحنی های مختلف و ذکر اعداد و ارقام و آمارها. همه ی اینها هر روز بیش از پیش استحکام اصول ومبانی طب سنتی را که به تجربه های دقیق متکی بوده است، تایید می کند. اکنون که ما باکاملترین و دقیق ترین وسایل علمی خود کشف می کنیم که عقاید قدما، درباره ی مواد گوناگون استعمال و طرز به کار بردن گیاهان دارویی تا چه اندازه صحیح بوده است نمی توانیم از ابراز حیرت خودداری کنیم و غالباً نمی توانیم به گفته آنها مطلبی اضافه کنیم. باید تنها به این اکتفا کرد که بگوییم آنان در معتقدات خود برحق بوده اند و هر روزی که میگذرد بر ما بیش از پیش معلوم میشود که اطلاعات قدما در مورد گیاهان دارویی متضمن حقایقی بوده است که تصور آن در ذهن ما نمی گنجد. »


در صدوبیست سال پیش که فرضیه ی سلولی ویرشو آسیب شناس نامدار آلمانی وضع شد و طبق نظریه ی وی بیماری شناسی انسان براساس وجود بیماری در سلولها استوار شد و در سراسر اروپا شهرت یافت، تروسو که از نوابغ دانش پزشکی قرن نوزدهم فرانسه به شمار می رود در آخرین درس خود در تالار هتل دیو ، درباره ی آینده ی پزشکی به شاگردان خود چنین گفت:


«دانش پزشکی با غرقه شدن در جهان بی نهایت کوچک سلول ها، انسان را در کلیت خود فراموش خواهد کرد.»


اما بانگ آن مرد دانشمند در کشاکش جزرومد غوغای سرسام آور پیشرفت های سریع و برق آسای رشته های مختلف علوم پزشکی و تلاطم امواج گوش خراش آراء و عقاید ضدونقیض دانشمندان، که همچون سیلی بنیان کن همه چیز را با خود می برد، محو و نابود شد و نه تنها به سخن حکیمانه آن استاد توجه نکردند بلکه توجه محافل پزشکی اروپا ، با پیدایش علم بیوشیمی و پیشرفت سریع آن، ابتدا به سوی اجزای درون سلولها و سپس به مولکولهای متشکل آنها معطوف شد و طب مولکولی و علم الامراض ملکولی و داروشناسی مولکولی پدید آمد. پس از تروسو، ده ها تن دیگر از معاریف استادان پزشکی فرانسه ، نظیر پاستور والری رادو، بزانسون، پیددولیور، همان نوای مخالف را سردادند. سرانجام نوبت به پروفسور پل میلیز یکی از برجسته ترین استادان پزشکی معاصر رسید. وی پهار سال پیش در مراسمی که برای بازنشستگی او در تلویزیون پاریس برگزار کرده بودند، در آخرین پیام خود به پزشکی کنونی اعلام خطر کرد و گفت :


«طب جدید، غیرانسانی شده و این امر برای بیماران با خطراتی بی شمار همراه است.»


سرانجام نوبت به پروفسور پل میلیز یکی از برجسته ترین استادان پزشکی معاصر رسید. وی چهار سال پیش در مراسمی که برای بازنشستگی او در تلویزیون پاریس برگزار کرده بودند، در آخرین پیام خود به پزشکی کنونی اعلام خطر کرد و گفت :


«طب جدید، غیرانسانی شده و این امر برای بیماران با خطراتی بی شمار همراه است.»


در آمریکا نیز این موج مخالفت با پزشکی معاصر، در تمام طول قرن بیستم وجود داشته و رفته رفته بیشتر شده است تا اینکه سرانجام، در حدود 25 سال پیش، برای حل بسیاری از مسایل پزشکی و نجات از مشکلات و رهایی از خطرات داروها و درمان های کنونی به فکر افتادند تا تحقیقات خود را از مبدا پیدایش علم طب شروع و در اشول و موازین پزشی جدید تجدیدنظر کنند.برای انجام این امر چاره را به این منحصر دیدند که به سراغ بقراط بنیانگذار و پدر طب بروند و روش او را که تا آن زمان پاراسلس به مدت 2000 سال، مدار دانش پزشکی بود، مورد بررسی و تحقیق قرار دهند. پس مبحثی تازه با عنوان «پروپاتولوژی» که می توان آن را «مزاج شناسی» نامید، و یکی ار ارکان اساسی پزشی قدیم به شمار می رفته است، به مباحث دیگر پزشکی معاصر افزودند.


یکی از این محققان عالی قدر پزشکی، پروفسور ژان ترمولیر فرانسوی استاد علوم تغذیه است که بی کوچکترین شک در ردیف دانشمندان طراز اول فرانسه قرار دارد و بعضی از اکتشافاتش در کتابهای فیزیولوژی درج شده و تدریس میشود.


در یکی از آثار این استاد چنین آمده است:


«نقش پزشک که باید از اصول و مبانی علوم آگاه باشد، و در اعماق وجود آدمی و کیفیات زندگانی او نفوذ و رسوخ یابد و برای تطبیق آنها با یکدیگر و سایل و وسایطی اختراع و ابداع کند، بر بقراط معلوم بود ولی ما در این باره باید هنوز کار کنیم.»


از زمان پاراسلس به این طرف که صنعت جای طبیعت را گرفته و اصول فیزیک و شیمی و تجزیه های شیمیایی جانشین تجربه های دقیق قدیم شده است، پزشکی معاصر همچون مگسی در تار عنکبوت هزاران مشکل وخطاهای جبران ناپذیر گرفتار شده و استادان پزشکی معاصر را به تجدیدنظر در اصول ومبانی طب جدید و مراجعه به آراء و عقاید بقراط ناچار کرده است.


در جریان این مطالعات و بررسی ها و تجدیدنظرها، البته درگیری ها ومناقشاتی بسیار میان پیروان مکتب رایج پزشکی و محققانی که با انتقادات تند خود علیه پزشکی معاصر قیام کرده و غوغا به راه انداخته اند، پیدا شده است.نکته بسیار مهم اینکه در نتیجه این بحث ها وجدالها سرانجام ثابت خواهد شد که حق با قدماست و باید مسیر دانش پزشکی عوض شود و برای درمان بیماری ها به جای توسل به شیمی آزمایشگاهی – که امروزه زیان ها و خطرات آن از آفتاب هم روشن تر شده است – به طبیعت روی آورد؛ اما چون این امر به ضرر تراست های دارو تمام می شود از آن رو تراست های دارو – به ویژه شرکت های چندملیتی که تمام قدرت های جهانی را قبضه کرده اند – با تمام قوا و از راه های مختلف از انجام این امر مانع شدند و عده ای از پزشکان محقق که با مطالعه در آثار بقراط پیرو طب طبیعی شدند و در اقلیت کامل قرار داشتند، به ناچار حساب خود را ازدیگران جدا کردند، و دسته ای و گروهی و مکتبی به نام «ناتوروپاتی» (طب طبیعی) تشکیل دادند. آنها دانشگاه ها و انجمن های جداگانه ای به وجود آوردند و کتاب های زیادی تالیف کردند.


در این میان،ما ایرانیان وضعی خاص داریم و در نقطه ی عطف تاریخی قرار گرفته ایم زیرا کشور ما نخستین کشور در سراسر جهان است که با توفیق هرچه تمام تر توانسته است علیه نیرومندترین قدرت های جهانی یعنی شرکت های چندملیتی وابسته به تراست ها قدعلم کند وبا اجرای طرح ژنریک دارو، ملت ایران را از چپاولگری آنها نجات بخشد.


از سوی دیگر، ما اکنون در آستانه ی تاریخی جدید قرار داریم و با توجه به اغتشاشات جهانی و هرج و مرج ها و نابسامانی های پزشکی مربوط به درمان بیماریها که در همه ی کشورهای مغرب زمین به چشم می خورد، باید حداکثر استفاده را ببریم و پس از 150 سال پیروی کورکورانه از فرهنگ غرب، روی پای خود بایستیم و ابراهیم وار بت غرب زدگی و تقلید را بشکنیم و با تحقیقاتی دقیق و به کلی عاری از هرگونه حب و بغض و تعصب، حقایقی را به نفع عموم بیماران جهان برملا کنیم.خوشبختانه تاریخ نشان داده است که ایرانیان یکی از باهوشترین ملل جهان هستند و علی التحقیق در چنین شرایطی، پزشکان ایران از عهده ی انجام این انقلااب عظیم علمی به خوبی و شایستگی برخواهند آمد.


فصلی از کتاب دارو، مساله پزشکی قرن

نوشته:مرحوم دکتر سیدجلال مصطفوی،همراه با تلخیص


منبع: http://islamteb.ir/