بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
مبارزه با حجاب، انحراف است1
نويسنده: ماريا پابلت2
ترجمه: جواد طاهري3
چكيده
اين نوشتار به سهم زنان در برپايي جنبشهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي اشاره دارد و با اشاره به نمونههاي ملموس و رخدادهاي خاص و پويايي زنان در اين عرصه در پي بيان اين مطلب است كه زنان مسلمان راه خود را يافتهاند. آنان با اتحاد و همبستگي اجتماعي عميق ميكوشند به مطالبات و حقوق خود از جمله داشتن حجاب و اختيار در پوشش دست يابند.
كليدواژگان
حجاب، حقوق زنان، جنبشهاي اجتماعي، انجمن زنان، حق انتخاب.
زن جواني كه «حجاب» روسري زرد و طلايي مسلماني بر سر داشت به گونهاي كه چانه و شانههاي او را به عقب كشيده بودند و نشان ميداد چقدر رنجيده و سرگردان است، در مقابل زن بور فرانسوي مسنتري ايستاده بود و فرياد ميزد كه «حجاب بخشي از فرهنگ ماست!»، «فكر ميكني فمينسيم دارد روسري را برميدارد؟» زن جوان ادامه داد: «چرا جنگ را در كشور ما تمام نميكنيد؟ چرا از مجرم ساختن اسلام در اروپا دست برنميداريد؟ ما نميخواهيم در كشور شما باشيم، اما چارهاي جز مهاجرت نداريم. حال شما ميخواهيد فرهنگ ما را نيز از ما بگيريد؟»
منازعه فمينيستي كه در مورد آن مطالبي خوانده بودم، اكنون داشت جلو چشمانم اتفاق ميافتاد. مفاهيم غربي فمينيسم با اولويتهاي زنان از جنوب جهان4 در تعارض قرار گرفته بود. من در كنفرانس بين المللي انجمن زنان در حال توسعه5 در استانبول تركيه شركت كردم كه در آن، هزاران نفر از سازمانهاي زنان، مالي و فمينيستها حضور داشتند و لحظاتي، انسجام بالاي زنان را لمس كردم و نيز شاهد حوادثي از اين دست بودم؛ تعارض ميان ديدگاههاي سياسي و تجربههاي زندهاي كه با قدرت، جنبش زنان را عقب نگاه داشته است. اين نيروهاي محركه به قدمت استعمار هستند و گاهي به قدمت تجاوز. زنان خوشنيت و داراي جايگاه اجتماعي و اقتصادي، براي «نجات» زنان به حاشيه رانده شده، زنان رنگينپوست، زنان مهاجر و زنان از طبقات متداول قد علم كردهاند.
كمكي از دستم بر نميآمد، اما به اين سخن پر طمطراق رسانهاي جورج بوش فكر ميكردم ـ كه ما براي دستيابي به نفت و گاز به افغانستان حمله نكرديم، بلكه هدف ما «آزادي زنان» بوده است. پيام او مبني بر آزادي زنان در رسانهها با تصاويري از حجاب سراپاي زنان كه تنها روزنهاي براي تنفس داشت، پخش ميشد. اين امر بسياري را متقاعد كرد كه امريكا را در هجوم نظامي كمك كنند. پس از آنكه افغانستان از كانون خبري ايالات متحده خارج شد، بسياري از مردم از پيوستن زنان افغان به اقتصاد جهاني به عنوان فروشنده جزئي پوشاك و كارگرهايي با دستمزد كم غفلت ورزيدند. آزادي معهود تبديل شد به پيوستن به پايينترين پلههاي سرمايه داري جهاني، توليد مدلهاي مختلف لباس كار، دوخت لباس براي زنان در شمال جهان كه در اتاقهاي مجلل زندگي ميكنند و نيز براي كارخانههاي منحصر به پيمانكاران متولي شركتهاي بزرگ.
پشت اين ادعا كه «دسترسي به پول»، آزادي زنان را در پي دارد، طراحان برچسب لباس زنان در سراسر جهان قرار دارند كه به صورت يك جريان نئو ليبرال در كل منطقه در جريان است.
اين رويكرد، مشورت با خود زنان و بهره گرفتن از راهنمايي زناني كه اين فشارها را تحمل ميكنند يا انجمنهايي كه با فشار مبارزه ميكنند، ناديده ميگيرد. ما، فمينيستهاي مترقي در غرب به اينگونه دامها گرفتار ميشويم و تصور ميكنيم كه خير و صلاح زنان ديگر را ميدانيم در حالي كه با منابع مشكوك، متحد شدهايم و از قدرت اجتماعي و اقتصادي سوء استفاده ميكنيم كه موجب تقويت عدم توازن در قدرت ميشود و به جنبش ما آسيب ميزند. جمعيت انقلابي زنان افغانستان6 در مورد اين وضعيت چه بايد بگويد؟ آنها به همان اندازه كه به مبارزه با اشغال و استثمار متعهد هستند، با بنيادگرايي نيز مبارزه ميكنند و ديدگاه يكساني دارند و فمينيستهاي غربي بايد چيزهاي زيادي از آنها بياموزند.
من با مسائل مشابهي در مجمع مقدماتي انجمن اجتماعي جهاني7 در تونس روبهرو شدم. با وجود پيشينه و وضعيت بسيار متفاوت، من با پرسشهاي مشابهي در مورد جنبش عدالت اجتماعي روبهرو شدم: چگونه يك فمينيسم متكي به خود و جنبش مردمي زنان را ارتقا دهيم؟ چگونه با ستم و استثمار مبارزه كنيم؟ چگونه با وجود تفاوت به همبستگي دست يابيم؟
من در آنجا در يك فضاي جنبش اجتماعي، طعم يك رويكرد منسجمتر و مردميتر را نيز نسبت به حقوق زنان چشيدم. در سالن شلوغ كالج انجمن، سخنرانان مجمع زنان زير بنر چند زبانهاي ايستاده بودند كه روي آن نوشته شده بود: «تونس: وطن جنبشهاي اجتماعي جهان.» حدود يك سوم جمعيت با گوشي به سخنراني گوش ميدادند. بنابراين، ما ميتوانستيم مطالب را به زبانهاي مختلف بشنويم. زنان چند صفحه از مطالبات خود را ميخواندند. برخي روسري به گردن خود پيچيده بودند، برخي آن را روي سر خود انداخته بودند، برخي ديگر بدون روسري بودند. آنها اهل تونس و از سازمانهاي مختلف زنان از غرب و شرق گرد هم جمع شده بودند. هر يك از آنان بسته به نقش جنبش اجتماعي كشور خود در برافروختن «بهار عربي»، به روند انجمن با شيوهاي منطقهاي و فراگير نزديك شدند. مطالبات آنها فوقالعاده نقطه اشتراك داشت. حق سازماندهي در بالاي فهرست بود. در تونس، جنبش عظيم مردمي كه چند دهه ديكتاتوري را سرنگون ساخت، در اعتصاب لباسفروشان زن در مناطق روستايي ريشه داشت. اين جنبش به دنبال دفاع از حق ادامه كار سازماندهي شده و اعتلاي خواستههاي عدالت اقتصادي زنان بود.
اين فهرست، گزينههاي ديگري هم داشت. از مسائل مربوط به بقاي خانواده مثل قيمت نان گرفته، تا مسائل مربوط به رهبري مانند حضور مساوي زنان در برنامهريزي انجمن، تا كمپينهاي منطقهاي مانند حق ارث براي زنان و رهايي از خشونت ميانفردي و دولتي. اين فهرست با تقاضا براي سقط جنين آزاد، قانوني و امن به پايان رسيد. تا بر شمردن كل فهرست، اتاق به طور ترسناكي، آرام بود. من هنوز هم به آخرين مطالبي كه از طريق گوشي گفته ميشد، گوش ميدادم و با تعجب منتظر بودم ببينم جلسه چگونه تمام ميشود. آيا مردم از اين مطالبات جسورانه حمايت ميكنند؟ زنان با اين كار اتمام حجت كردند. در جايي كه سلفيها بنيادگرايان مسلمان سختگير) به طور منظم به زنان و نهادهاي آنها حمله ميكنند، زنان خواستار اين شدند كه جنبش در كل، به خواستههاي عدالت اقتصادي و اجتماعي زنان رسيدگي كند و جايگاه رهبري زنان را تعالي بخشد.
از گوشه عقبي اتاق، يك گروه كوچك كر با صداي مردانه شروع به خواندن كرد. مرد عراقي نشسته در كنار من گفت:
آنها اهل مراكش هستند. اين يك آهنگ انقلابي است كه ميگويد: «مردان و زنان فقط با كمك هم ميتوانند در انقلاب پيروز شوند».
من بسيار متعجب شدم. نه تنها مردم منطقه مغرب/ مشرق به «نجات» يافتن به دست فمينيستهاي شمالي نياز ندارند، بلكه آنها يك گروه كر ضد مردسالاري دارند! در 15 سالي كه از تشكيل انجمن در ايالات متحده ميگذرد، من نمايشي از همبستگي، به زيبايي آنچه بعد از ظهر در منستير8 ديده بودم، هرگز نديدهام.
اين تجربه، پرسش و چالش شخصي من و ما را در ايالات متحده، غرب و شمال جهاني برانگيخت: ما براي همبستگي با زنان مغرب / مشرق چه كردهايم؟ چگونه ميتوان نوعي همبستگي به وجود آورد كه از خارج تحميل نشده باشد، بلكه در عوض، از خط مقدّم جوامع خود و با حركت در كنار آنها درس ميآموزد و مستقيم به عدم توازن قدرت و منافعي مينگرد كه به دنبال تجزيه جنبش و در پي يافتن علت شايع آن است؟ چگونه ميخواهيم تلاشها و ديدگاههاي خود را با تلاشها و ديدگاههاي مردمي ايالات متحده، زنان شمال آفريقا، خاورميانه و جهان هماهنگ سازيم؟
ارتقاي ظرفيت براي همبستگي، تلاشي درازمدت و فرآيندي ديالكتيكي را ميطلبد. نسل قبل از ما با پرسشهايي از اين قبيل دست و پنجه نرم كرده است. ما بايد از آنها درس بياموزيم و با اوضاع مكاني و زماني خود در اين راه قدم نهيم. همان طور كه ما در عرصه بين الملل، گفتگوهايي را به وجود آورده و از نژاد و جنسيت و زبان عبور كردهايم، اينگونه ايدهها نيز رشد خواهند كرد و در معرض تغيير و گسترش قرار خواهند گرفت. هر كشور داراي پويايي و وضعيت منحصر به خودي است كه صحنه را براي جنبشهاي اجتماعي خويش آماده ميكند. همانگونه كه فهم ما از خود و ديگران، عميقتر ميشود، امكان يك فمينيسم واقعاً بين المللي و جهاني هم براي ما فراهم ميشود.
اين ماه، اتحاديه جهاني عدالت مردمي، گروهي از ما را به انجمن اجتماعي جهاني در تونس خواهد برد با هدف يادگيري و ارتباط با جنبشهاي اجتماعي و رهبران زن آنها، از آفريقاي جنوبي گرفته تا تونس، از ايتاليا تا برزيل. ما گرد هم خواهيم آمد تا به اينگونه پرسشها و پرسشهاي ديگر بپردازيم، از طريق وبلاگ9 نمايندگي، با ما در ارتباط باشيد.
مقالات مرتبط :
1. Fighting the Hijab is a Diversion, alternet.org, March 20, 2013 Source: http://www.alternet.org/fighting-hijab-diversion
2. Maria Poblet، مدير اجرايي انجمن کازا جوستا (Causa Justa)، بيش از يک دهه در اين انجمن با هدف برقراري عدالت نژادي و اقتصادي در منطقه خليج سانفرانسيسکو فعاليت کرده است.او هماهنگ کننده برخي جنبشهاي اجتماعي در ايالات متحده از جمله انجمن اجتماعي ايالات متحده و اتحاديه مردمي عدالت جهاني است. (نک: http://cjjc.org/)
3. کارشناس ارشد فلسفه ((javadtaheri1982@gmail.com.
4. global south.
5. Association for Womens Rights in Development (AWID).
6. Revolutionary Association of the Women of Afghanistan (RAWA).
7. World Social Forum.
8. Monastir.
9. http://ggjalliance.wordpress.com/category/world-social-forum-2013-tunisia/