سلام شبتون بخیر من حدود 4 سال هس که تودهانم کبود شده زبانم میسوزه دورتادور لپم خشک هس کناره لبم قاچ میخوره هر دکتر رفتم فقط دوهفته بادارو خوب میشد دوباره شروع می‌شد حتی طب سنتی هم دارو گرفتم ده روز خوب میشد دوباره شروع می‌شد الان 6 ماه هس لبنیات نمیخورم بازهم خشکی دهانم ادامه دارد بارژیم 15 رو بهبود پیدا میکنم باتشکر از پاسخگوی شما
زهرا گواهیمند

سلام وقت عالی بخیر دختر 6 ساله ای دارم تابستوون عمل لوزه شد ولی یکماه بعدش علایم برگشت شبها خروپف میکنه نمینونه نفس بکشه . ترشحات پشت حلق داره . نزدیک سه ماه است همیشه حالت سرماخوردگی داره. داروهای مختلف از پزشکان گوش و حلق بینی/ متخصص اطفا-متخصص الرزی و طب عفونی مصرف کرده ولی نتیجه ای نگرفتیم. دکترا میگن الرزی پیدا کرده و سینوزیت پیدا کرده ممنون مشم راهنمایی فرمایید
مجید

سلام آقای دکتر روزتون بخیر من یه پسر ۹ ساله دارم یه ماه هست که زبونش میخارع هرچی هم دکتر رفتیم ضد حساسیت میدن هیچ فایده ای هم ندارهالان داره از خارش زبونش گریه میکنه دیگه نمیدونم چکار کنم از بعد یه ابسه دندون وهمزمان سرماخوردگی عفونت سینوساش اینجوری شده اگه ممکنه راهنمایی کنید
فاطمه

بعد از قطع خونریزی به کمک سویق عدس و خارشتر تا چند روز سویق و خارشتر خورده بشه؟
زهرا

سلام میبخشین مقدار مصرف دوسین در کودکان و بزرگسالان روزانه چقدر باید باشه؟ ممنونم.
مادر

سلام جناب دکتر برای التهاب ریه که باعث تنگی نفس وفشار به قلب شده وعملکرد قلب رو‌کاهش داده چه دستوری میفرمایید
علی

در ناحیه دفع ادرار البته سوزش نداره. منتها چندین روزه که شکم درد داره. دردش رو میگفت داخل نافش هست که پیش دکتر طب سنتی بردیم و گفت نافش جابجا شده و با ماساژ اونو برگردوند سر جاش. بعد از اون دیگه دردش رو دخترم میگفت کمتر شده ولی برطرف نشده. دکتر طب سنتی گفته بودن دور نافش هم آب جمع شده و تجویز کردن دور نافش رو به صورت ساعتگرد با روغن سیاهدانه ماساژ بدیم. به نظر شما الان دردش از از جمع شدن آب دور ناف هست؟ چون دخترم الان سمت چپ شکمش رو نزدیک پهلوی چپش رو میگه درد میکنه.
سادات

سلام وقتتون بخیر باشه. برای درمان عفونت ادراری در دختر بچه چهار ساله چیکار میشه کرد؟ آزمایش دادیم به احتمال زیاد عفونت ادراری داره دخترم. از دیشب کمی تب کرده با استامینوفن تبش پایین میاد ولی تا هفته بعد که بتونم پیش دکتر ببرمش میترسم شدید تر بشه و نیاز به بستری پیدا کنه. این دو روز چه داروهای طب سنتی میتونم بهش بدم؟
سادات

سلام خسته نباشید نمیدونستم سوالم روازکدوم بخش بپرسم دیگه اینجاپرسیدم مادرم۵۱ساله هستند۳ساله هست که فیبروم رحم برای ایشون تشخیص داده شده وخونریزی شدیدبه مدت ۱۰تا۲۰ روزدرماه دارندودوباره بافاصله ۷تا۱۰روزپاکی دوباره پریودمی شوندپارسال به امیدخوب شدن کورتاژرحم انجام دادن سه ماه خوب شدندودوباره مثل سابق خونریزی دارندبه همین خاطرکم خونی شدیدباهموگلوبین ۸مبتلاشدندچندباربیمارستان بستری شدن وخون دریافت کردندولی دفعه آخرگفتن رحم تون روبایددربیاریدولی بنده ازشون خواهش کردم اینکاررانکنن ممنون میشم راحلی بفرماییدواینکه اگه تحمل کنن خودبه خودیائسه نمیشوند
فاطمه

دخترم هفت سالشه و الان دوماهه سینه ش درگیره هر روشی انجام دادم ریه پاک نشد.چهارتخمه ها دمنوش ها... لطف می کنید راهنماییم کنید؟ شربت خرنوب خوبه بهش بدم؟ ممنونم
مائده
کد : 57663
تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
خبرها و نظرها
Share Email
پدر و مادر دو گوهر ارزشمند عالم هستی

بسم الله الرّحمن الرّحيم

و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين

 

 

 

 

 

کاربر عزیز، از شما تقاضا داریم استفاده از این متن (مطالعه، ارسال و ...) را با تلاوت یک صلوات، (هدیه به ساحت قدسی مادر گرامی حضرت صاحب الامر (روحی فداه) و به نیت تعجیل در فرج ایشان) همراه کنید. خدایتان جزای خیر دهاد.

 

 

 

 


پدر و مادر دو گوهر ارزشمند عالم هستی


 

 


ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک... اشک از چش و چارم جاری بود...! در یخچالو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو، کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد، که زنگ در رو زدن...! پدرم بود...

 

 

 

بازم نون تازه آورده بود... نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت : «نون خوب خیلی مهمه... من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم، برای شما هم میگیرم...» در میزد و نون رو همون دم در می داد و می رفت... هیچ وقت هم بالا نمی اومد، هیچ وقت...!

 

 

 

دستم چرب بود، شوهرم در رو باز کرد و دوید توی راه پله... پدرمو خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارن، این البته زیاد شامل مادرم نمیشه...!

 

 

 

صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم رو برای شام دعوت می کرد بالا !! برای یک لحظه خشکم زد ... هی اصرار میکرد، اصرار میکرد...! آخر سر، در باز شد و پدر مادرم وارد شدن... من اصلا خوشحال نشدم... خونه نا مرتب بود... خسته بودم... تازه از سر کار برگشته بودم... توی یخچال میوه نداشتیم...

 

 

 

 

چیزهایی که الان وقتی فکرش رو میکنم، خنده دار به نظر میاد... اما اون روز لعنتی، خیلی مهم به نظر می رسید شوهرم اومد توی آشپزخونه تا برای مهمان ها چایی بریزه... اخم های درهم رفته ی من رو دید...! پرسیدم: «برای چی این قدر اصرار کردی...؟!» گفت:‌ «خب... دیدم کتلت داریم، گفتم باهم بخوریم.» گفتم: «ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.» گفت: «حالا مگه چی شده...؟!» گفتم: چیزی نیست...؟؟؟!!! در یخچالو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.

 

 

 

پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: «دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم... میخوای نونها رو برات ببرم سر سفره...؟!» تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم...!!! پدر و مادرم تمام شب، عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودن...! وقتی شام آماده شد، پدرم یه کتلت بیشتر بر نداشت... مادرم هم به بهانه ی گیاه خواری، چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد...! خورده و نخورده خداحافظی کردن و رفتن...

 

 

 

 

این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت...!!! پدر و مادرم هر دو فوت کردن. چند روز پیش برای خودم کتلت درست میکردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت... نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما رو شنیده بود...؟! نکنه برای همین شام نخورد...؟! از تصورش مهره های پشتم تیر میکشه و دردی مثل دشنه ته دلم می شینه... راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم...؟! آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر میدارم... یه قطره روغن میچکه توی ظرف و جلز محزونی میکنه...! واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت...؟!

 

 

 

 

 

حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم میخوره: «من آدم زمختی هستم...!» زمختی یعنی : ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها... حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست، کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم...؟!

 

 

 

 

آخ... چقدر دلم تنگ شده براشون... فقط… فقط اگه الان پدر و مادرم از در می اومدن تو، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه...! میوه داشتیم یا نه...! همه چیز کافی بود... من بودم و بوی عطر روسری مادرم... دست پدرم و نون سنگک...! پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه...

 

 

 

من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم... اما کسی زنگ این در رو نمیزنه... کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود، که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی داره...؟! چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...! زمخت نباشیم...!!!

 

 

 

شادی روح پدر مادرهایی که از پیشمان رفته اند و سلامتی پدر مادرهایی که الحمدلله کنارمان هستند.

 

 

منبع :

طلبه_ای_در_قم محمد صالح مشفقی پور @Moshfeghoun



نظرات
نظر خود را ثبت کنید

کاربر گرامی؛ سلامٌ علیکم

 

لطفا پیش از ثبت نظر خود توجه داشته باشید:


تجویز دارو و پیچیدن نسخه برای بیماری و مشکلات شخصی و موردی، نیاز به شرح حال کامل و معاینه بالینی دارد که طبیعتاً از طریق ارتباط مجازی، قابل حصول نیست.

 

 

لذا خواهشمندیم از تقاضای نسخه و دارو برای بیماری های موردی، اجـتناب فرمایید.

 

سایر نکات:


❶از اعلام نشانی و تلفن درمانگاه معذوریم. درصورت تمایل از طریق پایگاه «طبیب شهر»، پزشک مورد نظر خود را جستجو کنید.

ابتدا مقالات مربوطه را مطالعه کنید و پس از اطمینان از نبود اطّلاعات مورد نظرتان، نسبت به طرح سؤال اقدام کنید. از پاسخگویی به سؤالاتی که در متن مقاله پاسخ داده شده اند معذوریم.

❸از طرح سؤال هایی که نیاز به پاسخ های خصوصی و ارسال به پست الکترونیک دارد خودداری فرمایید.

❹پاسخگویی به سؤالاتِ کلّی و نیازمند پاسخ های مفصّل در توان پایگاه نیست.

❺نشانی پست الکترونیک شما در نزد پایگاه طبّ شیعه محفوظ است.

❻هرنظر را تنها یک بار ارسال کنید و از تکرار ارسال نظرات خودداری کنید.

❼حتّی المقدور از ارسال نظرات به صورت «فینگیلیش» خودداری کنید.

❽پاسخ هاي ارائه شده، كلّي و عمومي هستند و پاسخ دقيق و تخصّصي، تنها با ويزيت بيمار امكانپذير است

 

 

با سپاس و امتنان        

دکتر وحید علیان نژادی

نام :
ایمیل :
* نظر شما

آخرین مقالات

داروی گیاهی کرونای مدبر غدیر[14173بازدید]
ارزش های پست مدرن، نارضایتی از پزشکی؛ گرایش به طب مکمل[16671بازدید]
غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علم(مقاله انتخابی)[37053بازدید]
نظام بهداشت و سلامت در اسلام(مقاله انتخابی)[48358بازدید]
بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع(مقاله انتخابی)[18856بازدید]
بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي(مقاله انتخابی)[24791بازدید]
قرآن و بهداشت روان(مقاله انتخابی)[66370بازدید]
چند نکته ساده در مورد از شیر گرفتن کودک[540388بازدید]
زردی نوزادان[496953بازدید]
ارتباط عطر و اسباب بازی با چاقی کودکان (مقاله انتخابی)[13107بازدید]
علم، سنّت، مدرنیته(مقاله انتخابی)[11967بازدید]
پزشکی نوین و تردید های پیش رو(مقاله انتخابی)[11717بازدید]
آشنایی با ابعاد آشکار و پنهان ترویج همجنس بازی در جهان(مقاله انتخابی)[16509بازدید]
توصیه های طبی از مرحوم آقا فخر تهرانی [51898بازدید]
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله انتخابی)[18281بازدید]
وقتی پیامبران غرب دروغ می گویند (تبارشناسی علوم جدید)(مقاله انتخابی)[15719بازدید]
اثبات کجی دیوار پزشکی مدرن(مقاله انتخابی)[11369بازدید]
القاى بیمارى به جامعه(مقاله انتخابی)[8774بازدید]
ایدز ؛ گلوله‌ بیولوژیک آرپا(مقاله انتخابی)[13405بازدید]
نگاهی به جنايات بيوتروريستي آمريكا(مقاله انتخابی)[14857بازدید]

از میان مقالات

فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود!
چند نکته ساده در مورد از شیر گرفتن کودک
نگاهی به مستند «گشایش رمز زندگی»؛ کوته‌بینی داروین نظریه‌اش را نابود می‌کند + فیلم و تصاویر(مقاله انتخابی)
خطرات استفاده از آنتى بیوتیک ها در غذاى حیوانات(مقاله انتخابی)
بحرانی به‌نام جمعیت‌شناسان؛ کسانی که آهنگ رشد جمعيت «صفر» را به نظام پیشنهاد می‌دهند + تصاویر (مقاله انتخابی)
تجارت سرطان!(مقاله انتخابی)
جایگاه ضوابط شرعی مرتبط با آموزش، پژوهش و درمان در طب سنتی ایران (مقاله انتخابی)
مهندسى ژنتیک و پایان ماهیّت آدمى(مقاله انتخابی)
دهانشویه های ساده گیاهی و طبیعی
سرطان، ساخته دست بشر است! (مقاله انتخابی)
شفا از منظر قرآن کریم (مقاله انتخابی)
سوکرالوز؛ سمّی شیرین (مقاله انتخابی)
مرگبارترین آزمایش‌های علمی آمریکا
اینستاگرام آن بخشِ خودشیفتۀ شخصیتتان را دوست دارد (مقاله انتخابی)
سنگ کلیه؛ یک خاطره دردناک!
به نام نوزادان به کام ابرشرکت‌ها (مقاله انتخابی)
آشنایی با بادکش درمانی
دانشكده‌ها و دانشگاه‌هاي ما احمق‌هاي تحصيل‌‌كرده پرورش مي‌دهند(مقاله انتخابی)
انتهای راه محصولات تراریخته، ناباروری است؟(مقاله انتخابی)
بورس‌های تحصیلی؛ ابزاری برای نفوذ و جذب نخبگان (مقاله انتخابی)