به قول یکی از رفقا: انتخاب و شیوه انتخاب همسر که مدام ازش حرف میزنن، اینقدرا هم مهم نیست!
آره. درست شنیدید. منم نظر همینه. از بس درباره انتخاب و شیوه انتخاب و راه های انتخاب و ... حرف زدیم و زدند و میزنند و خواهند زد و زدند ماضی و زدند مضارع و زدند مستقبل، که حتی آدم بعد از ازدواجشم شک میکنه که واقعا درست انتخاب کردم؟!
تقریبا نود و نه و نه دهم درصد همه اونایی که بعدا با هم دعواشون میشه و یا هزار تا بحث تو زندگیشون مطرح میشه، مخصوصا اگه در دوران نامزدی باشن که عقد هم کردن و اسم همدیگه هم رفته تو شناسنامشون، تا یه چیزی شد، فورا میگن: «من درست انتخاب نکردم ... کسی نبود راهنماییم کنه ... زود تصمیم گرفتم ...»
همه این جملات، باعث بنزینی شدن ذهن آدم میشه و با یه جمله سوالی، ذهن آدم گُر میگیره و دیگه دوس داری سر رو تنشم نباشه! اون جمله سوالی اینه: «حالا چه غلطی بکنم؟ اینو چیکارش کنم؟»
خیلی گندش کردند ... منظورم همین به اصطلاح «شیوه انتخاب» هست!
الان فورا یه عده ای میدون وسط و میگن: «اون از قصه هات و اینم از نظر کارشناسیت! آخه این چه حرفیه که میزنی؟ پس ینی میگی ملت همینجوری سرشو بندازه پایین و مثل وقتی میخواد لُپ لُپ بخره، چشاشو ببنده و یکی برداره و علی برکت الله؟!»
نه جان من! اینو که هر بچه ای هم رد میکنه!
من میگم شرایط و انتخاب و این حرفها یه حدی داره. من باید چند تا جمله را همیشه یادم باشه و بعدش هی دم از انتخاب بزنم. اون چندتا جمله ایناست:
1. من همیشه نمیتونم کاملترین انتخاب را داشته باشم. فقط باید تلاشمو بکنم که واقعا انتخاب بکنم و بعدا پای انتخابم بایستم.
2. من همیشه نمیتونم بهترین انتخاب را تشخیص بدم. (نه اینکه اصلا نتونما. بلکه همیشه نمیتونم.) چون خیلی چیزاست که با دو سه ماه حرف و رفت و آمد و حتی دوس جون هم شدن هم نمیشه کشفش کرد و باید اسم چیزی به نام زندگی، موقعیتاش پیش بیاد تا بشه بهتر شناختش!
3. من نمیتونم گل بی عیب و نقص پیدا کنم. مگه خودم بی نقص هستم که توقع اینو از بچه مردم داشته باشم؟ اگه اون یا من نقصی نداشتیم که دیگه حتی شاید ازدواج هم نمیکردیم و تا آخر عمر؛ از بی نقصیمون لذت میبردیم!
4. هممممه چیز از تحقیقات و پرس و جو درنمیاد. مردم هم یه چیزایی میدونن و یه چیزایی هم نمیدونن. همه ابعاد یه نفرو ندیدن و نمیشناسن و حداکثر یه تعریف و شناخت خاص از اون بنده خدا دارند. ضمن اینکه اگه مردم، حتی یه بار امر به معروف و نهی از منکرشون هم بکنی و یا در جایی که ناحق هستند و توقع طرفداری دارند، ازشون حمایت الکی نکنی، پیش چشمشون میشی عمر سعد و فامیلت هم میگن: «آره ... اونم یکیه یکی لنگه باباش و مامانش!» حالا شما همین دو تا مثال سطحی رو بگیر و برو جلو تا بفهمی که تحقیقات هم محدودیت های خیلی خاص خودشو داره و خدا نکنه گرفتار همسایه های ناجور بشی!
5. همه چیز دست من و تو نیست و دختر و پسر، یه جزئی از پیوند دو تا طایفه بزرگ هستند. اما همین دو تا زبون بسته، فقط انتخابشون طرف مقابلشون هست. نه تیر و طایفه و رزومه کل خاندان طرف مقابلش! خب همین ممکنه باعث کلی جدل و دعوا بشه.
مثلا: ممکنه شما درست بگی و پسره واقعا ماه باشه اما همین ماه شب چهارده، دور و برش کلی تاریکی و ظلمت و چاه و سیاهچال قمری به نام «کهکشان راه شیری» باشه! اما باید یادت باشه که کسی که ماه شب چهارده را انتخاب کرد، با کل کهکشانش انتخابش کرده و کل تیر و طایفش باهاشن و نمیشه اونا را ازش منها کرد!
6. ولش کن .... بسه دیگه ... فکر کنم فهمیدین دقیقا چی میخوام بگم.
کلا میخوام بگم که: وقتی انتخاب کردیم و اسممون رفت تو شناسنامه همدیگه، دیگه تمام! ممکنه ده هزارتا از اون خوشکل تر و مهربون تر و همه دل آشناتر و پولدارتر و باسوادتر و باتقوا تر و با موقعیت اجتماعی بهتر و سالم تر و با خانواده تر و کلی چیزای تر تر دیگه، سر راهمون بیاد ... که حتما میاد ... و اون وقته که خدا لعنت کنه شیطون و دل کینه ای و ذهن خراب و رفیق آیه یاس بخون و نچسب و ... که مدام تردید و دو دلی بندازه به جون آدم!!
نمیگم خودتو گول بزن. اگه خدا وکیلی مشکل حاد غیر قابل اصلاح وجود داره که حسابش جداست و باید تکلیفشو روشن کرد.
اما اگه درد بی دوا نداره و نداری، اینو اینقدر بگو ... اصلا هر روز بگو که دیگه فکرای بد نکنی: «این انتخابمه ... سهم منه ... حق منه ... دوسش دارم ... ازش کم خوبی ندیدم ... انتخابم همینه ... همیشه هم با همیم...تمام! »
حدادپور جهرمی