بسم الله الرّحمن الرّحيم
و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين
به بهانه روز پدر
یادمه وقتی آقام خونه رو سفید کرد ، مادرم هیچوقت نمیذاشت که ما روی دیوار چیزی بکشیم ؛
ی روز به مادرم گفتم : مگه ارزش این گج و سفیدی ، از ما بیشتره ،
اون گفت : نه مادر جان، ارزش گچ و دیواربیشتر از شما نیست ، اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتراز این گچ و شماست ؛
وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده و ما تونستیم ،با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم ،
حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه ، چند روز، چند ماه،چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه ؛
این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند ؛
حرفی که باعث میشد ! ما شیشه ها رو نشکنیم " تلویزیون رو الکی خراب نکنیم " یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم "
تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشترواسه آقامون نباشیم "
نمیدونم : چی برسر روزگار ما اومده ، که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدر خونه هم فکر کنه ؛
این روزا بچه :
ال سی دی ده میلیونی میشکنه ، میگن بابا ، چکارش داری ؟ حالا بچه بوده شکسته ؛
گوشی موبایل چهار ، پنج میلیونی رو میزنه زمین چهل تیکه میشه ، میگن : هیچش نگو بچه تو روحیه ش تاثیر بد میزاره ؛
اما کمتر کسی میگه :
این پدر خونه باید ! چند روز، چند ماه، چند سال دیگه ، کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه ؛
ایکاش کمی به فکر چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم 'که داره واسه ما پیر میشه ،جوانیش عمرش خوشی هاش همه گذاشته واسه ما ،تاکه با بودن ما پیری رو از یاد ببره ،
اما گاهی وقتا ندونسته و دونسته تنها دلیل رنج بیشترش میشیم ،
و یادمون میره که اونم یه حد توان داره ،تایه جایی بدنش کارایی کار کردن داره ؛
امیدوارم هرکی هر جای ایران که داره این متن رو میخونه ،کمی بفکر پدر یا مادری باشه ،که نون بیار خونه هست ؛
گاهی :
همسری خوب برای پدر بودن ،بهتراز مادری کردن برای فرزندیست ، که پیری پدر را نمیبیند "