بسم الله الرّحمن الرّحيم
و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين
سؤال
سی و دو ساله که ازدواج کردیم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه همسرم دو سال پیش، مریض شد و بعدش افسردگی گرفت. از وقتی که از بیمارستان اومد، دیگه به من و بچهها هیچ توجهی نداره و محبتش رو قطع کرده. کاری به تربیت دختر چهارده سالم ندارد و سراغ پسرم رو هم که ازدواج کرده، نمیگیره. روحیۀ همسرم روی دخترم خیلی اثر منفی گذاشته و اونو هم نسبت به زندگی بدبین کرده. وقتی هم بهش میگیم به مشاور مراجعه کنه، میگه: من مشکلی ندارم. حالا ما باید چکار کنیم؟
پاسخ از محسن عباسی ولدی
طبق حرفای شما، همسرتون بیماری افسردگی داره. توجه به این نکته، تحمل این مشکل رو براتون آسونتر میکنه:
نیاز بچهها به توجه بیشتر
در فضایی که ترسیم کردین، توجه شما به بچهها باید چند برابر بشه، مخصوصاً به دخترتون. هر چقدر رابطۀ عاطفی همسرتون با بچهها کمتر میشه، شما باید این رابطۀ عاطفی رو بیشتر کنید.
هدف زندگی رو فراموش نکنید.
یادتون نره برا چی به دنیا اومدید، تا مشکلات شما رو خسته نکنه. به هر حال همه ما به این دنیا اومدیم تا چند روزی رو بندگی کنیم. مصداق بندگی برا شما، در حال حاضر، تحمل این مشکلات. مخصوصاً که این رفتار همسرتون اگر چه زندگی رو براتون تلخ کرده، ولی دست خودش نیست و همون طور که گفتید اون یک بیماره.
#تا_ساحل_آرامش
#محسن_عباسی_ولدی
http://ketabefetrat.com
@foroosh_fetrat
@abbasivaladi