نويسنده: مارتا روزنبرگ
مترجم: حسين رجبعلي پور
چكيده
آيا تا به حال از اين نكته شگفتزده نشدهايد كه غالباً داروهاي جديد بلافاصله پس از آن عرضه ميشوند كه آگاهيبخشيها درباره مشكلاتي كه اين داروها آنها را درمان ميكنند، افزايش يافته است؟ اين اتفاقي نيست. به اين روش، تبليغات بدون برند و «آگاهي از بيماريها»ميگويند و شركتهاي داروسازي در زمينه اين تبليغات، خيلي بيشتر از تبليغات عادي هزينه ميكنند.
كليدواژگان: شركتهاي داروسازي، بنبست طب نوين، سلامت و بهداشت، تبليغات و بيماري
در تبليغات بدون برند بيماريها بهطور معمول به اين نكته اشاره ميشود كه: آنقدر تعداد زيادي از مردم از يك مشكل خاص ميرنجند كه كسي فكرش را هم نميكند و اين مشكل حتي ميتواند يك «اپيدمي خاموش» باشد. اين تبليغات، نشانههاي بيماري را فهرست ميكنند، آزمونهايي براي تست بيماري پيشنهاد ميكنند و ميكوشند مردم را با گفتن جمله "به دكتر خود مراجعه كنيد"، وحشتزده كنند.
اين بيماري ممكن است ساختگي نباشد، ولي معمولاً نسبت به آنچه در تبليغ اعلام ميشود تعداد بسيار كمتري از مردم مبتلا هستند. تبليغات آگاهي از بيماريها ، به دارويي كه براي آن بازاريابي ميشود، اشارهاي نميكند و شركتي راكه در پشت تبليغ «آموزشي» وجود دارد، نام نميبرد. (به همين دليل به آن «تبليغات بدون برند» ميگويند.)
شركتهاي داروسازي، عاشق تبليغات آگاهي از بيماري هستند؛ زيرا برخلاف تبليغات مستقيم، نيازي نيست تا خطر استفاده از دارو يا هشدارهايي درباره توانايي درماني دارو در آن گنجانده شود. در تبليغات مستقيم، در حالي كه تبليغ دارو غالب است، اشاره به ريسكها و هشدارها نيز معمول است و اين اشارات بعضي اوقات بهطور خودسرانهاي باعث «نفروختن» دارو ميشود.
ولي همه به تبليغات بدون برند با اغماض نگاه نميكنند. بهطور مثال پروفسور آرون كسلهايم، دكتر داروساز از دانشگاه هاروارد، در سال 2013 به گزارشگر نيويورك تايمز گفته است: «ويدئوي تبليغات آگاهي از بيماري بيش فعالي كه بر ايمن بودن داروهاي محرك تأكيد ميكند و به خطرات احتمالي آنها اشاره نميكند، تبليغاتي گمراهكننده و غيرمسئولانه است».
امروزه تبليغات آگاهيبخش، وزنه سنگيني در محيط بازاريابي دارويي هستند. برطبق يك مقاله «بازاريابي دارويي»، «تبليغات آگاهيبخش براي برندي كه با موفقيت وارد اين عرصه ميشود دو فايده اصلي دارد: «اين فعاليت تبليغاتي، ميتواند منبعي زاينده و راهنما براي تبليغات با برند مفروض در آينده باشد" و همچنين "فرصتي را فراهم آورد تا بيماران به سمت اقداماتي سودمند سوق داده شوند».
عيبجويان ممكن است بپرسند: سود براي چه كسي؟
يك پايگاه اطلاعرساني بازاريابي دارويي ديگر نيز با اين نكته موافق است: "پويشهاي آگاهي از بيماريها مدتهاست به منظور بازاريابي دارويي و بيوتكنولوژي و بر طبق طرحهاي تبليغاتي تيمهاي درماني پايهگذاري شده است. آگاهي از بيماريها ابزاري است براي اطمينان يافتن از اينكه نسخه درست براي بيماران پيچيده شود" و همچنين "... براي بيماريهايي مهم است كه علائم مشخصه ندارند، نادر هستند يا درمانناپذيرند. پزشكان عمومي يا كارورزان ميان رده به احتمال كمتري با پيشرفتهاي باليني يا پيشرفت در فهم فاكتورهاي شناسايي و روند اين بيماريها آشنا هستند."
در تحليل اين موضوع كه پويشهاي آگاهي از بيماريها از چه طريقي موفق هستند، روزنامه گاردين ذكر كرده است:
"براي مثال يك پويش آگاهي از بيماري كه با حمايت يك شركت تجاري راهاندازي شده است، روي عارضه ضعف اعصاب تمركز ميكند كه مخاطب بالقوه بزرگي دارد. شركتها از مطالعاتي حمايت مالي ميكنند كه تأثير دارو را در درمان روانپريشي ثابت ميكند. اين يك گام ضروري در كسب تأييديه سازمان غذا و دارو براي استفاده از داروي جديد يا تخصيص كد به آن است. پزشكان برجسته داوطلب ميشوند تا در مورد گستردگي بيماري، شهادت دهند. سپس روابط عمومي سازمانها با استفاده از آمار مهيجي كه از تحقيقات شركتي و حمايت شده توسط خود به دست آوردهاند، پويشهايي را براي اعلام اين بيماري جديد شكل ميدهند."
"در نهايت گروههايي از بيماران استخدام ميشوند تا به عنوان «چهره عمومي» اين مشكل، نقل قولهاي مورد نياز و داستان متقاعدكننده براي رسانهها را تأمين كنند. بسياري از اين گروهها را داروسازان و ديگر عوامل مرتبط با روابط عمومي شركتهاي داروسازي بهطور گسترده حمايت مالي ميكنند.
"آيا شما به مردم آلرژي داريد؟ آيا در هنگامي كه سعي ميكنيد اجتماعي باشيد، صورتتان سرخ ميشود، عرق ميكنيد، ميلرزيد يا حتي احساس تنگي نفس ميكنيد؟ اگر اينطور است شما ممكن است دچار «اختلال اضطراب اجتماعي» باشيد." جملاتي كه مشاهده كرديد، مربوط به يكي از اولين پويشهاي «آگاهي از بيماري» است. اين تبليغ بسيار موفقيتآميز بود. با اين تبليغ كه روابط عمومي كاربلد شركت «كوهن اند ولف» در سال 1999 ساخت تا محصول آماده به عرضه اين شركت يعني «داروي ضد افسردگي» را نفروشد، رسانههاي خبري نقش تندنويسان اين شركت داروسازي را ايفا و اعلام كردند كه حدود ده ميليون بزرگسال از اپيدمي «اختلال اضطراب اجتماعي» رنج ميبرند. چه كسي اين موضوع را فهميد؟
پس از كمپين «اضطراب اجتماعي» - كه مصادف شد با قانوني كردن تبليغات مستقيم دارويي در اواخر دهه 90 ميلادي ـ بازاريابي دارويي رونق گرفت. خيلي زود مردم به طرز بيسابقهاي درمان مشكلاتشان نظير آلرژيهاي فصلي، خشكي چشم، بيماري ريفلاكس معده، سندرم پاهاي بيقرار، كلسترول بالا و البته افسردگي را شروع كردند. سوژههاي بازاريابي به روش آگاهي از بيماري، اغلب علائم غيراختصاصي و معيارهاي تشخيصي مبهمي دارند.
آيا به ياد ميآوريد كه چند سال قبل تعداد زيادي از زنان دچار «اختلال كمفعالي ميل جنسي (سردمزاجي)» شدند؟ پويش آگاهي از بيماري را غول داروسازي يعني بورينگر و اينگلهيم، حمايت مالي كرد تا به فروش داروي آن شركت به نام ادي (فليمبانسرين) كمك كند؛ دارويي كه در حال گرفتن تأييديه سازمان غذا و داروي ايالات متحده بود. چندي بعد دارو تأييد شد. همچنين بازاريابي شامل يك پويش تهاجمي با عنوان «سكس، مغز و بدن: ارتباط برقرار كن» با حضور شخصيت تلويزيوني ليزا رينا بود.
همچنين شركت بورينگر و اينگلهيم از تمام حاميان پزشكي بالقوه پشتيباني كرد. بهطور مثال دكتر پترا بوينتون، پژوهشگر مسائل جنسي در لندن از اين جمله است. او در وبلاگي نوشت: "من دو دعوت نامه براي دو دوره آموزشي دو روزه در بهترين هتلهاي لندن به دستم رسيد (با دستمزد 1000 پوند براي هر جلسه)؛ آن چيزي كه از هدف برگزاري اين دوره دستگيرم شد اين بود كه قصد داشتند «اختلال كمفعالي ميل جنسي (سردمزاجي)» را به عنوان يك مشكل، برجسته كرده و به پزشكان درباره روشهاي درماني اطلاعرساني كنند."
گرچه او حضور در اين دوره را رد كرد، شركت بورينگر و اينگلهيم همچنان از او خواست تا مقالهاي براي مجله تخصصي داروهاي جنسي بريتانيا بنويسد. او به ياد ميآورد كه: آنها دستورالعملهاي صريحي داشتند درباره آنچه كه ميخواستند من بگويم و اينكه اين مقاله قرار بود صحنه را طوري شكل دهد كه «اختلال كمفعالي ميل جنسي» مشكلي شايع و مضطربكننده جلوه كند.
مردان هم از بازاريابي آگاهي از بيماري در امان نيستند. گرچه «پايين بودن سطح تستوسترون» به نظر متخصصان به ندرت اتفاق ميافتد، ولي مدتهاست كه شركتهاي داروسازي بزرگ بسيار تبليغ ميكنند.
دكتر توماس پرل متخصص باسابقه دانشكده پزشكي دانشگاه بوستون در يك مصاحبه به من گفت: "موارد واقعي كمبود تستوسترون نظير هيپوگناديسم خيلي نادر هستند؛ كمتر از نيم درصد مردان اين مشكل را دارند. از زماني كه كمپينهاي گسترده بازاريابي در دهه 80 ظهور و ادعا كردند علائم معمولي نظير كمبود انرژي، بدخوابي و ضعف جنسي ميتوانند به وسيله تستوسترون درمان شوند، تعداد افرادي كه برچسب اين بيماري را به آنها زده شد، سر به فلك كشيد. هياتهايي از پزشكان وجود سندروم جديدي از بيماري كمبود تستوسترون كه وابسته به سن و سال مريض بود، ارائه كردند. در اين تعريف، پزشكان اجازه دادند تعريفي كمتر دقيق و خاصتر از هيپوگناديسم ارائه شود. بعضي از اين هياتهاي اجماع را شركتهاي دارويي تأمين مالي ميكردند كه در كار توليد و بازاريابي هورمون تستوسترون هستند."
هيچيك از داروهاي درمان كمبود تستوسترون، لزوماً بيخطر نيستند. بر طبق مقالهاي از نشريه شكاكيت سالم: "استفاده از محصولات تستوسترون (آندروژنها) در مرداني كه نشانههاي محدودي از بيماري دارند، اقدام بيخطري نيست."
"عوارض جانبي شديدي درباره استفاده نامناسب از آندروژنها مشاهده شده است نظير: اختلالات آب و الكتروليت، آماس، جوش زدن، ورم سينه، لاغري، آتروفي بيضه، پرياپيسم،، اختلال در اسپرم زايي، آسيب لولههاي اسپرم ساز، افزايش قند خون، افزايش كلسيم خون، غلظت خون، كاهش فاكتورهاي انعقادي، افزايش كلسترول LDL، پرخاشگري، علائم روان پريشي، وابستگي جسمي و رواني به دارو، مشكلاتي در ترك دارو و غيره."
«اختلال خواب و بيداري غير 24 ساعته» و ديگر بيماريهايي كه به اطلاع ما رسيده است
اخبار شبكه سي بي اس در سال 2009، گزارش داد: شركتهاي داروسازي، صدها ميليون دلار صرف كردهاند تا آگاهي عمومي را درباره بيماري فيبروميالژيا افزايش دهند. بيماري كه به اين عنوان شناخته شد: «مريضي ناشناختهاي كه سبب شد قرصهايي فروخته شود كه به تازگي به عنوان درمانكننده آن تأييد شده بودند و تمام پرسشهاي بيپاسخ را به محاق فرستاده بودند از جمله اين پرسش كه آيا اصلاً اين يك بيماري واقعي هست؟»
بر طبق گزارش سي بي اس، دو كمپاني الي ليلي و فايزر بيش از شش ميليون دلار به «گروههاي غيرانتفاعي برگزاركننده كنفرانسهاي پزشكي و پويشهاي آموزشي» اهدا كردند؛ زماني كه فيبروميالژيا مانند اكثر بيماريهاي ديگرِ «آگاهي بخشي» شده، محققا موجوديت پيدا كرد و زمانبندي شد و برآورد اينكه چه ميزان از مردم «از اين بيماري رنج ميبرند» تماماً توسط شركت داروسازي و گروههاي بيماران پيشتاز آن هماهنگ شد.
بر طبق تحقيقات سي بي اس، دليل عارضه فيبروميالژيا همانند اكثر بازاريابي آگاهي بخشي ديگر، ناشناخته است و "هيچگونه آزمايشي جهت تشخيص آن وجود ندارد. در بسياري از بيماران، نشانههاي آن با علائم سندرم خستگي مزمن و ديگر دردهاي مزمن يكسان است."
بعضي از بيماريهايي كه آگاهي بخشي ميشوند، آنقدر نادرند كه بيشتر طعنه يا لطيفه شبيه است. بهطور مثال چه تعدادي از مردم دچار بيماريهايي نظير اختلال خواب تهاجمي،، اختلال خواب شيفت كاري، و اختلال خواب و بيداري غير 24 ساعته هستند؟ مريضي آخر تقريباً فقط در افراد نابينا رخ داده است. ولي اين مسئله، شركتهاي داروسازي را از ترساندن مردم با دادن نشانهها و آزمونهاي تست بيماري، باز نميدارد تا اينكه مردم به دكترهاي خود مراجعه و درباره آن پرسوجو كنند و سپس وبسايتهاي غيررسمي براي «آموزش» اين بيماري راهاندازي كنند.
براي مثال وبسايت «بيدارباش خواب تهاجمي» ميگويد: " از زماني كه نشانههاي اوليه بيماري «خواب تهاجمي» آشكار ميشود، ممكن است ده تا پانزده سال طول بكشد، قبل از آنكه بيماري شناسايي و تشخيص داده شود. بسياري از دكترها با عارضه «خواب تهاجمي» آشنا نيستند. با اين حال، اين بيماري يك نفر از هر دو هزار نفر را تحت تأثير قرار ميدهد. نشانههاي خواب تهاجمي مانند نشانههاي بيماريهاي ديگر نظير عفونت، افسردگي و ديگر بيماريهايي است كه بر خواب اثر ميگذارد. خواب تهاجمي بعضي اوقات ميتواند با مشكلات يادگيري، حملات عصبي يا حتي تنبلي اشتباه شود؛ به ويژه در كودكان دبستاني يا نوجوانان. زماني كه علائم اين بيماري ملايم باشد، تشخيص اختلال از اين هم سختتر ميشود." اين تبليغات، تواضع شركت جازفارماسيوتيكالز را نشان ميدهد. در هيچ جاي اين وبسايت غيررسمي، اشارهاي نشده است كه هزينه سالانه درمان بيماري خواب تهاجمي يعني داروي «زايرم» بيش از 35 هزار دلار در سال است.
البته بعضي پويشهاي آگاهي بخشي به طرز تكاندهندهاي موفق بودهاند. گزارش مركز جلوگيري و كنترل بيماريها در سال 2014 نشان ميدهد بيش از ده هزار كودك دو و سه ساله تحت درمان ريتالين، آدرال و ديگر داروهاي همخانواده آن براي درمان «اختلال بيشفعالي و عدم تمركز» هستند. اختلال بيشفعالي و عدم تمركز، بيماري ساختگي نيست، ولي كسي از معيارهاي رفتاري و رواني تشخيص بيماري در كودكان قبل از دبستاني چيزي نشنيده بود تا آنكه شركتهاي داروسازي داروهاي گرانقيمتي را براي درمان آن ابداع كردند. ده سال قبل، ربكا رايلي (كودك چهار ساله مبتلا به بيماري دوقطبي) بر اثر مصرف داروي اين بيماري، جان خود را از دست داد.
بزرگسالان نيز بهطور فزايندهاي داراي بيش فعالي و عدم تمركز «آگاهي بخشي» شدهاند. در سال 2009 شركت شاير يك تور آگاهي بخشي سيار در مورد بيش فعالي بزرگسالان در سراسر كشور برگزار كرد كه شامل «ابتكار غربالگري سيار» ميشد.
كاروان كه به يك تريلر كِشنده متصل شده بود و هشت واگن خود غربالگري داشت، دور كشور مسافرت كرده و از شهرهاي بزرگي مثل شيكاگو، ايندياپوليس و دالاس بازديد به عمل آورد. در هر شهر، شركت شاير عنوان ميكرد كه اين شركت با «انجمن بيش فعالي و عدم تمركز» همكاري ميكند. اين انجمن، موسسه حمايت از بيماران بيش فعال بزرگسالان است كه به همت آن به بيش از بيست هزار بزرگسال كمك شد تا براي اين عارضه، خودغربالگري انجام دهند.
چرا تبليغات بدون برند مشكلات شركتهاي داروسازي را حل ميكنند؟
بر كسي پوشيده نيست كه اين چند سال اخير وضع اقتصادي شركتهاي داروسازي خيلي بد بوده است. وضع عجيب و غريب تعيينكنندگان قيمت مانند مارتين شكرلي و والينت فارماسيتوكالز كه داروهاي قديمي را ميخريدند و قيمت آنها را افزايش ميدادند، شركتهاي داروسازي نظير فايزر كوشيدند مالياتهاي ايالات متحده را با ادغام شركت در خارج از كشور به باد دهند (با اينكه آنها با مالياتهاي ما سرپا هستند) و شواهد در حال ظهوري از اينكه چگونه شركتهاي داروسازي در مشكلات اعتياد به مواد مخدر و هروئين كنوني مشاركت داشتهاند داروسازي را به صنعتي تحقير شده تبديل كرده است. حتي انجمن دارويي امريكا نيز با روشهاي تهاجمي شركتهاي داروسازي مخالفت كرده و پيشنهاد داده است كه محدوديتهايي در تبليغات مستقيم دارويي اعمال شود.
مسئولان شركتهاي داروسازي ميدانند كه محبوب نيستند و مانند صنايع غير محبوب ديگر - صنايع شيميايي، كمپانيهاي غله مثل مونسانتو، مجتمع صنايع نفت و گاز و وال استريت- از نظرات مردم و بازخوردهاي اينترنتي كه امكان خريدنشان را ندارند هراس دارند.
مقالهاي در نشريه بازاريابي دارويي و رسانه به اين موضوع اشاره ميكند كه چگونه صنعت دارويي با بياعتمادي عمومي در شبكههاي اجتماعي روبهرو ميشود. بر طبق اين مقاله: "گزارش اتفاقات دارويي سوء از زماني كه شبكههاي اجتماعي ظهور كردهاند جزو مشغوليات شركتهاي داروسازي بوده است."
به جاي آنكه شركت در مواجهه با گزارشهاي سوء بيماران، موضع تدافعي بگيرد يا با آن مبارزه كند، نقل قولي از يك متخصص بازاريابي در يك مقاله پيشنهاد ميكند:"راه به دست آوردن اعتماد اين است كه از خودتان يكدلي نشان دهيد، به شيوهاي صحبت كنيد كه براي بيمار باوركردني باشد و به ياد داشته باشيد كه شبكه اجتماعي مانند يك رابطه فردي است". اين عبارات خيلي شبيه رويكرد برنامه پاسخگويي محصولات تراريخته است كه مونسانتو و ديگر غولهاي صنعت غله استفاده ميكنند تا ترس مردم از محصولات تراريخته را جهتدهي كنند – با استفاده از عوامل صنعت جهت پيچاندن سؤالها.
بازارياب دارويي ديگري نيز با اين موضوع موافق است و هشدار ميدهد نبايد اجازه دهيد وزوز مخالفت بيماران تحتالشعاع قرار گيرد: "صداي اقليت امروزه مانند اكثريت منتشر ميشود و اين به تجربهاي تبديل شده است كه همه افراد به آن وابسته شدهاند. اينكه سرتان را زير ماسه فرو كنيد و اين مردم را ناديده بگيريد، راه غلطي است؛ زيرا مردم برند و محتواي شما را آزمايش ميكنند."
علاوه بر استفاده از امكانات صنعت، بر اساس گفته اين بازارياب، بايد بيماران عصباني را با تشويق آنان به تعريف كردن داستاني كه برايشان اتفاق افتاده، خنثي كرد – تاكتيكي كه بسياري از وبسايتهاي آگاهي بخشي تحت حمايت شركتهاي داروسازي استفاده ميكنند.
در ماه مارس، مقالهاي را در نشريه اعتبار نوشتم كه درباره پويشي بود كه «گروه صنعتي فرما» به منظور دفاع از قيمتهاي ظالمانه دارو به راه انداخته بود: "اميد به درمان". مانند بازاريابي به شيوه آگاهي از بيماري، اين پويش نيز بيماران را به نمايش در ميآورد ـ مانند ترزا كه در 57 سالگي تشخيص داده شد سرطان تيروئيد دارد و كاريس كه از روماتيسم ستون فقرات در سن 29 سالگي رنج ميبرد ـ نزديك به فرد و كاملاً شخصي. سرگذشتها عمداً گريهآور انتخاب شده است تا آنچه شركتهاي خوب داروسازي انجام ميدهند نمايش داده شود و هر كسي كه ميانديشد اين شركتها منفعتطلب هستند، شرمنده شود.
چهرههاي معروفي كه تبليغات آگاهيبخش ميپراكنند
علاوه بر سرگذشت بيماران، شركتهاي داروسازي از تاييدهاي افراد مشهور براي فروش داروها و افزايش آگاهي در مورد بيماريها، استفاده ميكنند. شخصيت تلويزيوني، جوان لاندن و بازيگر بيسبال، مياك پيازا، قرصهاي ضد آلرژي كلاريتين را برجسته كردند. دوروتي هميل و ستاره موسيقي كه به نام بروس جنر شناخته ميشود، قرصهاي ضددرد ويوكس را تبليغ كردند كه باعث 27785 مورد حمله قلبي و مرگ ناگهاني قلبي شده است.
ولي بر طبق گزارش نشريه پرسشگر فيلادلفيا، زماني كه كاتلين ترنر بازيگر، در شبكه CNN ظاهر شد، او به منظور آگاهيبخشي در مورد بيماري به سادگي مبارزه خود با روماتيسم را با ديگران در ميان گذاشت، بدون اينكه داروهاي روماتيسم يا توليدكنندگاني كه او را تأمين مالي كردهاند، نام ببرد.
مرديت ويرا مجري شوي تلويزيوني نيز در يك پويش ملي، زماني كه به زنان آموزش ميداد چقدر استخوانهاي محكم اهميت دارند، هيچ اشارهاي به محصولات كمپاني مرك بونز نكرد. شركتي كه به مردم توصيه كرد –كسي ميتونه حدس بزنه؟- غربالگري تراكم استخوان رايگان انجام دهند.
سالي فيلد كه در سريال درام تلويزيوني برادرها و خواهرها به عنوان مادر خانواده شناخته ميشود و نقش اصلي را در تبليغات آگاهي بخشي خطرات بيماريهاي استخوان براي خانمها دارد، از نام بردن داروي بونيوا هراسي نداشت. فيلد در تبليغي كه ادعا ميكرد دارو، فرايند پوكي استخوان را برعكس ميكند گفت: "شما فقط يك زندگي و يك بدن داريد." در زماني كه فيلد و ويرا «آگاهي» مردم را درباره خطرات نازك شدن استخوانها بالا ميبردند، ارتباط نوع داروهايي كه آنها ترويج ميكردند ـ به نام بيسفوسفوناتها ـ با عوارضي نظير سرطان، دردهاي شديد، مشكلات قلبي، از بين رفتن استخوان آرواره و شكستگيهاي زيادي كه اصولاً قرار بود مانع آنها شود، اثبات شد.
به تازگي مونيكا سلس ستاره تنيس، آگاهيهاي زيادي را در مورد اختلال پرخوري، مارسيا كراسِ بازيگر، آگاهي را در مورد سردردهاي ميگرني و راننده اتوموبيل مسابقهاي دانيكا پاتريك آگاهي در مورد بيماري انسداد ريه، له آن ريمس خواننده، آگاهي در مورد اگزما و پاولا دين، آگاهي در مورد ديابت را افزايش ميدهند (ديابتي كه بدون شك با بعضي از دستور پختهاي پرروغن او ايجاد ميشود)
چگونه به حقيقت نزديك شويم؟
يكي از خطرناكترين بخشهاي تبليغات آگاهي از بيماري، اشاره نكردن مستقيم به خطرات جانبي و هشدارها در مورد داروهايي است كه بهطور ضمني ترويج ميشود. در اين تبليغات ميشنويم كه چگونه شركتهاي داروسازي، دليرانه با بيماريها مبارزه ميكنند، ولي در مورد اثرات جانبي (و قيمت) داروها پرسيده نميشود.
يكي از بهترين سايتها براي ديدن روي ديگر داستان، سايت «از مريض بپرس» است. سايت برنده جايزه وبي كه بيماران آن را اداره ميكنند و به شما اجازه ميدهد بدون اعمال نفوذ شركتهاي دارويي، "از تجربه آدمهاي واقعي كه درمان دارويي را گذراندهاند، چيزهايي را ياد بگيريد" و "اثرات جانبي داروها يا داستانهاي درمان موفق را با ديگران به اشتراك بگذاريد" بيماران ميتوانند هزاران محتوا درباره داروهاي منحصر به فرد را در اين سايت بخوانند و نتايج تأثيرات دارو را منطبق بر دادههاي نظارت دارويي سازمان غذا و دارو مشاهده كنند و به جستوجوي تأثيرات جانبي خاص بپردازند».
سايت ديگري كه به سرعت به شما اجازه ميدهد تأثيرات جانبي داروها و نرخ رخ دادن اين تأثيرات را بدون اعمال نفوذ شركتهاي دارويي ببينيد، «زنبور سلامتي» است. طراحان اين سايت به من گفتند: "دليل اصلي وجود اين سايت، تلاش براي فهميدن اثرات جانبي شايع داروهاي اساسي است كه اعضاي خانواده مصرف ميكنند." از آنجا كه هيچ دادهاي وجود نداشت و اطلاعات در اين مورد خيلي كم و محدود بود، خود بنيانگذاران، در سال 2013 اين سايت را ايجاد كردند.
در نهايت سايت «بدترين قرصها» كه گروه مورد احترام «شهروند عمومي» منتشر كرده است، پدربزرگ سايتهاي اطلاعاتي خارج از نفوذ شركتهاست. با يك هزينه اشتراك اندك، بيماران ميتوانند درباره داروهايي كه مصرف ميكنند يا ممكن است بعداً مصرف كنند آموزش ببينند، همچنين گزارشهاي مهم زيادي را نظير "آيا زارلتو داروي مناسبي براي بيماران دچار مشكل لخته شدن خون است يا مصرف آن خطر دارد" و "بهترين دارو براي كمردرد شديد چيست" مطالعه كنند.
دو هشداري كه درباره تبليغات آگاهيبخش بيماري بايد در ذهن داشته باشيد اين است: شما احتمالاً شرايط مطرح شده در تبليغ را نداريد؛ و اگر داريد، درمان دارويي را كه براي آن بازاريابي صورت ميگيرد، ممكن است خطرات پنهان زيادي داشته باشد.