بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
مهد دو زبانه، نقد تآتر و باقی ماجرا
آموزش، یه مانعِ رشد جدی
یکی از اصلیترین موانع رشد بچهها #آموزش هست. ماها اصرار داریم بچههامون رو بِکِشیم! 🤔 با فشار زیاد میخوایم زودتر بزرگ بشن. زودتر خااانم بشن، آقااا بشن و ...
ما وقتی یه اسباببازی برای بچههامون میخریم سادهترین کارِ ممکنه اینه که به بچه توضیح بدیم که با اون وسیله چی کار باید بکنه. مثلاً برای بچه جِنگا یا همون برج هیجان میخریم و بهش میگیم که اینها رو میتونی اینجوری روی هم بچینی یا کنار هم بگذاری و دیوار درست کنی یا ... طبیعتاً بچهی ما هم تا حدی یاد میگیره و ما خیلی خوشحالیم که سریع یاد گرفته و اصلاً میتونیم باهاش کلی فخر بفروشیم که بچهی دو سالهی ما بلده این اینا رو کنار هم بچینه و بچهی سه سال و شش ماههی خواهر شوهر بلد نیست.
خب، ظاهرش خیلی شیکه!! ما توی این رقابت برنده شدیم اما باطنش خیلی درد داره، چون ما واقعا باختیم! چرا؟!
توی پرانتز و قبل از اینکه چرا رو بگم، بدونیم که هر گونه رقابتی مخرّب هست، خصوصاً که این رقابتها رو تبدیل به ارزش میکنیم و شدیداً برد و باخت برای ما و بچههامون مسئله میشه. برای من اصلاً چیز عجیبی نیست وقتی هر هفته کلی سوال میاد، بچهی من از باخت خیلی بدش میاد یا عصبی میشه یا جیغ و داد میکنه یا ... خب وقتی خود ما برامون مهمه و بچه رو توی این فضا بزرگ کردیم، چه توقعی از اون داریم؟!
اما چرا باختیم؟!! 🤔 اگر برامون مهمه که از هر جهت بچههای رشدیافتهتری داشته باشیم نباید فرصت کشف رو از اونها بگیریم. کشف با حیرت همراهه و خیلی حس لذتبخشی داره. بچهای که بعد از یک سال میفهمه با جِنگاها میشه دیوار هم درست کرد هیچ چیزی از دست نداده در عین حال ممکنه تا اون موقع ده جور بازی دیگه هم با جِنگاها پیدا کرده باشه و همهی اونها به رشدش کمک کرده باشه.
یکی از اساتید تعریف میکردن که یکی از اقوامشون بچه چهار ساله رو گذاشته بود مدتها نقد تئاتر از شبکه چهار دیده بود! و این بچه توی چهار سالگی خیلی فنی؛ نیم ساعت نقد تئاتر میکرد!
خلاصه مادر با کلی افتخار این رو به استاد گفته بود و ایشون هم خیلی صادقانه گفته بودن این برای بچه خوب نیست. طبیعتاً به مادر اون کودک برخورده بود و فکر میکرد احساس حسادت باعث این حرف شده چون بقیه جاها وقتی این بچه رو دیده بودن، کلی کیف کرده بودن!
این مادر رفت و سه سال بعد برگشت. مدرسه بعد از سه ماه گفته بود پسرتون باید بره مدرسه کودکان استثنایی! چون مغز کودک متعادل رشد نکرده بود. اصطلاحاً بخشی از مغز دچار تورم شده بود! و درمان این بچه بیش از یک سال طول کشید تا یه بچه کاملاً عادی و معمولی بشه، نه یک ذره بیشتر!
یه بارم حدود شش ماه پیش مادری بهم مراجعه کرد که کودک سه و نیم سالهاش لکنت گرفته بود! بررسی که کردیم دیدیم با دلسوزی تمام میخواستن کودک رو زود بزرگ کنن! این بچه برای هر چیزی سیدی آموزشی دیده بود. روزی دو ساعت هم سیدی آموزش زبان انگلیسی میدید! حدود سه ماه طول کشید تا بچه طی یک دوره بازیدرمانی به شرایط قبل برگرده.
از این دست مثالها هم برای من زیاد اتفاق افتاده هم کلی از اساتید شنیدم.
خیلی ساده بدونیم که بچههای ما قراره بچگی کنن و هر چیزی رو که باید یاد بگیرن در آینده یاد میگیرن! اصلاً دیر نمیشه ...
باور کنیم اون چیزی که باعث رشد بچهها میشه لزوماً بازی فکری نیست، کار روی نیمکره سمت چپ نیست، #زبان_دوم نیست، #موسیقی نیست، ریاضیات و جدول ضرب نیست، خوندن و نوشتن نیست بلکه #تحرک، #دستورزی، #تجربه توی محیط، #کشف، #بازی و #شاد بودنه.
میدونم خیلی کیف میده بچه چهار ساله در مورد تمام حیوانات کلی اطلاعات داشته باشه که آدم بزرگها هم ندارن، یه چیزایی بگه که بقیه کف کنن. اما این لزوما به #رشد همهجانبه کودک کمک نمیکنه! که در اکثر اوقات آسیب هم میزنه.
اینم بگم و تمام! پارسال یه مادری بهم مراجعه کرد که کودک رو توی یه #مهد_قرآنی وسط شهر نوشته بود. اونجا قرار بود بچه تا پنج سالگی حافظ کل قرآن بشه لذا به مادر گفته بودن روزی یه صفحه عین کپسول به خوردش بده وگرنه حافظ نمیشه! 🥺🥺
من نمیدونم اون بچه اگرم #حافظ_قرآن بشه، خدا و کتاب خدا چه جایگاهی تو زندگیش داره؟!
ما حق نداریم بچهها رو از کودکیشون جدا کنیم. بچهها هر چی کودکتر، بهتر! هر چی تعطیلتر بهتر! دنبال بچههای شسته رُفته و عصا قورت داده نباشیم. هیچ حُسنی نداره که بچه شبیه آدم بزرگها بشه ...
اگرچه خیلیها با این مطلب مخالفن اما توصیه میکنم مطلب بعدی رو هم حتما بخونید.
زبان دوم و مهد دو زبانه؛ آری یا خیر؟!
همین اول متن بگم که من هیچ مشکلی با دو یا چند زبانه شدن بچهها ندارم!! 🙄🙄 پس تا حالا چی میگفتم؟!
ببینید نفسِ یادگیری زبان دوم در دوره کودکی هیچ مشکلی نداره که اگه داشت هیچ ترک و لر و کرد و بلوچ و عرب و غیرهای نباید بچههاشون زبان یاد میگرفت اما نکته اینجاست که اون بچهها توی محیطهایی هستند که از دو زبان داره استفاده میشه. یعنی مثلاً کودک توی خونه باهاش یه جور صحبت میشه و توی کوچه و خیابون یه جور دیگه. در تعامل با پدر و مادر و خواهر، برادراش مثلاً عربی صحبت میشه و توی کوچه در حال بازی با بچههای دیگه فارسی.
من وارد ریز ماجرا نمیشم ولی فقط بدونیم که ساختار مغزی کودک دو زبانه با تکزبانه متفاوت هست. در مورد بد و خوبش هم اصلا صحبتی نیست، اما قطعا تفاوت وجود داره ...
حالا ما اگر بخوایم محیطی رو طوری درست کنیم که کودک در اون به صورت غیر مستقیم زبان دوم رو یاد بگیره باید چی کار کنیم؟! (هر چند همین هم توصیه نمیشه چون هیچ عجلهای براش نیست!) باید روشی رو پیدا کنیم که علاوه بر آموزش زبان به کودک، آسیبی هم به اون وارد نکنه. فکر کنم این رو همه قبول داشته باشن. یعنی روشی که همهی ابعاد رو ببینه و فقط هدفش آموزش زبان نباشه.
بسیاری از روشهای فعلی مثل اینه که من کمک کنم قد کودکم بلندتر بشه ولی دستهاش رو از آرنج قطع کنم!! ☹ اینکه این روش رو دکتر فلانی یا استاد فلانی هم توصیه کرده هیچ کمکی به قطع نشدن دست بچهها نمیکنه!
مثلا چی میگن؟! توصیه میکنن کودک از حدود دو، سه سالگی به مدت سه تا چهار سال، روزانه سه تا چهار ساعت در معرض کارتونهای زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر زبان دیگهای باشه. یعنی بدون فشار و آموزش مستقیم کودک داره زبان رو از محیط یاد میگیره. ظاهراً هیچ مشکلی نیست اما سادهترین مشکلش کجاست؟!
مشکلمون احتمالا با سازمان بهداشت جهانی هست که توصیه کرده تا دو سالگی بچهها اصلا تلویزیون نبینن و از دو تا شش سالگی حداکثر روزی یک ساعت. این رو هم فقط برای آسیب به چشم بچه نگفته، بلکه فرآیند رشد جسمی، مغزی، روانی و ... رو هم در نظر گرفته.
یعنی ممکنه کودکی زبان هم با این متد یاد بگیره اما هیچ تضمینی نیست که به سایر ابعاد رشدی اون آسیبی نرسیده باشه!! (اینجا دیگه تصمیم با خانوادههاست که زبان یاد گرفتن توی کودکی براشون مهمتره یا ...)
یک نکته هم اینجا اضافه کنم؛
اگر این کار درسته و خوبه و دوستانی میگن توی کشورهای دیگه داره استفاده میشه، خیلی خیلی ممنون میشم که از کشورهای پیشرفته و صاحب سبک تربیتی یک مورد رو اسم بیارن که به صورت فراگیر در مهدهای کودکشون داره این اتفاق میافته (بگذریم که به صورت غیرفراگیر هم موردی نمیشه پیدا کرد!) و مایه تأسف هست که بگیم پسر مسی داره اینجوری دو زبانه میشه، پس حتما کار درستیه!!
نکته آخر در دو زبانگی اینکه، حتی اگه از چرایی این کار هم بگذریم و فقط به بررسی روش بپردازیم باید این سوال رو بپرسیم که درصد موفقیت روش شما چقدره؟! اساساً یکی از دلایل اقبال به یک روش درصد موفقیت اون هست، یعنی چند درصد بچههایی که از متد شما استفاده میکنن دارن به این شکل زبان دوم رو یاد میگیرن؟! یعنی اگر من ۱۰۰ تا بسته دارم در این موضوع میفروشم لااقل باید ۴۰، ۵۰ تا از این بچهها موفق به داشتن زبان دوم بشن. آیا در واقعیت اینجوریه؟! (البته توجیه اینه که شما به صورت کامل و درست نتونستید از بسته استفاده کنید.)
اما چند کلمه در مورد مهدهای دو زبانه؛
لابد دیدید که به بهانه دو زبانه بودن مهد، لااقل یک سوم به شهریه اضافه میکنن و پولهای بیشتری از خانوادهها میگیرن. من به نظرم مهمترین دلیل وجود یک شیء خودش هست.
یعنی چی؟! یعنی اگه یه دونه بچه دو زبانه از توی این مهدها اومد بیرون شما بگید بهتون نشون بدن! اینکه بچه اسم چهار تا رنگ رو یاد بگیره، چهارتا حیوون رو انگلیسشون رو بگه یا مثلاً موقعی که دارن بازی لباس شستن میکنن بگه واش واش واش!! به هیچ عنوان دو زبانه شدن نیست. اگه باشه پس تو ایران همه مردم لااقل چهار زبانه هستن چون حداقل به چهار زبون بلدیم فحش بدیم.
مهد دو زبانه وجود خارجی نداره که اگر داشته باشه هم لزوماً چیز خوبی نیست! خیلی خیلی جسارته ولی نگذاریم به حماقت ما بخندن ...
پینوشت: در مورد تأثیرات فرهنگی این موضوع هم خیلی میشه صحبت کرد که باشه برای وقت دیگهای.
حمید_کثیری
@hamidkasiri_ir