بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
کودکانه ها؛ نکته به نکته 8
1
دلیل تمام استرس، اضطراب و افسردگی هامون اینه که وجود خودمون رو نادیده می گیریم و برای خشنود کردن دیگران زندگی می کنیم.
به بچه ها یاد بدیم خودشونو ببینن و برای خودشون احترام قائل شن.
2
یک آزمایش در 11،000 کودک انجام داده و تشخیص داده شد که محیط بیش از حد بهداشتی خطر ابتلا به آسم و اگزما را در کودکان افزایش می دهد.
بذارید یک کم بچه ها کثیف باشن!
3
یک کودک می تواند چیزهای زیادی به یک انسان بالغ بیاموزد !
بدون دلیل شاد بودن
همیشه مشغول کاری بودن
کینه به دل نگرفتن
اعلام خواسته خویش با تمام قوا
و....
4
هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند.
قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
در زندگی پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته.
قبل از آنکه از فرزندانتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد.
پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید و از آن شکایت کنید به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید.
زندگی، یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید.
5
تلخکامی در تنبیه، به کودک معیار می دهد.
وقتی با لبخند به کودک می گویید "کارت بدبود، نباید می کردی"
کودک می گوید ازحرفهایت که چیزی نفهمیدم ولی لبخندت میگه کارم بد نیست و مجدد انجام می دهد.
6
در بچه ها باید بذر تفکر و احساس همکاری، صمیمیت، دوستی و رفاقت کاشته شود
تا در بزرگسالی انسان هایی همراه، همدل و صمیمی باشند.
میوه ی نهال "خشم و نفرت" کودکی در بزرگسالی «عناد» است.
7
کودکان ساکت و ساکن؛ حتی وقتی به ساکن بودن عادت میکنند، باز هم درون ناآرامی دارند.
رابطۀ کودک و فعالیت جسمی مثل رابطۀ مادر و فرزند است. وقتی به زور مادر را از فرزند جدا میکنید، با هیچ چیز دیگری نمیتوانید آرامشی را که مادر از کودک میگرفت به او برگردانید. این مادر، همیشه ناآرام است؛ حتی اگر نمایشِ آرامش را بازی کند.
شما فکر میکنید این مادر نسبت به کسی که فرزندش را به او برگرداند چه حسی دارد؟ پس بیایید فرزند کودکانمان را به آنها برگردانیم.(یعنی همان تحرک، هیجان، و... )
8
✍ معلّم از دانشآموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد.
زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگهای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچکس در این مورد صحبت نکند.
روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّهها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّهها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار میکرد و از بچّهها میخواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمیکرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" مینامیدند، نیست و تمام تلاش خود را میکرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاسهای بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی