بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
شفا از منظر قرآن کریم
یوسف اصغری ( پایه چهارم حوزه علمیه، عضو انجمن تحقیقات طب سنتی ایران)
سمیه فتعلی ( پزشک عمومی، دانشجوی دکتری تخصصی طب سنتی، عضو انجمن تحقیقات طب سنتی ایران)
محمدعلی زارعیان ( دانشجوی پزشکی، دبیرانجمن تحقیقات طب سنتی ایران)
مدینه پوراسماعیلی ( کارشناس ادبیات، عضو انجمن تحقیقات طب سنتی ایران)
فرزانه دلاور( کارشناس سطح دو حوزه علمیه، عضو انجمن تحقیقات طب سنتی ایران)
چکیده:
از دیدگاه مکتب اسلام، ابعاد گوناگون انسان بخصوص مسائل روحی-روانی از نظر تاثیر گذاری بر سلامت، بسیار مهم بوده و مورد توجه قرار گرفته است. در این خصوص راه رسیدن به سلامت کامل در قرآن از طریق برخورداری از شفای الهی میسر خواهد بود. به همین منظور شناخت معنای شفا و راه برخورداری از آن برای هر انسان مومنی لازم به نظر میرسد.
روش تحقیق: برای انجام این پژوهش از روش جستجوی قرآنی استفاده شده است. ابتدا آیاتی که در آن کلمه شفا و مشتقات آن استفاده شده، انتخاب شده است. سپس سیاقی که آن آیات در آنها بود معین شد. در ادامه مفاهیم موجود در آیه اصلی و سایر آیات سیاق استخراج شد و با کمک منابع روایی و تفاسیر موجود مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت نتایج به دست آمده طبقه بندی شده تا بتوان تصویری روشن از شفای مطرح شده در قرآن و ابعاد آن بدست آید.
یافته ها: با بررسی آیات می توان به رابطه بین شفا با رحمت، هدایت، ایمان و رابطه آن با مواردی چون تغذیه و موعظه پی برد که تک تک این موارد در مقاله به تفصیل بحث شده است. معنای شفا، سلامتی و بیماری نیز به درک مطالب موجود کمک می کند.
بحث و نتیجه گیری: قرآن نگاه ویژه ای به مسئله سلامت انسان دارد و حتی بهبودی او پس از بیماری و یا ارتقای سلامت انسان باید بر طبق قاعده و قانونی باشد که با خلقت بشر سازگاری داشته باشد؛ اگر انسان از آن ایمانی که منظور نظر قرآن است، برخوردار باشد و خود را در مسیر شفای الهی قرار داده و موانع این مسیر را نیز از میان بردارد، می تواند در زمره صالحین قرار گیرد. بنابراین، شفا مرتبه ای والا و بالاست که خداوند به مومنین وعده داده و آنها را بهرهمند می گرداند، مومنینی که مورد شفاء قرآن قرار گرفته اند همیشه همراه حق هستند لذا مصداق حق میشوند و هر جا که آنها حضور پیدا کنند باطل از بین می رود. افق و نهایت این مرحله نیز داشتن قلب سلیم است و انسانی که دارای قلب سلیم باشد، یعنی به آنچه که منظور نظر آفریدگار خود بوده رسیده است.
واژگان کلیدی: قرآن، شفا، بیماری، سلامت
مقدمه
بیماری و سلامت همواره یکی از مسائل اساسی زندگی انسان بوده، اما امروزه آنچه که سهم زیادی از تعاریف مربوط به سلامتی را به خود اختصاص داده، جنبه جسمی سلامت بوده و ابعاد دیگر آن به دلایل مختلف از جمله کم اهمیت جلوه دادن و نا آشنایی محققان این حوزه از نظر دور نگاه داشته شده است. اما از دیدگاه مکتب اسلام، جنبه های دیگر انسان بخصوص مسائل روحی-روانی از نظر تاثیر گذاری بر سلامت، خیلی مهمتر بوده و خیلی مورد توجه قرار گرفته است. در این خصوص راه رسیدن به سلامت کامل در قرآن از طریق برخورداری از شفای الهی میسر خواهد بود. به همین منظور شناخت معنای شفا و راه برخورداری از آن برای هر انسان مومنی لازم به نظر میرسد.
روش تحقیق
برای انجام این پژوهش از روش جستجوی قرآنی استفاده شده است. برای این منظور، ابتدا آیاتی که در آن کلمه شفا و مشتقات آن استفاده شده، انتخاب شده است. سپس سیاقی که آن آیات در آنها بود معین شد. در ادمه مفاهیم موجود در آیه اصلی و سایر آیات سیاق استخراج شد و با کمک تفاسیر معتبر موجود مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت نتایج به دست آمده طبقه بندی شده تا تصویری روشن از شفای مطرح شده در قرآن و ابعاد آن بدست آید.
تعریف شفا
لفظ شفاء از ریشه کلمه "شفی" آمده که درقرآن هشت مرتبه ذکر شده است. بر اساس لغت نامه های معتبر این معانی فهمیده می شود:
1. مشرف شدن بر چیزی( مثل غلبه و احاطه بر مریضی)=شفی/شفو(شِفا-شَفا)
2. آخرین نقطه مشرف بر چیزی(مثل آخرین نقطه مشرف بر چاه-قبل از سقوط –مابین سقوط و افتادن در چاه و نیفتادن اما رو به افتادن )=شَفا
3. اولین نقطه خلاص شدن از چیزی (مثل اولین نقطه خلاص شدن از مریضی- مابین مریضی و سلامت اما رو به سلامت )= شِفا
بنابراین، شفا به معنی چیزی است که مشرف به نجات و نابودی باشد. به معنی نقطه آخر چیزی است. بر اساس آیات قرآن شفا به معنی پاکسازی و رحمت به معنی بازتوانی است.
از طرفی وقتی شفا مطرح شده پس مرضی هست. شفا در مقابل بیماری است. یعنی پاکسازی، به لغت فلاسفه تخلیه. رحمت بعد از آن یعنی نوسازی و تحلیه و راه نقاهت را هم از بین میبرد.
در آیات قرآن شفا نکره آمده، شاید برای اینکه حدود آن معلوم نیست و به تمام بیماری ها بر نمیگردد. شاید هم عظمت درمانی که انجام می شود را نشان می دهد.
تعریف سلامتی، صحت و عافیت
سلامتی حالتی از تعادل بین اعمال جسم و روح است. بنابراین اگر از استعداد ها و آنچه که خداوند به ما داده استفاده نکردیم، در حالت تعادل نیستیم. اگر افق دید انسان کم باشد. این بزرگترین بیماری است. امید به خدا داشتن شاخص اصلی سلامتی است.
در دعاها سلامتی به عنوان سلامت دنیا، دین و آخرت آمده است. عافیت نیز به عنوان سلامتی کامل ذکر شده است.
صحت یعنی تندرستی، یعنی همه اعضا و ارگان ها در حالت درست کار خود را انجام دهند. اما سلامت یعنی هم عضو سالم باشد و هم کارکرد درست داشته باشد. عافیت یعنی اینکه اعضا صحیح و سالم و خوب کار می کنند و با یکدیگر به خوبی همکاری دارند. این عالیترین مرتبه سلامت در انسان است.
رابطه شفا و هدایت
خداوند قرآن را مایه هدایت و شفا قرار داده است. البته با به نظر میرسد، در مرحله اول هدایت و در مرحله دوم شفاء. این شفا می تواند معانی مختلفی را در برگیرد. یعنی هم لفظ و آیات قران شفا دهنده است و هم مفاهیم مطرح شده و عمل به دستورات آن ضامن سلامتی انسان است. البته این هدایت و شفاء مخصوص کسانی است که ایمان آورده اند ( هُوَ لِلَّذینَ آمَنُواهُدىً وَشِفاءٌ )
وقتی کسی هدایت شد اولین نقطه رو به بالا یعنی سعادت را طی میکند لذا این شَفاء است (هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاء)
گوش و چشم انسان دو عضو مهم برای دریافت پیامهای محیطی و مفاهیم است، با توجه به پژوهش های صورت گرفته، این دو عضو به تنهایی 88% در یادگیری انسان موثر هستند. بنابراین قرآن نیز کارایی یا عدم کارایی آنها را در هدایت انسان موثر دانسته است. عدم وجود ایمان سبب می شود کارایی و ارتباط این اعضا از بین برود. مانند اینکه شخص کور و کر است و در نتیجه پیام الهی راهی را برای رسیدن به قلب آدمی پیدا نخواهد کرد.
با بررسی مفاهیم آیات قبلی این سیاق، می توان برخی از عوامل موثر در هدایت و در نتیجه برخورداری از شفای الهی را برشمرد. شاید بهترین کاری که باعث می شود انسان به هدایت و شفاء برسد دعوت به سوی خدا و عمل صالح و سپس مسلمان (تسلیم حقیقی ) شدن است. حسن برخورد در برابر بدی دیگران هم برای خود آن شخص و هم برای دیگران باعث هدایت و سپس شفاء می شود. اما در مقابل وساوس شیطان باعث دوری از هدایت و شفاء می شود و به همین منظور خداوند در موارد متعدد انسان را از او بر حذر داشته است. یکی از عوامل هدایت و نزدیک شدن به شفاء سجده کردن و عبادت پروردگار است که اثرات معنوی و مادی گوناگونی بر آن مترتب است .
رابطه شفا و بیماری
وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ (سوره شعرا، آیه80)
در این آیه شفاء بعد از مریضی آمده است. (پس باید مریضی وجود داشته باشد تا شفاء صورت بگیرد). شفاء از جانب خدا باید باشد. بیماری یک مسئله همیشگی و جزء زندگی انسان است باید توجه داشت که بیماری یک اصل نیست و سلامت اصل وجودی انسان است. بیماری ماضی آمده و شفاء مضارع آمده لذا شفاء همیشگی و مستمر است. با توجه به ضمایر بکار رفته در این آیه و آیات قبل از آن, عامل مریض شدن خود انسان است .(مرضتُ)
بر اساس مفاهیم آیات قبلی موارد زیر را می توان سبب سلامت و بیماری دانست:
1. شرک و بت پرستی باعث مریضی می شود (تمام آیات قبل از آیه اصلی در این سیاق)
2. هدایت باعث شفاء و شفاء باعث حرکت به سوی خداوند میشود و بعد از آن به مهمترین مسئله و بالاترین درجه که همان قلب سلیم است می توان رسیدکه خداوند بعد از طی مراتبی به بنده خود می دهد(نتیجه شفاء = قلب سلیم) (فَهُوَ یَهْدِینِ.....فَهُوَ یَشْفِینِ...إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ(89))
3. اگر کسی مومن باشد باید این مراتب را به ترتیب طی کند ولی اکثر مسلمانان مومن نیستند (وَ مَاکاَنَ أَکْثرهُم مُّؤْمِنِینَ)(103)
رابطه شفا و رحمت
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ و َرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاّ َخَساراً (اسرا-82)
قرآن هم موجب شفاء و رحمت است و هم موجب خسارت و خسران. رحمت بعد از شفاء ذکر شده است بنابراین شاید اول باید شفاء صورت بگیرد و بعد انسان مورد رحمت قرار گیرد. با توجه به این آیه شفاء و رحمت مخصوص مومنین است. یعنی اگر به قرآن ایمان داشته باشیم شفاء و رحمت خواهد بود و اگر معتقد نباشیم جز خسارت چیزی دیگری نخواهد بود. مومن در مقابل ظالم قرار گرفته است به نشانه آن که پیش زمینه بهره بردن از شفاء و سپس رحمت قرآن ایمان است و الا اگر کسی دچار ظلم گردد نه تنها از شفا و رحمت بهره ای ندارد بلکه دچار خسران نیز در برخورد با قرآن خواهد شد مثل بیماری که مراحل درمان را به ترتیب طی نکند و نه تنها علاج پیدا نکند بلکه در این مسیر دچار عوارض داروها نیز گردد.
ذکر عبارت "من القرآن" نشانه آن است که هر جز ء قرآن به تنهایی هم شفاء و رحمت است .
تغذیه شفابخش
امروزه نقش تغذیه در سلامت انسان بر کسی پوشیده نیست. متاسفانه توجه اکثر مردم بر میزان غذائیت یا انرژی زایی مواد غذایی است و همه در صدد رساندن گروه های مختلف غذایی و ویتامینها به بدن می باشند؛ ولی با این وجود کمتر کسی است که از وضع سلامت خود راضی باشد. از طرفی، نکاتی در تغذیه مورد بی توجهی ما قرار می گیرد که می تواند ابعاد مختلف رفتاری و جسمی ما را متحول نموده، انسان را به صراط مستقیم هدایت کرده و حرکت انسان را در مسیر کمال تسریع نماید. تغذیه آنقدر مهم است که می تواند باعث شود اخلاق را حَسَن یا زشت گرداند.
تغذیه باید به گونه ای باشد که انسان بعد از مصرف آن به مردم کمک و خدمت کند و باعث شفاء برای دیگران شود.
نباید از نعمت های الهی سوء استفاده نمود (نباید از خرما و انگور و ...شراب درست شود) و برای این که ما عبرت بگیریم در مورد زنبور صحبت می کند که از شهد تلخ گلها عسلی را تولید می کند که خوردن آن شفای بسیاری از مرض های روحی و جسمی خواهد بود .
عسل یکی از مظاهر شفا در قرآن
در قرآن نام بسیاری از مخلوقات آورده شده و احکام مربوط به هر یک و فواید و چگونگی استفاده از آنان نیز آورده شده است. اما در این میان زنبور عسل از وضعیت ممتاز و متفاوتی برخورداراست زیرا خداوند در مورد محصول این حیوان از واژه شفا استفاده کرده است. و این مسئله نشان از جایگاه ویژه زنبور عسل و محصول تولیدشده توسط او دارد. در عسل برای تمام مردم چه دیندار و چه بی دین شفاء است. اگر با نگاهی دقیق به آیات سوره نحل بنگریم خواهیم یافت که زنبور عسل در اتصال با وحی به تولید عسل می پردازد که در آن شفاست: «و اوحی ربک الی النحل». و جالب اینجاست که قرآن نیز به عنوان منبع وحی شفاست و کسی که خود را به منبع وحی استفاده کند دریافت کننده این شفا خواهد بود. بیهوده نیست که عسل برای همه شفاست چرا که به صورت غیرمستقیم افراد استفاده کننده را با منبع وحی اتصال می دهد. البته از نگاهی دیگر زنبور عسل الگویی است مناسب برای داروسازی و روشهای داروسازی اسلامی.
در قرآن زنبور در ردیف حیوانات قرار گرفته است. اگر زنبور عسل از بین برود 100 هزار نوع گل و گیاه نیز از بین می رود. زنبور عسل برای تهیه یک کیلو عسل، مسافتی معادل 7 برابر دور کره زمین را می پیماید. از 10 میلیون گل استفاده می کند. 6 برابر بهترین رایانه ها قدرت تشخیص دارد. خدا از غریزه ای که در وجود زنبور عسل گذاشته به وحی یاد میکند.
زنبور عسل برای تهیه عسل و جمع آوری گرده از راهها و مسیرهای مختلف حرکت می کند. این راهها از سوی خدای متعال معین شده است زنبور از هر گل بی خاصیت و گرده بی ارزشی استفاده نمی کند. در آیه مورد بحث از واژه «زُلل» استفاده شده که در مورد شتر بکار می برند. یعنی راه را گم نمی کند.
«بطون» جمع آورده شده است شاید اشاره ای باشد به اصل تروفالاکسی در جانوران. و اشاره شده باشد که عسل باید گروهی تهیه شود و نمی شود یک زنبور به تنهایی عسل تولید کند.
در روایات آمده که «علیکم بشفائین، قرآن و عسل» در جای دیگری نیز ذکر شده که اگر شفا در چیزی باشد در حجامت و آب عسل است. با توجه به این آیه عسل را نباید پخت چون شراب است و غذا نیست .
عسل دارای انواع مختلف است که از روی رنگ قابل تشخیص است. رنگ عسل بر حسب فصل و خوراک و سن زنبور متفاوت است. سن زنبور نیز با رنگ آن هماهنگی دارد. زنبور پیر قرمز، زنبور جوان سفید و زنبور میانسال زرد رنگ است. عسلی که از شکم زنبور عسل در آید شفاء است نه هر گونه عسل (شاید بشود به گونه ای دیگر عسل تهیه کرد.)
غذای زنبور عسل متنوع و از انواع مختلف است. زنبور از چیزهایی استفاده می کند که بالقوه ثمره هستند. یعنی از شهد گلها به ثمره تعبیر شده ، یعنی ما هم می توانیم از آن استفاده کنیم (مثلا گرده گل) شهد گلها هم یک نوع ثمره است لذا انسان نیز می تواند از آن استفاده نماید. عسل باید از راههایی که خدا برای زنبور تعیین کرده تولید شود مثل شهد گل های مفید و ....
زنبور باید از ثمرات میل کند نه از چیز هایی که ثمره آنها هنوز درست نشده (یعنی زنبور از شهد گلهایی که رسیده اند و ثمره آنها برای استفاده زنبور آماده شده مصرف نماید.)
خانه زنبور عسل همیشه در ارتفاعات است تا آلودگیهای زمین به او سرایت نکند.(مِمَّایَعْرِشُونَ)(آیه 68)
خانه زنبور جمع بسته شده است (بیوت) اشاره به خانه های کندو دارد یا به اینکه هر زنبوری برای خویش خانه ای را تعیین نمی کند و همیشه باهم کار می کنند و فرقی بین خانه های یکدیگر ندارند. از لحاظ درجه بندی کیفیت عسل ، بهترین عسل آن عسلی است که از کوه جمع آوری شود (1- عسل کوهی) و بعد از آن عسلی است که از درختان تهیه شود یعنی کندو زنبور روی درخت باشد و در آن جا درست شود (2- عسل درختی) و بعد از آن عسلی که از هر بلندی و سقفی تهیه شود (3- عسل عرشی). از بیان قرآن میشود که فهمید که کندوی عسل باید از زمین فاصله داشته باشد. شاید همانطور که در طبیعت است عسلی که در مکانهای بلند تولید شود اثر بهتر برای درمان بگذارد (...مِمَّایَعْرِشُونَ)(68)
جدای از همه مسائل گفته شده نگاه قرآن به طبیعت نیز درس آموز است و بسیار قابل استفاده. چرا که نگاه قرآن نگاهی است در جهت استخراج ساختارهای صحیح از طبیعت. توضیح این که اتفاقات طبیعت در صورتی که دست کاری نشده باشند به گونه ای طراحی شده اند که در بهترین حالت خود قرار دارند و بیشترین بازدهی را دارند. البته بشر امروز نیز از این مسئله غافل نمانده و بسیاری از اختراعاتش برگرفته از الگوهای طبیعی است، گرچه نگارندگان اعتقاد دارند که در بسیاری از موارد خروج از الگوهای طبیعی صورت گرفته که به صورت تنش ها و امراض و نابسامانی ها خود را بروز داده است چرا که قرآن می فرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس»
توجه به موعظه برای رسیدن به شفا
«یا أَیُّهَاالنَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاء ٌلِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (سوره یونس، آیه57)
در این آیه دعوت عمومی همه مردم به سمت موعظه الهی است. «قد» که بر روی «جائکم» آمده برای این است که تاکید باشد که حتما قرآن برای ناس موعظه است. این موعظه شفای آن چیزهایی است که در صدر و جود دارد و می تواند باشد. این موعظه هدایت و رحمتی برای مومنین است.
صدر به اعتباری مرحله ای چسبیده به صدور اعمال از آدمی است و متاثر از علم است. هر اتفاقی برای انسان بیفتد ناشی از اعمالی است که از او صادر می گردد. حال اگر این اعمال در مرحله وقوع در صدر با منبع لایزال وحی پیوند بخورد می تواند شفابخش باشد چنان که این اتفاق را در رفتارهای حضرت مسیح علیه السلام به وضوح می یابیم. چرا که ایشان با مس بیماران باعث شفای آنها می گردید.
انسان اول باید موعظه را بپذیرد و بعد به شفا برسد، در این صورت هدایت و رحمت شامل حال او خواهد شد. پس صفت موعظه پذیری نشانه نزدیکی انسان به شفاست و بالعکس عدم پذیرش موعظه مایه محرومیت از شفا. طبعا پذیرش موعظه یعنی تنظیم صدور بر مبنای موعظه و بروز اعمال از این مجرا.
قرآن برای همه مردم آمده است و وقتی که کسی موعظه بودن قرآن را قبول کرد (به آن عمل نمود) به دائره مسلمانان درمی آید و اگر به شفا هم رسید به درجه مومن نائل می گردد که در آن زمان است که هدایت و رحمت را می تواند دریافت نماید. بنابراین هدایت و رحمت مخصوص مومنین است .
شفا در قرآن و توسط قرآن به چه معناست؟
با توجه به تفسیر سوره اسرا، قرآن شفادهنده امراض روحی است. و مرضی که در دلهاست غیر کفر و نفاق است. و کفر و مرض قلبی جدای از هم هستند .
قرآن دوایی است که هیچ گاه کهنه نمی شود و نسخه ای است که عمل به آن شفاست و حتی خواندن صرف از روی قرآن نیز مرتبه ای از شفا را شامل حال آدمی می گرداند.
نکته دیگر این است که شفایافته قرآن خودش می تواند سبب شفای همه شود. اشتباه در کارش ندارد و مشابهی در دنیا ندارد. شفاى قرآن با شفاى داروهاى مادّى تفاوتهاى زیادى دارد. داروى قرآن، ضررى را به دنبال ندارد، کهنه نمىشود و تاریخ مصرف ندارد. شفایافتهى قرآن عامل شفاى دیگران مىشود. در نسخهى شفاى قرآن اشتباه نیست، همیشه و در اختیار همه است، طبیب این دارو، هم ما را مىشناسد، هم دوستمان دارد و هم نتیجهى نسخهاش ابدى است، نسخه و داروى او هم مشابه ندارد .
بحث و نتیجه گیری
ایمان زمینه برخورداری از شفای الهی
با توجه به آیات مورد مطالعه، این نکته به اتفاق مورد تاکید قرار گرفته است که هدایت، شفا و رحمت مخصوص کسانی است که ایمان آورده اند. بی ایمانان از شفاء و هدایت توسط قرآن بی بهره هستند. ثمره ایمان که همان تقواست سبب می شود، انسان قلبی سلیم پیدا کند. به نظر می رسد با در کنار هم گذاشتن شفا، رحمت و هدایت این نکته قابل ذکر باشد که خود این رحمت و هدایت جنبه هایی از شفا و خود این شفا گوشه ای از رحمت الهی است که نصیب مومنان با تعریف خاص خود می شود. همه آنچه گفته شد نیز تنها در سایه ایمان محقق می گردد. بی ایمانان با قرآن فاصله زیادی دارند (یعنی مصداق لا یمسه الا المطهرون - أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ). شفاء قرآن در صورت نزدیک بودن به او میسر می شود(أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ)
در این آیات صفات مومنان که انسان را به این مرحله می رساند نیز بیان شده است. انجام عمل صالح، تسلیم حق بودن، احسان، ذکر خدا، صبر، سجده برای خدا، پناه بردن به خدا از شر شیطان، حرکت در مسیر الهی، تلاوت قرآن در سحرگاهان، برپاداشتن نماز شب، انس با قرآن از جمله این صفات می باشد.
ایمان سبب می شود که انسان از موعظه الهی بهره مند شود وگرنه دیگر سخن پروردگار موعظه نخواهد بود بلکه سبب خسران آدمی می شود.
سایر لوازم قرار گرفتن در معرض شفای الهی
علاوه بر ایمان که شاخصه اصلی در این زمینه است، باید چشمی بینا و گوشی شنوای سخنان حق داشت. به عبارتی، هدایت با واسطه گوش و چشم انجام می گیرد. قرآن را باید با گوش دل و اعتقاد گوش داد تا هدایت و شفا باشد، زیرا کفار هم گوش ظاهری را دارند اما نمی توانند سخن حق را شنیده و بپذیرند و به حقائق درسترسی ندارد. «وَالَّذینَ لایُؤْمِنُونَ فیآذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى»
تمامی صفاتی که در مورد مومنان حقیقی برشمردیم، در حقیقت ملزومات قرار گرفتن در مسیر الهی است. علاوه بر آن، کسانی که بخواهند به شفای قرآن دست پیدا کنند باید صابر باشند و دارای بهره ای از تقوا باشند. «وَمَایُلَقَّئهَا إِلَّاالَّذِینَ صَبروا ْوَ مَایُلَقَّئهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»(سوره فصلت،آیه 35)
علاوه بر آمادگی های روحی، جسم انسان نیز باید آمادگی این پذیرش را داشته باشد و به همین سبب غذای حرام یا خبیث در این مقوله اهمیت پیدا می کند چرا که می تواند زمینه پذیرش در آدمی را کاهش دهد و او را مستعد نافرمانی و محرومیت از شفا و درافتادن به وادی مرض و هلاکت گرداند و تنها غذای طیب و پاک است که جسم و در نتیجه روح آدمی را آماده پذیرش شفای الهی می کند. در همین رابطه تاکید قرآن کریم به استفاده درست بشر از نعمت هایی است که خدا به عنوان غذا در اختیار ما قرار داده است، در حالیکه بشر با ضایع نمودن این نعمت ها، در حقیقت زمینه نابودی و انحطاط خویش را مهیا نموده است.
در آیات دیگری نیز خداوند از توبه و دوری از شیطان به عنوان دو عامل دیگر برای برخورداری از شفا و رسیدن به قلب سلیم یاد می کند. با توجه به سوره شعراء، خود انسان مسبب بیماریش است و خدا شفادهنده است. شفای روح و جسم باید در کنار هم تامین باشد تا انسان به سعادت برسد. بخشش گناهان و طلب مغفرت خود نشانه و مقدمه شفا است و از طرف دیگر کسی که توبه نکند و استغفار ننماید، مورد شفا قرار نگرفته و به سلامت حقیقی دست پیدا نخواهد کرد.
یک فطرت سالم، به اعتبار ذکر، خود نیز می تواند راه های کسب سلامتی و دوری از بیماری را خود می داند و کاری نمی کند که به سلامتی خود لطمه ای وارد شود. تداوم ذکر خداوند کوتاهترین راه برای رسیدن به آرامش است. ذکر خداوند غذای روح انسان است. بنابراین رویگردانی از ذکر خداوند باعث ایجاد سختی در زندگی انسان می گردد.
بی شک نماز یکی از اسباب و و لوازمات قرار گرفتن در معرض شفای الهی است. هم اکنون تاثیرات متنوع جسمی و روحی نماز بر کسی پوشیده نیست. اما با این حال هنوز هم از قدرت آن در راستای سلامتی انسان غافلیم و اهمیت این موضوع را در عمل درک نکرده ایم. بخصوص اوقات برخی نمازها مانند نافله شب و نماز صبح از منظر قرآن جایگاه ویژه ای دارد.
در ادامه نیز، قرائت قرآن بعد از نماز ها بخصوص نماز صبح راه نزدیک برای شفاء گرفتن از قرآن است. شاید بتوان گفت یک راه میان بر برای رسیدن به شفاء قرآن، نمازشب و قرائت قرآن در سحرگاهان باشد.
«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلىَ غَسَقِ الَّیْلِ وَقُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِکاَن مَشهودًا وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَة ًلَّکَ عَسىَ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا محمُودًا (سوره مبارکه اسرا، آیات 78 و 79)
ثمرات شفای الهی
اگر انسان از آن ایمانی که گفته شد برخوردار باشد و با عمل صالح و سایر مواردی که ذکر شد خود را درمسیر شفای الهی قرار دهد و موانع این مسیر را نیز از میان بردارد، می تواند در زمره صالحین قرار گیرد. مؤمنینی که مورد شفاء قرآن قرار گرفته اند، همیشه همراه حق هستند، لذا مصداق حق می شوند و هر جا که آنها حضور پیدا کنند باطل از بین می رود .
انسان سالم می تواند وارث بهشت جاودان باشد. یعنی ادامه زندگی ابدی خود را بیمه می کند و در این مدت کوتاه زندگی دنیایی خود کاری می کند که ادامه مدت زندگی خود را در سلامت به سر ببرد. در همین دنیا نیز باعث می شود که انسان دارای قلبی سلیم باشد. و اگر هم غیظی در سینه مومن باشد، حتی اگر از جانب کافران باشد، با قرار گرفتن در این مسیر توسط خداوند شفا می یابد و سینه آماده می شود تا به سلامت حقیقی قلبی دست یابد .
کسی که در دنیا به قلب سلیم برسد، همین دنیا برایش بهشت می شود. بنا به فرمایش مولای متقیان، قلب سلیم خود می تواند هدایتگر انسان در مسیر درست زندگی باشد که در نتیجه خود ضامن سلامت در همه ابعاد انسانی است. انسان در چنین چرخه ای مسیر کمال را به درستی طی نموده و در حال صحت و سلامت به ملاقات پروردگار خویش می رود.
در جمع بندی مطالب عنوان شده می توان گفت، قرآن نگاه ویژه ای به مسئله سلامت انسان دارد و حتی بهبودی او پس از بیماری و یا ارتقای سلامت انسان باید بر طبق قاعده و قانونی باشد که با خلقت بشر سازگاری داشته باشد؛ در صورتی که مسئله صحت و سلامت و بهبودی و درمان در نگاه ما بسیار سطحی و ناقص و یا حتی دور از فطرت الهی انسان است و برای رسیدن به سطح پایینی از سلامتی گاه حاضریم گوهر انسانی خود را زیر پا بگذاریم، تا جایی که حتی متوسل شدن به روشهای نادرست و غیرشرعی را با مسائل گوناگون توجیه می کنیم. در حالیکه بنا به فرموده قرآن کریم اگر تقوی پیشه می کردیم و تعریف درستی از محدوده و قلمرو طب داشتیم خداوند خود راه های رسیدن به سلامتی را به ما نشان می داد، زیرا خداوند حکیم خواستار بیماری و بیچارگی بندگان خود نیست و خود بهترین و برترین بندگان خود را دارای سلامت حقیقی معرفی کرده است.
با توجه به آیات مورد بررسی، شفا مرتبه ای والا و بالاست که خداوند به مومنین وعده داده و آنها را بهره مند می گرداند، زیرا بطور طبیعی بندگان بی ایمان خود با اعمال نادرستشان از دایره رحمت خاصه حق دوری می کنند. به نظر نگارندگان مقاله، این شفا خود دارای مراتبی است که در نهایت منجر به سلامت قلبی انسان و اوج کمال انسانی منتهی خواهد شد. اما بررسی بیشتر در این زمینه نیازمند مطالعه دقیقتر در کتب روایی و ادعیه معتبر در دسترس می باشد که خود می تواند زمینه پژوهشی دیگر را فراهم نماید.
مقالات مرتبط :
*
*
*
*
فهرست منابع:
1. قرآن کریم
2. تفسیر نمونه (تفسیر سوره های توبه، یونس، اسرا، شعرا، نحل و فصلت)
3. ترجمه تفسیر المیزان (تفسیر سوره های توبه، یونس، اسرا، شعرا، نحل و فصلت)
4. محسن قرائتی، تفسیر نور (تفسیر سوره های توبه، یونس، اسرا، شعرا، نحل و فصلت)
5. التحقیق فی کلمات القر آن ،جلد6، صفحه91-93
6. قاموس قرآن، ج4، ص: 58
7. المفردات فی غریب القرآن، ص:459
8. لسان العرب، ج14، ص: 436
9. کتاب العین، ج6، ص: 290
10. الشریف الرضی، ترجمه محمد دشتی، نهج البلاغه امام علی (علیه السلام)، ناشر: الهادی، 1383
11. سید مهدی تقوی، [سخنرانی]، همایش ملی سلامت از دیدگاه قران کریم، اسفندماه 1389
12. محمدفاضل صدری، برخی عوامل تاثیرگذار بر آرامش روحی از دیدگاه قرآن با محوریت سوره کهف، همایش ملی سلامت از دیدگاه قران کریم، اسفندماه 1389
13. سودابه حسن زاده، نقش حواس شنوایی و بینایی در اندیشیدن و یادگیری از منظر قرآن کریم، همایش ملی سلامت از دیدگاه قران کریم، اسفندماه 1389
14. یوسف حمیدزاده اربابی، معنا و مفهوم صحت، سلامت، عافیت، سلام و شفا و مصادیقی از آنها در قرآن و ادعیه، همایش ملی سلامت از دیدگاه قران کریم، اسفندماه 1389
15. مرتضی عسگری، ترجمه کاظمی خلخالی، طب و درمان در اسلام(شرح طب الرضا(علیه السلام) و طب الصادق(علیه السلام))، ناشر: سلمان فارسی، 1387
16. جزوه شفا در قرآن ، دارالقرآن کریم کرج، 1389