بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی غربیها بدترین جفا را به علم شریف طب کردند
وقتی معرفتشناسی فقط تجربی شد، محصول آن، فلسفه الحادی است که رهاورد و بازده آن نیز متفاوت با رهاوردها و بازده فلسفه الاهی است
منحصر کردن مباحث طب اسلامی در تـغذیه و روش های درمانی به هیچ عنوان به نفع جریان طب اسلامی نیست. در واقع طب اسلامی یک تابلو است که راه رسیدن به تمدن اسلامی را نشان میدهد و مبلغّی است که از معارف و مفاهیم ناب اسلامی تبلیغ می کند. طب اسلامی فقط نیامده است که بگوید برای درمان فلان بیماری انجیر بخورید! آمده است بگوید راه حقیقی رشد و کمال بشر در هر زمینه ای بازگشت به آموزه های الهی است و برای رسیدن به علومی که نافع حقیقی بشر است راهی جز دین وجود ندارد. طب اسلامی میخواهد بگوید که برای شناخت انسان که موضوع علم طب است هیچ راهی جز سوال از خدایی که خالق انسان است وجود ندارد و راه های دیگر بیراهه هایی هستند که دشمنان حقیقت و ایمه ضلالت برای انحراف انسان از صراط مستقیم ساخته و پرداخته اند. طب اسلامی عرصه مبارزه ایست برای احیاء هویت گمشده انسانی در پس حیوان انگاری های شیطانی مدرنیسم.
مطالب این پست، گزیده ای از نظرات انتقادی آیت الله جوادی آملی در مورد طب مدرن است که حاوی مطالب مهمی در این زمینه می باشد.
در دیدار رییس دانشگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها) و مدیران روابط عمومی منطقه 3 دانشگاههای کشور
اسفند ۱۳۸۹
* کار اصلی دانشگاه، اسلامی کردن دانش است نه اینکه مسلمان بپروراند. الان لاشه علم در دانشگاهها تدریس میشود نه خود دانش.
* دانش کنونی دانشگاهها و متون درسی، توان آن را ندارد که انسان را الهی بار بیاورد.
* بسیاری از غربیها، انسان را حیوانی میدانند که حرف میزند، لذا همایشهایی را برای شناسایی بیماریهای مشترک انسان و حیوان برگزار میکنند. اینها انسان را که «معلوم» است در حد حیوان تنزل میدهند.
* غربیها بدترین جفا را به علم شریف طب کردند، برای اینکه علم شریف طب را که «معلوم» است، به بیطاری (علم دام پزشکی) تنزل دادند و وقتی «معلوم» تنزل پیدا کرد، «علم» هم تنزل پیدا میکند.
* اگر علوم را که چشم و چراغ دانشگاه است به دست غربیها بدهید، آنها به جای اینکه علوم را بالا ببرند، جایگاه آن را تنزل میدهند.
* دانشگاه اول باید انسان را بشناسد و بشناساند و بعد علوم را اسلامی کند، به خاطر اینکه علوم ما یا انسانی است و یا اگر انسانی نبود، کاربردش برای جامعه انسانی است.
در دیدار معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعضای کمیته علمی کنگره بین المللی اخلاق زیستی
* در اثر پیشرفت علم، آنها بر بسیاری از امور تاختند و ستم کردند و اولین ستمی که این گروه الحادی نسبت به علوم کرد این است که چون انسان را در سطح حیوانِ گویا شناخت، سطح فن شریف طب که از برجستهترین و شریفترین علوم است را آنقدر پایین آوردند که به علم بیطاری (دامپزشکی) معرفی کردند.
* به نظر آنها هیچ فرقی بین طب و بیطاری نیست، یعنی بیطاری، سایر حیوانات را درمان میکند و طب، حیوانی را درمان میکند که حرف میزند ... به نظر آنها تمام هویت انسان تا گور است و انسان که میمیرد، میپوسد و روح ملکوتی و جان انسانی، افسانه است.
* این دید انسان که تا گور خلاصه میشود و همین یک وجب را میبیند، طب را بیطاری و طبیب را بیطار میکند و مهمترین ضربه را به فن شریف طب زده است.
سخنرانی در جلسه درس اخلاق در دیدار با طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم
مهر 1382
* اینکه میبینید تمام این بیماریها و داروها را روی موش آزمایش میکنند، بعد در انسان پیاده میکنند، خیال میکنند انسان همان موش ناطق است! برای خیلی از اینها حل نشد که انسان جنبه ملکوتی هم دارد، این دارویی که میدهی، برای جان او خوب نیست. گفتند این شربتهایی که میدهند، سابقاً یک 5 درصد شراب در آنها بود؛ این یک تیرگی شعور میآورد. آنها میبینند چه برای موش خوب است، همان را برای انسان تجویز میکنند. دیگر نمیدانند انسان حیوان ناطق نیست، انسان «حیّ متالّه» است. آزمایشگاه شان این است، طب شان این است، دارو سازی شان این است. اینچنین نیست که مسایل مشترک انسان و دام واقعاً برای انسان هم نافع باشد! هر دارویی که برای دام خوب است، برای انسان بد است.
* اگر به اینها بگویید: آقا! شما این که در آزمایشگاه حساب کردی، برای موش خوب بود، انسان هم همان است؟ انسان حیوانی است که حرف میزند؟! این دارو برای بدن او خوب است، برای جان او هم خوب است یا نه؟! مرحوم بوعلی در آن رساله عهد این حرف ها را زده که «من تعهد کردم لب به شراب نزنم، ولو بیمار بشوم.» چون در روایات دارد: «لا شفاء فی الحرام» خدا در حرام شفا قرار نداده. این که در شربت ها قبلاً یک چند درصدی، کمتر و بیشتر شراب میریختند، بالاخره یک تیرگی شعور میآورد. از آزمایشگاه سیوال بکنیم، میگوید: بله، این برای موش خوب است. اگر برای موش خوب است، برای انسان هم خوب است؟! انسان همین بدن است یا یک روح ملکوتی هم دارد، یک غذای دیگر هم دارد، یک چیز دیگر هم باید باشد! آنها اصلاً نمیدانند انسان چیست!
پیام آیت الله جوادی آملی به همایش کشوری طب و قرآن
اردیبهشت ۱۳۸۸
برای آنکه شما طبیب باشید ... باید مواظب باشید که انسان را با آزمایش موش نمیتوان درمان کرد زیرا انسان کرامتی دارد و حلال و حرام بر او موثر است و تاثیر داروی حلال و حرام بر او یکسان نیست پس برای معالجه او باید فکر دیگری کرد.
فـصلــنامـه علـمـی پژوهـشی قـبـســات ـ شمـــاره 35
معرفت شناسی فلسفه الاهی، هم تجریدی و هم تجربی است؛ اما وقتی فلسفه از آن صبغه الاهی بیبهره شد و بر اساس «لَنْ نُوْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَهً» (بقره/55) معرفتشناسیاش فقط تجربی شد، محصول آن فلسفه الحادی است که رهاورد و بازده آن نیز متفاوت با رهاوردها و بازده فلسفه الاهی است؛ برای مثال، در فلسفه علم الحادی، تعمیم آزمایشهای طبی از موش به انسان، امری پیش پا افتاده است؛ زیرا از دیدگاه چنان فلسفهای انسان و موش هر دو حیوانند. با این تفاوت که انسان سخن میگوید و موش سخن نمیگوید؛ اما در حکمت متعالیه، افزون بر این که روح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است، اندیشه و انگیزه نیز چنین است. بر این اساس لا شفاء فی الحرام معنا میشود و الکلی که برای موش درمان است، دیگر برای انسان درمان نیست (هر چند حکمت متعالیه فرصت نیافته است که این معارف خود را توسعه دهد و علوم زیر مجموعهاش را تدوین کند.) این را فلسفه اسلامی برهانی میکند که همین نان کنار سفره امروز اندیشه ناب چهل سال بعد است.
پیـام آیت الله جوادی آملی به کنـگــره اخلاق زیسـتی
خرداد 1390
حصر معرفتشناسی در تنگنای حس و تجربه، آفتی درمانناپذیر در معرفتشناسی بوده و سبب افت بسیاری از علوم, از فراز دانش انسانی به فرود علم حیوانی خواهد بود. چون شناخت حسی, توان معرفت روح مجرد انسانی را ندارد و از قبول آن سرپیچی کرده، به نکول آن رو میآورد و هویت انسان را همانند دام، منحصر در اجزای مادی میداند که در تالار تشریح مشاهده میشود و چیزی را که با چشم مسلح یا بیسلاح دیده نشود، انکار میکند و از این جهت مرز مهم و تفاوت عمیق فن شریف طب و بیطاری (دامپزشکی) در هم میریزد.
زیرا انسان براساس معرفتشناسی حسی، فقط حیوانی است که سخن میگوید و همه اندیشههای علمی او نیز صبغه مادی دارد و با مردن میپوسد و هیچ مسیولیتی نسبت به عقیده، خلق، رفتار و گفتار خود بعد از مرگ ندارد و شخص ظالم همانند گرگ خونآشام بعد از مردن، معدوم محض خواهد بود و از تنزل علوم، ابایی نیست، همان طوری که از زمینگیر شدن و تحقیر «معلوم»، ابایی وجود ندارد.
منبع: http://shiateb.blogfa.com/