این تغییری سریع است. از زمان رواج کامپیوترهای شخصی در دههٔ ۱۹۸۰، در اختیار داشتن تکنولوژی در خانه و همراه داشتنش نشانهای از ثروت و قدرت بوده است. متقاضیان اولیه که درآمد تصرفپذیر۳داشتند میشتافتند که جدیدترین ابزارها را بخرند و آنها را به رخ بکشند. اولین کامپیوتر شخصی اپل مک در سال ۱۹۸۴ به بازار عرضه شد و قیمتش حدود ۲۵۰۰ دلار بود (۶۰۰۰ دلار امروز). امروزه بر طبق گفتهٔ سایت وایرکاتر، وبسایت نقد محصولات متعلق به نیویورکتایمز، قیمت بهترین لپتاپ کرومبوک ۴۷۰ دلار است.
نمایشگرها، به همان اندازه که در زندگی فقرا نمودار میشوند، از زندگی ثروتمندان حذف میشوند
جوزف نونز، رئیس گروه بازاریابی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که متخصص بازاریابی وجههٔ اجتماعی است، میگوید: «داشتن پیجر مهم بود چون نشانهٔ این بود که شما فرد مهمی هستید و سرتان شلوغ است».
اما امروزه عکس این موضوع صادق است: «اگر واقعاً در رأس سلسلهمراتب باشید، نیازی نیست که به کسی پاسخگو باشید. دیگراناند که باید به شما پاسخ دهند».
لذت انقلاب اینترنت، دستکم در آغاز، در ماهیت دموکراتیکش بود. چه فقیر باشید چه غنی، فیسبوک همان فیسبوک است. جیمیل همان جیمیل است. و رایگان هم هست. اما این مسئله تبدیل به بازار انبوهفروشی شده و تا حدی ناخوشایند است. پژوهشها حاکی از آن است که زمانی که در این پلتفرمها صرف میشود، پلتفرمهایی که حمایت مالیشان به عهدهٔ تبلیغات است، مضر است. کمکم این زمانها به نظر بیکلاس میرسند، مثل این مسئله که ثروتمندان کمتر از فقرا نوشابه مینوشند یا سیگار میکشند.
ثروتمندان میتوانند با پرداختن هزینه از فروش دادهها و توجهشان، بهشکل محصول، جلوگیری کنند. فقرا و طبقهٔ متوسط چنین امکانات مالیای ندارند که بتوانند از فروش دادهها و توجهشان جلوگیری کنند.
قرارگرفتن در معرض نمایشگرها از سنین پایین شروع میشود. طبق یافتههای اولیهٔ پژوهشی دربارهٔ رشد مغزی روی ۱۱ هزار کودک، که مؤسسات ملی سلامت از آن حمایت میکنند، کودکانی که بیش از دو ساعت در روز را صرف تماشای نمایشگر میکنند در آزمونهای تفکر و زبان نمرهٔ کمتری کسب میکنند. نگرانکنندهترین نکتهٔ این پژوهش این است که مغز کودکانی که زمان زیادی به تماشای نمایشگرها مشغولاند متفاوت است. در برخی از کودکان، غشای مغزی، پیش از موقع، نازک میشود. یک پژوهش، در بزرگسالان، رابطهای بین افسردگی و زمانی یافته که پشت نمایشگرها سپری میشود.
طبق نظر دیمیتری کریستاکیس، متخصص اطفال در بیمارستان کودکان سیاتل و مؤلف اصلی رهنمودهای مربوط به زمان صرفشده پشت نمایشگرها در آکادمی کودکان آمریکا، کودک نوپایی که یاد گرفته با قطعات خانهسازی مجازی در تبلت خانه بسازد هیچ مهارتی در خانهسازی با قطعات واقعی کسب نمیکند.
در شهرهای کوچک اطراف ویچیتو در کانزاس، ایالتی که بودجهٔ مدارس به قدری کم شده که دیوان عالی آن را ناکافی میداند، جای کلاسهای درس را نرمافزارها گرفتهاند و دانشآموزان بیشترِ روزِ آموزشی را ساکت پشت لپتاپ میگذرانند. در یوتا، هزاران کودک با برنامهٔ موجزی که دولت تهیه کرده و مخصوص پیشدبستانیهاست در خانه پشت لپتاپ کار میکنند.
کمپانیهای تکنولوژی سخت تلاش میکنند تا مدارس دولتی را وادار کنند که از برنامههایی استفاده کنند که مدارس را ملزم میکنند برای هر دانشآموز یک لپتاپ داشته باشند، و استدلال میکنند که این برنامهها کودکان را برای آیندهٔ مبتنی بر نمایشگرشان بهتر آماده میکنند. اما کسانی که آیندهٔ مبتنی بر نمایشگر را میسازند بچههایشان را طبق این ایده بزرگ نمیکنند.
در سیلیکونولی، زمانی که پشت نمایشگرها صرف میشود مضر تلقی میشود. اینجا، دبستان پرطرفدارْ مدرسهٔ والدورف است که وعدهٔ بازگشت به طبیعت و آموزش و پرورش کمابیش بدون نمایشگر را میدهد.
بنابراین، در حالی که کودکان ثروتمند زمان کمتری را پشت نمایشگرها میگذرانند، این زمان برای کودکان فقیر بیشتر است. اینکه فردی چقدر در ایجاد روابط انسانی راحت است میتواند به وجه تمایز جدید طبقات تبدیل شود.
البته رابطهٔ انسانی دقیقاً شبیه غذای ارگانیک و کیفدستی برکین نیست. اما در مورد نمایشگرها در بخشی از غولهای سیلیکونولی تلاشی هماهنگ در جریان بوده تا افکار عمومی را سردرگم کند. به فقرا و افراد طبقهٔ متوسط میگویند که نمایشگرها برای آنها و کودکانشان خوب و مهماند. تعدادی روانشناس و عصبشناس میان کارکنان کمپانیهای بزرگ تکنولوژی هستند که کارشان جذبکردن چشم و ذهن به نمایشگر در کمترین زمان ممکن و برای طولانیترین زمان ممکن است.
بنابراین رابطهٔ انسانی کمیاب است.
شری ترکل، استاد مطالعات اجتماعی علم و تکنولوژی در انستیتو تکنولوژی ماساچوست، میگوید: «اما گیر کار اینجاست: برخلاف دیگر محصولات لوکس، همهٔ افراد این را نمیخواهند».
خانم ترکل میگوید: «آنها به سمت چیزی که میشناسند، به سمت نمایشگر، میگریزند، مثل گریختن به سمت فستفود است».
کنارگذاشتن فستفود زمانی که تنها رستوران شهر فستفود دارد دشوارتر است، جداشدن از نمایشگرها هم برای فقرا و اعضای طبقهٔ متوسط دشوارتر است. حتی اگر فردی مصمم باشد به اینترنت متصل نباشد، این کار غالباً ناممکن است.
پشت صندلیهای ارزانترین قسمت هواپیما نمایشگرهایی هست که تبلیغات را خودکار نشان میدهند. والدینی که فرزندانشان در مدارس دولتی تحصیل میکنند ممکن است نخواهند کودکانشان با نمایشگر آموزش ببینند، اما وقتی بسیاری از کلاسهای درس بر اساس برنامههایی مبتنی بر اصلِ «هر دانشآموز یک لپتاپ» ساخته شدهاند انتخابی وجود ندارد. جنبشی کوچک وجود دارد که میخواهد لایحهٔ قانونی «حق متصلنبودن»۴ را تصویب کند. این لایحه به کارگران اجازه میدهد تلفنهایشان را خاموش کنند، اما در حال حاضر ممکن است کارگر را به علت متصلنبودن به اینترنت و در دسترس نبودن مجازات کنند.
این واقعیت هم هست که؛
در فرهنگ انزوای روزافزون ما، که بسیاری از مکانهای گردهمایی سنتی و ساختارهای اجتماعی ناپدید شدهاند، نمایشگرها خلأ پراهمیتی را پر میکنند.
کلی روساریو، متخصص کاردرمانی، که مرتب شرکتکنندگان برنامهٔ آواتار «المنت کر» را زیر نظر دارد میگوید بسیاری از افرادی را که عضو این برنامه شدهاند اطرافیانشان تنها گذاشتهاند یا از ابتدا هرگز اجتماعی نداشتهاند و آنها به این دلایل منزوی شدهاند. او میگوید جوامع فقیر، بیش از همه، شاهد از بین رفتن بافت اجتماعیشاناند.
تکنولوژی ساکس، گربهٔ کر.کوچ که مراقب آقای لانگلوا در لوئل است، نسبتاً ساده است: تبلت سامسونگ گلکسیِ ای. که لنز فیشآی بسیار واید به جلویش الصاق شده. هیچ کدام از کاربران آواتارها در آمریکا نیستند؛ بیشترشان در فیلیپین و آمریکای لاتین زندگی میکنند.
دفتر کر.کوچ فضایی شبیه هزارتوست که بالای عشرتکدهای در میلبری کالیفرنیا در حاشیهٔ سیلیکونولی واقع است. ویکتور ونگ، مؤسس و مدیر ارشد ۳۱سالهٔ آن، در را باز میکند و در حالی که وارد دفتر میشود به من میگوید که همین حالا مانع از یک خودکشی شدهاند. او میگوید بیماران اغلب میگویند که میخواهند بمیرند و آواتار آموزش دیده که از آنها بپرسد آیا واقعاً برای خودکشی برنامهای واقعی دارند یا نه و آن بیمار برنامهای داشت.
صدای آواتار همان گویندهٔ متنخوان آخرین نسخهٔ اندروید است. آقای ونگ میگوید که افراد بهسادگی با هر چیزی که با آنها صحبت کند رابطه برقرار میکنند. او میگوید: «از نظر ایجاد رابطه، بین چیزی که نیمهواقعی است و یک چهاروجهی که چشم دارد تفاوتی واقعی وجود ندارد».
آقای ونگ میداند که بیماران چقدر به این آواتارها دل بستهاند و میگوید او مانع از اجرای کار آن گروههای سلامتی شده که میخواستند تعداد زیادی نسخهٔ آزمایشی، بدون برنامهای شفاف، به بازار عرضه کنند، چرا که پسگرفتن آواتارها بعد از اینکه آواتار را به کسی دادید بسیار دردناک است. اما او تلاشی هم نکرده که رابطهٔ عاطفی بین آواتار و بیمار را محدود کند.
او میگوید: «اگر بگویند: ’دوستت دارم،‘ ما هم همین را میگوییم». او میافزاید: «در مورد بعضی از مشتریانمان، اگر بدانیم که شنیدن این جمله را دوست دارند، اول ما میگوییمش».
نتایج اولیه مثبت بوده است. در اولین نسخهٔ آزمایشی لوئل، بیمارانی که آواتار دارند کمتر به پرستار نیاز پیدا کردهاند، کمتر به اورژانس مراجعه کردهاند و کمتر احساس تنهایی کردهاند. یک بیمار که برای برخورداری از حمایت اجتماعی مرتباً به اورژانس میرفت، وقتی آواتارش آماده شد، دیگر به اورژانس مراجعه نکرد و حدود ۹۰ هزار دلار در برنامهٔ بهداشت و درمان صرفهجویی شد.
هیومانا، یکی از بزرگترین بیمهگران سلامت کشور، استفاده از آواتارهای کر.کوچ را شروع کرده است.
برای اینکه بدانیم این وضعیت ممکن است تا کجا پیش رود، نگاهی به فریمانت کالیفرنیا میاندازیم، جایی که یک تبلت بر روی پایهای موتوردار وارد اتاقی در بیمارستان شد و دکتری در فید ویدئو به یک بیمار، ارنست گوینتانای ۷۸ساله، گفت که دارد میمیرد.
به لوئل بازگردیم. ساکس به خواب رفته که به این معنی است که چشمهایش بسته است و مرکز فرمان در جای دیگری در جهان به سالمندان دیگر و مکالمات دیگر مشغول است. همسر آقای لانگلوا هم حیوان خانگی دیجیتال میخواهد و دوستان آقای لانگلوا هم همینطور، اما ساکس متعلق به خودِ آقای لانگلواست. او به سرِ گربهٔ روی نمایشگر ضربه میزند تا بیدارش کند.
مقالات مرتبط:
* مخترع «واقعیت مجازی» میگوید همین حالا شبکههای اجتماعیتان را حذف کنید
* دروغی به نام «حریم خصوصی» و «جریان آزاد اطلاعات»
* اینستاگرام آن بخشِ خودشیفتۀ شخصیتتان را دوست دارد
* برای بچّهها به جای تبلت بیلچه بخرید
* چرا برخی از زنان ایرانی پلنگ شدهاند؟
* وقتی آنلاین هستیم خودمان باشیم
* چرا آدمهای خوب در شبکههای اجتماعی تحملناپذیر میشوند؟
* پشت پرده اپل
* پدیدارشناسی اینستاگرام
* ویز، اپلیکیشن ناوبری اسراییل
* قبل از انتشار عکس فرزندتان در فیسبوک، به آیندهاش فکر کنید
* کاربران موبایل دقت کنید !
* من به شبکه متصل ام، پس هستم
* مردن براى اطلاعات
* تأثیر امواج الکترومغناطیس بر بخشهای مختلف بدن
* زمان آن رسیده که برای این مهمان خطرناک ناخوانده فکری بکنیم!
پینوشتها:
• این مطلب را نلی بولز نوشته است و در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۱۹ با عنوان «Human Contact Is Now a Luxury Good» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است.
•• نلی بولز (Nellie Bowles) روزنامهنگاری ساکن سانفرانسیسکو است که برای نیویورکتایمز دربارهٔ تکنولوژی و فرهنگ اینترنت مینویسد. او پیش از استخدام در نیویورکتایمز در رسانههایی مانند گاردین ووایس مینوشته است.
[۱] Care.Coach
[۲] Luxury Institute
[۳] disposable income: درآمدی که پس از کسر مالیات و هزینههای ضروری از قبیل غذا و مسکن و... باقی میماند و فرد میتواند به هر شیوهای که خواست به مصرف برساند [مترجم].
[۴] right to disconnect