(چاپ)

کد خبر :  67925  
تاریخ انتشار خبر : ۲۹ مهر ۱۴۰۳ خبرها و نظرها
فردوسی رستم های فلسطین کجاست؟

بسم الله الرّحمن الرّحيم

و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين

 

 

 

 

 

کاربر عزیز، از شما تقاضا داریم استفاده از این متن (مطالعه، ارسال و ...) را با تلاوت یک صلوات، (هدیه به ساحت قدسی مادر گرامی حضرت صاحب الامر (روحی فداه) و به نیت تعجیل در فرج ایشان) همراه کنید. خدایتان جزای خیر دهاد.

 

 

 

 

 

فردوسی رستم های فلسطین کجاست؟

 

 

 

 

 

✍ دکتر علیرضا معاف

 

ظهور خدا در عالم به "کلمه" است که فرمود:"ان یقول له کن فیکون"؛اما چرا "کنش" ما به "کلمه" ما تبدیل نمیشود؟


دوباره میپرسم،چرا "کنش ها و واکنش ها و تراکنش های" جبهه مقاومت تبدیل به "کلمه و کلمات" نمیشود؟


چرا "رویداد"های ما "روایت" و "رخداد"های ما "حکایت" نمیشود؟


چرا "گدازه" های فلسطین و لبنان در قالب "گزاره" نمیریزد و از "استقامت یمن"،"استعاره سخن" تولید نمیشود؟


 

چه کسی باید "شاهنامه" قهرمانان بی بدیلی به نامهای سیدحسن نصرالله و ابراهیم عقیل و قاسم سلیمانی و یحیی سنوار و ابومهدی المهندس را بنویسد؟

 


 

راویان روایتهای زینبی عاشوراهای پی در پی امت محمد کیانند؟


چرا به حکمت نزول "علمه البیان"پس از "علم بالقلم"توجه نمیکنیم؟



چرا نرم افزار ما در تولید مفهوم از سخت افزار ما در خلق مصداق عقب افتاده است؟


 

حماسه سرای "حماسه حماس" کیست؟ داستان اسطوره هایی چون سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار را چه کسی مینویسد؟

 


چه عجیب که در جنگ روایتها و نبرد حکایتها و مچ اندازی قضاوتها ، میدان را واگذار کرده ایم و به "لسان قوم " (و نه لسان قم)،با مردم تکلم نمیکنیم.

 

 

چرا جهاد شهید سید حسن نصرالله رو با جهاد تبیین و جهاد کبیر و جهاد با زبان نصرت نمیدهیم؟


 

چرا مجاهدان "جاهدوا بالسنتهم" پیوست مجاهدان "جاهدوا بانفسهم" نیستند  و "وعده صادق ۱ و ۲ " با لسان صدق و صادق،پردازش و پرزنت نمیشود؟


 

بایسته و شایسته است که در میانه این نبرد تاریخی با طبقات مختلف اجتماع، قصه پرغصه سرزمین کنعان را گفت‌وگو کنیم، هم از باب وظیفه و تکلیف و هم از جهت انسانیت و هم از حیث فتوت و مروت و اخوت و البته از باب حکم.

 

 

 

حکم آن مرد شجاع که در ابتدای "اتوبان موشکی تهران-قدس"، نماز جمعه نصر را خواند تا به زودی و "روزی نزدیک" در انتهای این اتوبان ، نماز را در مسجدالاقصی بخواند و آیات ابتدایی سوره اسراء را تفسیر عملی کند. حکم مردِ یکتایِ زمانۀ ما، جهاد تبیین و روایت و نوشتن و گفتن و شنفتن و اقناع است. خمینیِ ثانی، فرزند خمینی اوّل. نه چونان هملت پسر هملت.

 

 


 

 امّا چه می‌خواهیم گفت؟


ماتن این متن کیست؟


متن و فرامتن و فرومتن و بینامتن روایت ما چیست؟


چگونه میتوان زوال و زدودن زمستان و زمهریرِ زهرِ مارِ صهیونیسم(Zionism) را به جوانان و نوجوانان فهماند؟


 

" نبی"(صاحب نبا و نبوت) بنابر تقریر فارابی و "فیلسوف شاه" بنابر تقریر افلاطون و "حاکم حکیم" بنابر تنظیم ارسطو و "نور بازتابیده از آینه محمدی "بنا بر اعتقاد ابن عربی و "ولی فقیه"(صاحب ولایت فقاهت و عدالت) بنا بر تقریر حضرت روح الله، در حرکت تاریخی خود برای همگن و همگون و همگرا و همگام شدن با نظام تکوین و تدوین و تالیف و تقدیر و از همه مهمتر آفرینش حماسه و خلق روایت فراگیر، نیازمند چهار زبان است:

 

 

 


زبان هنر و زبان علم و زبان برهان و زبان خطابه.


 

با زبان هنر است که طرح کلّی و نقشۀ ساختمان شهر فهمیده می‌شود، با زبان علم نخبگان این نقشه را قبول می‌کنند و به ساختنش رضایت داده و در پی محاسبات ظاهری این ساختن تلاش می‌کنند و با زبان برهان، همگان به ضرورت موضوع اقناع میشوند و با زبان خطابه عموم مردم برای ساختن آن نقشه تهییج شده و در ساختنش مشارکت می‌کنند و "امر نخبگانی" به "امر تودگانی" تبدیل میشود.

 

 

 

 

 بنابراین هر ترانه سرایی از شاهکارهای قهرمانان مقاومت شامل تارهای این چهار شاخه خواهد بود.


 

 امّا پودهای این بنا را شاخه‌های علوم و فنون مختلف و متنوع و استدلالهای هر حوزه دانشی می‌سازند.


امنیت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، ادبیات و ... وقتی بنای اول ساخته شد، بنابر اصلِ «یک دست صدا ندارد»، صدایی نخواهیم داشت. اگر این درک راهبردی را نظرگاه و نقطه عزیمت حرکت خود بدانیم، نیازمند یک عملکرد موازی نیز هستیم تا برخورد دست‌ها، زایش صدا را صادر کنند. دو دست را با هم میخواهیم، دستی که در میدان عزم و رزم میجنگد و حماسه میسازد و دستی که در صحنه روایت،مینویسد و کلمه میسازد.

 

 

 


 

باید بتوانیم در ذهن و زبان و قلب هنرمندان انفاذ کنیم و از دل این نفوذ عاطفی، سخنِ محکمِ مستدلِ روشن جبهه مقاومت را به نحوی تبیین کنیم که نخبگان جامعه را اِشراب نماید و زمینۀ حرکت درونزای آنها را فراهم آورد و سپس، آنها به سیراب کردن آحاد جامعه بپردازند و در نهایت از صیرورت چنین مسیری است که با همراهی نخبگان و هنرمندان و راویان خواهیم دید که چگونه جنبش و انقلاب و نهضت، شروع به قُلقُل کردن و وِلوِله بر پا داشتن می‌کنند.

 

 

 

 

تا اینجای کار باید به حال اکثریت نظام دانشگاهی و حوزوی و نخبگانی تاسف خورد که در ماجرای فلسطین،تحرک لازم را ندارند.


 

چرا ندارند؟ کدام ظرفیّت و توانمندی و کدام زیرساخت باید این تولید محتوا را صورت ببخشد؟


 

کجاست طلبۀ فاضل و دانشجوی عدالتخواهی که به میدان بیاید و برای مردم تبیین کند، «چرا صهیونیسم جهانی و دولت یهود کنونی شرّ مطلق است؟»

 

 

و کجاست طلبۀ عالم و دانشجوی حق طلبی که بتواند با زبان رسانه و روزمرّۀ مردم و در قالب انواع و اقسام مثالها، این تبیین را به رگ‌های حیاتی جامعه برساند و با ندای حنجره یا لنز دوربین یا قلم تیزبینانه خود، برای پدر و مادر و برادر و خواهر و فرزند و همسایه و همشهری و همکار خود نمایان سازد که هر ضربه‌ای که امروز به صهیونیسم بزنیم، یاریِ انسانیّت و انسان بودن و انسان زیستن، در زمانه حیرت و عصر عسرت عصارۀ باقیمانده از دین و اخلاق و  وجدان و شرافت و انسانیت است.

 

 

 


 

این عجز همگانی و رسانه ای در روایت مقاومت بی بدیل فلسطین و یمن و لبنان نشانه چیست؟ نشانۀ کوشا نبودن و بصیرت نداشتن و فکرنکردن و نَیَندوختن در وقت مناسب و درمانده شدن در هنگامۀ سرمایِ زمستان. اگر ما امروز ده‌ها تبیین مبنامند و دغدغه مند و هدفمند بر غاصبانه بودن دولت یهود و ظالمانه بودن دولت جعلی و نامشروع بودن آن داشتیم و این ادله را در کنار صدها بیان خطابی و شعر و اثر هنری به مردم ایران و جهان ارائه میکردیم، وضعیت همین طور بود که هست؟ اگر این تبیین علمی و بیان خطابی با هنرمندی ترویج می‌شد، طیفهای بی تفاوت در کشورهای عربی و حتی داخل کشور خودمان  به راحتی از کنار رخدادهای یک سال گذشته می‌گذشتند؟

 

 

 


 

 سلاح صلاح و نجاح و فلاح حق‌جویان و حق پویان و حق‌گویان و حقیقت‌طلبان در همیشۀ تاریخ و همه جغرافیا، "کلمه" بوده و هست و خواهد بود. امروز ما یا کلمه‌ناشناس شدیم یا نمی‌دانیم چگونه باید از کلمات بهره برد یا نمی‌توانیم از کلمات استفاده کنیم.

 


 

دردی بر روی درد و زخمی بر روی زخم و غصه ای بر روی غصه. امّا چرا چنین است؟ آیا جز این است که ما اهل کلمه نیستیم؟  ما نمی‌توانیم با کلماتی گویا اثبات کنیم که چگونه کمک به فلسطین و نابودی غدّۀ سرطانی، اسباب رشد و تعالی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی همه مردم زمین را فراهم خواهد آورد.

 

 


 

انسانی که قانع نشد و یا عالم نشد،بطور طبیعی سرگردان است و بهترین طعمه برای گرگ‌های رسانه‌های هرزه. داستان ،همان داستان نقش آفرینی عمارها در میانه جنگ صفین است.

 


 

داستان ساده‌تر از این حرف‌هاست. چهل و پنج سال از شعار «فلسطین مسئلۀ اوّل جهان اسلام است» می‌گذرد و ما نتوانستیم یک متن درست و محکم و مستدل دربارۀ فلسطین داشته باشیم. ما در مسئلۀ فلسطین همچون نمازخوان بی‌ وضو، هستیم، همچون زنبور بی‌عسل، همچون عالِم کم عمل، همچون پیامبر بی‌معجزه، همچون کتاب بی‌سطر، همچون چراغ تاریک، همچون پرندۀ  بی‌بال، همچون درخت بی‌ثمر، همچون اشعار بی‌تشبیه، همچون دیگ‌های بی‌غذا، ولی روسیاه.برای "مساله اولمان" ،اولویت قائل نبودیم و روایت برتر تولید نکردیم و البته این بار سخت را  در تمام این سالها یک مرد برداشت، یک مرد که به اولویت انسانی و دینی فلسطین ایمان داشت و این ایمان او را به فکر واداشت و سخن گفت و سخن راند و سخن ساخت تا تکثیر شد، ولی نه تکثیرِ تکاثری، بلکه تکثیرِ کوثری.

 

 

 

 

 

 

مردی که آب در لانه و کاخ‌های نمرودیان و فرعونیان و قارونیان و هامانیان انداخت و  سحرِ ساحرانِ این سلیطه‌هایِ سلطه‌جویِ سست‌بنیاد را خنثی کرد.  نعمت حضور مرد شجاع زمانه ما بر ما بخشیده شده است، به خاطر استقامت یاران باوفای آن مرد که یکی پس از دیگری شهید میشوند، آن مرد راه خود را خواهد رفت، با ما یا بی ما. مقتدایِ آن مرد، مادر اوست. ایستاده در پشت در. دری سوزان و میخی بر آن و ... از چنان مقتدایی استوار، چنین کوهی پایدار، نه تنها ناممکن نیست، بلکه مرسوم است.

 

 

 


 

 این مسیر نورانی، راویانی میخواهد که نور را بشناسند.در این نبرد نور و تاریکی، وظیفه سنگین و سختی داریم.


 

ایران و فلسطین و لبنان و عراق و یمن پر از قهرمانان اسطوره ایست، فردوسی این قهرمانان کیست و کجاست؟