سلام و عرض ادب برای کبد چرب چه روزی مناسب حجامت است و از کدام ناحیه بدن؟
مجید

سلام و درود من دانشجو هستم و میخام مطالب یکی از مقالتتون رو pdf کنم و تو کلاس ارائه بدم از نظر شرعی شما مخالف نیستید؟
محمد رجبیان

سلام و ادب شش ماهی هست گاهی سوزش درسمت چپ قفسه سینه نزدیک به زیر بغل دارم .پس از مدتی کار مداوم منزل احساس سنگینی در ناحیه سمت چپ قفسه سینه و چپ پشت کتف دارم این چند ماه تجت فشار عصبی بوده ام.حالت رفلاکس معده هم گاهی دارم.چه درمانی پیشنهاد میفرمایید؟
بامداد

سلام علیکم بزرگوار در دو پیام ارسال شده قبلی سوالی مطرح کردم که هنوز منتظر پاسخ شما هستم احساس میکنم که رغبتی برای پاسخ نداشتید و یا به دلیل مشغله کاری وقت جواب دادن ندارید بحرحال اگر تمایلی ندارید که پاسخگوی پیام های بنده باشید به من اطلاع بدهید تا مُصَدّع اوقات شریفتان نشوم و بنده انتظار نکشم سپاسگزارم
محمدجواد

این چ تقویمیه ک روزهای خوب و عالیش با روزهای قمر در عقرب و روزهای نحس یکیه؟؟؟
حسین

فکر نمیکنید مایی که تمام قوانین و کارهامون بدتر از کشورهای پیشرفته هست، نباید رومون بشه بشون بگیم بلاد کفر! (طبق گفته خودتون که به درستی گفتید این مورد هم)
محسن

سلام ببخشید من 40 روزه زایمان طبیعی کردم و یبوست هم ندارم. اما دکتر زنان بهم گفتن دایمیتیکن بخورم که یه موقع بواسیر نگیرم. ایا نیاز هست یه این دارو؟
شرافت

پیرو صحبت های قبلی بنده توجه شمارو جلب میکنم به این خبر اگرچه هنوز سواد سیاسی و فرهنگی ندارم ولی میخواستم بگم که امثال من و شما به خوبی میدونیم هدف از تشویق و ترویج چنین طرح هایی از جانب دشمن چیست! و من الله توفیق ... طرح «سلامت خانواده» به نام ایران ثبت جهانی شد 🔹سازمان جهانی بهداشت، «برنامه سلامت خانواده» را ابتکار جمهوری اسلامی ایران دانست و گفت: بر اساس اعلام مسئول منطقه‌ اروپای سازمان بهداشت جهانی، این برنامه به نام ایران ثبت جهانی شد
محمدجواد

سلام بزرگوار .طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق. چه مدت لازمه عنبر نسارا را دود بدهیم و آیا مدت زمان مشخصی براش هست مثلا ده دقیقه هر روز کفایت میکنه ؟یا مدت زمان بیشتری باید باشه در مورد گل سرش را هم بفرمایید تا چند دقیقه باید استفاده بشه که نتیجه بده .و یه سوال دیگه اینکه آیا میشه از راه طبیعی و کم خطر در ایام ماه مبارک پریود رو تعویق انداخت تا بتونیم روزه های ماه مبارک رو بگیریم؟
مشکات

سلان. دخترم ۷ ماهشه. داره دندون در میاره. اسهال شده. پاش خیلی سوخته. انواع پماد هارو زدم ولی انگار بدتر میشه. لطفا برای اسهال و سوختگی پاش راهنمایی بفرمایین. ممنونم
مهشید
کد : 34145
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۸
خبرها و نظرها
Share Email
خاطرات کاملا کورونایی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 



خاطرات کاملا کورونایی


نظرات طبّ سنّتی درباره پیشگیری و درمان کرونا را در این مقاله بخوانید: 

 

کرونا، مردن از ترس مرگ!!

 

************

 

خاطرات کاملا کورونایی
 



همچنان که تعداد مریض ها زیادتر میشد الحمدلله تعداد طلبه های جهادی و پای کار هم زیادتر میشد. ماشالله بسیار مخلص و با صفا و بی ادعا. شما به من نگا نکنین که شر و شور بازی درمیاوردم و یه بیمارستان رو خسته کرده بودم. بقیه طلبه ها خیلی آقا و سر به زیر و عارف و شهید بودن واسه خودشون. حالا ما این وسط شده بودیم جوجه اردک زشت!
 

...
 

گفتم: این یکی حالش چطوره؟ رفتنیه؟
 

دکتر گفت: خیلی وخیم نیست ... اما چون دیابتی بوده، ممکنه روزهای آینده بدتر بشه!
 

گفتم: حالا برم ببینمش. گفتی کدوم اطاق؟


رفتم. نزدیک اتاقش که شدم، دیدم معرکه گرفته و داره با صدای بلند مملکتو میشوره میذاره رو بند!
 

با صدای بلند و چندش میگفت: مملکت ساختن واسه خودشون! یه مشت دروغگو! اگه گذاشته بودن دیروز رفته بودم سوئد پیش پسرم و تو فرودگاه جلوم نمیگرفتن، شاید امیدی به زنده موندنم بود. اما دیگه الان با یه مشت دزد و آدمکش مگه زنده در میریم؟
 

قدم قدم نزدیکتر شدم ...
 

میگفت: دوره خدابیامرز شاه که اینجوری نبود. از وقتی انداختنش بیرون، فلاکت گرفتیم. آه خودش و فرح دامنون گرفت! نگا کن چقدر عقب مونده ایم! حتی یه ماسک ساده هم نداریم! کو؟ ما که ندیدیم! آی بسوزه دولت و حکومت آخوندی که هر چی بدبختی داریم زیر عمامه همیناست!
 

دیدم نه! مثل اینکه این تو بمیری، از اون تو بمیریا نیست.
 

عماممو آوردم بیرون! گذاشتم یه جای امن و به پرستاره گفتم حواست بهش باشه. راستی این درد داره؟
 

گفت: آره اما اصلا حرف گوش نمیده! فقط یه سرنگ بهش زدیم فعلا ببینیم چطور میشه و چیکار میکنه؟ اصلا نمیذاره نزدیکش بشیم!
 

گفتم: دیوونه خونه است به قرآن! چرا اینا آزادن؟ چرا نمیبرنشون تیمارستان! گفتی کدوم آمپول باید بزنه؟
 

گفت: این و این!
 

بسم الله گفتیم و رفتیم داخل!
 

دیدیم سه چهار نفر اطرافش هستن و اونم چون دیده دارن بهش گوش میدن، داره طومار مملکت و انقلاب و نظام رو میپیچه! وگرنه دیوونه نبود که بشینه با خودش بلغور کنه!
 

سلام کردم و یه نگا به خلاصه وضعیتش انداختم. فکر کنم یکیشون منو شناخت. وقتی سرشو به بغل دستش نزدیک کرد و داشت یه چیزی تو گوشش میگفت، یه اسم سردخونه هم شنفتم!
 

فقط دیدم دو نفرشون باریک شدن و از اتاق در رفتن!
 
زنه تا این صحنه رو دید، بیشتر رو من حساس شد و در حالی که نگام میکرد به حرفاش با صدای بلند بلند ادامه داد: آره ... همش تقصیر خودشونه ... مردم مریض شدن اما مگه براشون مهمه؟ عربم نشدیم که پز شیخ زائد بدیم! اما یه مشت زائده ریختن دور و برمون!
 

آقا منو میگی؟ از این تشبیهش هم خندم گرفته بود و باید جلوی خندم میگرفتم و هم باید چنان ساکتش میکردم که دیگه از این افاضات تحویلمون نده!
 

خیلی بی توجه به اون خانمه، به پرستار گفتم: خانم لطفا این زائده رو از دستش باز کنین!
 

پرستاره هم رفت به طرف سِرُم. زنه تا دید پرستاره میخواد سرمشو باز کنه با تعجب و اخم گفت: این که هنوز داره! تازه بهم آویزون کردن! چرا باز کنه؟


بهش نگا نکردم. به پرستاره گفتم: بازش کن خانم! بازش کن که کار داریم. این خانمو ترخیص کنین که تشریف ببرن!


پرستاره دستشو برد به طرف سِرُم، زنه چنان دادی زد که نگو! گفت: ولش کن! چته؟ چرا اینطوری میکنی؟ مگه کوری که حالم بده؟


بهش نگا کردم و گفتم: از بالا دستور اومده که شما رو درمان نکنیم. گفتن بیمه هم از شما قبول نکنیم! ضمنا از همین ماه یارانتون هم قطع کنیم و ولتون کنیم که برین بیرون! برین همون سوئد و همون جاها ... برو خانم ... برو!


با خشم و نفرت گفت: برمیاد! ازتون برمیاد! وقتی تو تلوزیونتون میگه هر کی نمیتونه بذاره بره همون جاها که فلان! تو هم باید اینو بگی! همتون همینین!

به پرستار گفتم: وقتی سِرُم این خانمو قطع کردی، بنداز سطل آشغال و بیا!


رو کردم به اون خانمه و بهش گفتم: تا یه ربع دیگه جمع کنین تشریف ببرین.


پرستاره رو میگی! چنان جدی و باحال دست برد که سرمو قطع کنه و واقعا هم قطع کرد و به اعتراض و درد و حرفای زشت زنه توجهی نکرد که نگو! ینی عالی بازی کرد.


وقتی زنه دید که نه بابا! از این خبرا نیست. من که رفتم بیرون. پرستاره هم جلوی خودش سرمو انداخت تو سطل آشغال! با صدای بلند دادو فریاد کشید ... متاسفانه هنوز فحاشی میکرد ... ضمنا کمک کمک هم میگفت ... حتی میگفت: چتونه ؟ مگه چه گفتم؟ همه میگن! مگه من تنها میگم؟


شاید یه ربع بیست دقیقه ای گذشت که پرستاره با لبخند اومد و گفت: خانمه داره گریه میکنه و کمک کمک میگه! چیکار کنیم؟


گفتم: وقتشه. وقتی صداتون کردم، همه داروها و چیزایی که نیاز داره بردارین بیارین.


رفتم تو اتاقش. دیدم خیلی کسی دورش جمع نشده. حالش خوب نبود. صندلی گذاشتم کنارش و نشستم.

وقتی چشمش به من خورد، هیچی نگفت و سرش انداخته بود پایین و گریه میکرد.


به پرستار گفتم اومد. به خانمه گفتم: راحت دراز بکشید و اجازه بدید پرستار کارش بکنه.


اونم همین کارو کرد. راحت و تسلیم خوابید و پرستار هم خیلی راحت و با مهر و محبت همیشگی کارش را انجام داد. دوباره خلاصه وضعیتش هم به روز شد و یکی دو نفر دیگه هم توی اون اتاق کار داشتن و باید اکسیژن و ... را چک میکردند اومدن و سلام کردن و به راحتی کارشون کردن و رفتند.


به پرستاره اشاره کردم که وقتی کارش تموم شد بره بیرون.


من و اون خانم و یکی دو نفر بیمار دیگه در اون اتاق بودیم. با لحن همیشگی و آروم و بدون شیطنت بهش گفتم: «من با دکترتون صحبت کردم. الحمدلله خیلی وضعتون خراب نیست و اگه همکاری کنین و روحیه داشته باشین، همه چیز درست میشه. فقط کافیه یه کم با بچه های اینجا مثل عزیزان خودتون رفتار کنین و اجازه بدین کارشون بکنن.»


با ناراحتی که هنوز تو چهره اش بود گفت: «من دیابت دارم. زن همسایمون میگفت خوب نمیشی.»


فهمیدم که داره کم کم اعتماد میکنه و میخواد صحبت کنه. بهش گفتم: زن همسایتون متخصص هستند؟


گفت: لیف و دستکش میبافه! چی چی متخصصه!


گفتم: شما توی لیف بافی ایشون اظهار نظر میکنین که اون به خودش اجازه میده که در بیماری و زندگی و حیات شما، به شما آمار دروغ بده؟


چیزی نگفت.


گفتم: نگران نباشید. همه تلاششون میکنند. راستی تا حالا سوئد رفتین؟


گفت: یه بار!


گفتم: دیگه کجا رفتین؟ منظورم خارج از کشوره.


گفت: یه بار هم انگلستان رفتم.


گفتم: ماشالله. مکه و کربلا هم رفتین؟


گفت: نه! نشده تا حالا!


لبخندی زدم و گفتم: حالا بیخیال! راستی میدونستین همین الان که ما با هم صحبت میکنیم، سوئد اعلام کرده که کسی حق نداره برای تست کرونا بیاد بیمارستان؟ میدونستین گفته اگه اینقدر حالتون بد بود که دیگه نتونستین حرکت کنین، به خودمون بگین تا ماشین آمبولانس بفرستیم و بیاد جمعتون کنه و شما را ببره؟


گفت: بدت نیادا اما چرنده!

گفتم گوشیمو تمیز کردن و آوردن. روشن کردم و رفتم سایت های خودشون و نشونش دادم. گفتم: ببین! این که دیگه خبرگزاری فارس و تسنیم و صدا و سیما که نیست. مال خودشونه! اینا ... گفتن اصلا قبول نمیکنن تست بگیرن!


با تعجب نگا کرد و هیچی نگفت!


گفتم: عکسای فروشگاه های اروپا و کشورهایی که کرونا اومده را دیدین؟


براش آوردم و شاید بیست سی تا عکس نشونش دادم. با تعجب دید و گفت: اینا عکس کجاست؟


گفتم: اینا عکس کشورهایی هست که مازاراتی و لامبورگینی و بنز و فیس بوک و اینا در انحصارشون هست!


عکسای فروشگاه های ایرانم آوردم و نشونش دادم و در حالی که داشت حالت معمولی و عدم توحش ایرانی جماعت را میدید گفتم: اینم کشور سایپا و ایران خودرو و پشمک حاج عبدالله است!


گفت: چه میدونم والا ! شنیدم تجهیزات اونا بهتره!


گفتم: خب اگه برای سرماخوردگی و هر نوع ویروسی قرار باشه بریم خارج، خب دیگه چرا بیاییم؟ اصلا ولش کن ...


ببینید ... این سایت سازمان جهانی غذا و دارو هست. گفته ایران در کنترل کرونا نسبت به چندین برابر کشورهای اوروپایی جلوتر هست و بهتر عمل کرده. اینم سایت خودمونه؟ سایت حکومته؟ فرمانده سپاه این حرفو زده؟


همین خانمی که تا چند دقیقه قبلش داشت خواهر مادر اول تا آخر مملکتو یادآوریمون میکرد، قیافه حق به جانب گرفت و گفت: ما فرهنگ نداریم. حالا صبر کن یه کم اوضاع بدتر بشه. میبینی چطور ایرانی جماعت گوشت همدیگه رو میخوره!


گفتم: چرا نسیه شما را قبول کنیم؟ من اهل نقد هستم. نقدا بیا فیلم درگیری مردم فرانسه در فروشگاه ها رو ببینیم.


گذاشتم و اونم یه کم خودشو جمع و جور کرد که راحت ببینه! دید که چطوری دارن ملت همیشه در صحنه فرانسه همدیگه رو میخورن! دید که ملت با فرهنگ چین چطوری سر یه دستمال کاغذی دارن نسل همدیگه رو منقرض میکنن و الانه که لباس سامورایی بپوشن و حمله کنن به گوگوریو!


گفتم: شادترین کشورهای دنیا تو بحران کرونا سرِ ی دستمال توالت دعوا میکنن و اینم عکس آمریکا که مردمش با شیوع کرونا از بس به خاطر امنیتشون میترسن، رفتن تو صف خریدن اسلحه و صف کشیدن و دارن اسلحه میخرن!
 

بعد عصبانی ترین مردم دنیا از بدترین شرایط هم جوک میسازن.
 
بعضی دکتر پرستاراشون هم تو بخش قرنطینه، بندری و راک میرقصن.
 

مردم هم توی شهرک اکباتان و جاهای دیگه اومدن تو بالکن خونشون و آهنگ شماعی زاده میذارن و یه قر ریزی هم میدن!
 

خانم کجا میخوای بری؟


بخواب همین جا تا هم بهتر بشی و هم شاد بری بیرون!


فوق فوقش هم شادروان از دنیا میری!


والا

منبع :



نظرات
نظر خود را ثبت کنید

کاربر گرامی؛ سلامٌ علیکم

 

لطفا پیش از ثبت نظر خود توجه داشته باشید:


تجویز دارو و پیچیدن نسخه برای بیماری و مشکلات شخصی و موردی، نیاز به شرح حال کامل و معاینه بالینی دارد که طبیعتاً از طریق ارتباط مجازی، قابل حصول نیست.

 

 

لذا خواهشمندیم از تقاضای نسخه و دارو برای بیماری های موردی، اجـتناب فرمایید.

 

سایر نکات:


❶از اعلام نشانی و تلفن درمانگاه معذوریم. درصورت تمایل از طریق پایگاه «طبیب شهر»، پزشک مورد نظر خود را جستجو کنید.

ابتدا مقالات مربوطه را مطالعه کنید و پس از اطمینان از نبود اطّلاعات مورد نظرتان، نسبت به طرح سؤال اقدام کنید. از پاسخگویی به سؤالاتی که در متن مقاله پاسخ داده شده اند معذوریم.

❸از طرح سؤال هایی که نیاز به پاسخ های خصوصی و ارسال به پست الکترونیک دارد خودداری فرمایید.

❹پاسخگویی به سؤالاتِ کلّی و نیازمند پاسخ های مفصّل در توان پایگاه نیست.

❺نشانی پست الکترونیک شما در نزد پایگاه طبّ شیعه محفوظ است.

❻هرنظر را تنها یک بار ارسال کنید و از تکرار ارسال نظرات خودداری کنید.

❼حتّی المقدور از ارسال نظرات به صورت «فینگیلیش» خودداری کنید.

❽پاسخ هاي ارائه شده، كلّي و عمومي هستند و پاسخ دقيق و تخصّصي، تنها با ويزيت بيمار امكانپذير است

 

 

با سپاس و امتنان        

دکتر وحید علیان نژادی

نام :  
ایمیل :
* نظر شما
 

آخرین مقالات

داروی گیاهی کرونای مدبر غدیر[12253بازدید]
ارزش های پست مدرن، نارضایتی از پزشکی؛ گرایش به طب مکمل[14947بازدید]
اهمیت طب و طبیب در نگاه علامه حسن زاده آملی (مقاله انتخابی)[29407بازدید]
انتفاع مؤمنین از توسل به روایات طبی ائمه (علیهم‌السّلام) (مقاله انتخابی)[20390بازدید]
مرض عقوبت(مقاله انتخابی)[19632بازدید]
غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علم(مقاله انتخابی)[35118بازدید]
نظام بهداشت و سلامت در اسلام(مقاله انتخابی)[46092بازدید]
بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع(مقاله انتخابی)[17209بازدید]
بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي(مقاله انتخابی)[23065بازدید]
قرآن و بهداشت روان(مقاله انتخابی)[63510بازدید]
فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود!(مقاله انتخابی)[25191بازدید]
چند نکته ساده در مورد از شیر گرفتن کودک[535637بازدید]
زردی نوزادان[493632بازدید]
ارتباط عطر و اسباب بازی با چاقی کودکان (مقاله انتخابی)[11357بازدید]
علم، سنّت، مدرنیته(مقاله انتخابی)[11527بازدید]
پزشکی نوین و تردید های پیش رو(مقاله انتخابی)[11201بازدید]
آشنایی با ابعاد آشکار و پنهان ترویج همجنس بازی در جهان(مقاله انتخابی)[16081بازدید]
توصیه های طبی از مرحوم آقا فخر تهرانی [50759بازدید]
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله انتخابی)[17671بازدید]
وقتی پیامبران غرب دروغ می گویند (تبارشناسی علوم جدید)(مقاله انتخابی)[15143بازدید]

از میان مقالات

جهان فشن؛ صنعتی استثماری برای استحمار دیگران ( مقاله انتخابی)
بهداشت از منظر قرآن کریم(مقاله انتخابی)
حکمت تحریم گوشت خوک در قرآن، حدیث و علم(مقاله انتخابی)
عوارض ناشناخته محصولات دستکارى شده ژنتیکى(مقاله انتخابی)
با اصرار روی عزت نفس فرزندانتان آن‌ها را بی‌عرضه بار می‌آوريد.
تاثیر وضو روی چاکراهای بدن (مقاله انتخابی)
مخاطرات پزشکى مدرن(مقاله انتخابی)
بورس‌های تحصیلی؛ ابزاری برای نفوذ و جذب نخبگان (مقاله انتخابی)
پرونده کنترل جمعیت، آثار و پیامدها (مقاله انتخابی)
یک بطری پر از مرض، به افتخار صهیونیسم!
خاکشی
اثبات کجی دیوار پزشکی مدرن(مقاله انتخابی)
تأثیر شرکت هاى تولید دارو بر تجویز پزشکان(مقاله انتخابی)
امّ الامراضی به نام یبوست
من به شبکه متصل ام، پس هستم(مقاله انتخابی)
مواد شیمیایی و تهدید سلامت کودکان(مقاله انتخابی)
سیاست فرزند آوری: الگوی نژادپرستی اسرائیل (مقاله انتخابی)
مَـــرهَـــم توصیه‌هایی از طبّ سنّتی ایران به راهیان سفر اربعین (ویراست چهارم)
میلیاردرها در خدمت نسل کشی(مقاله انتخابی)
سالنامه حجامت 1393 شمسی (هدیه پایگاه طبّ شیعه)