بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین

قبل از ورود در بحث، ذکر نکاتی ضروری به نظر می رسد:
* این مطلب در قسمت «اندیشه ها و نظریات طبی» این وبلاگ قرار دارد و به این معناست که بصورتی آزادانه و بی قید به معرفی خام نظرات یک جریان فکری و یا یک شخص می پردازد تا شاید علاقه مندان اندیشه و طب اسلامی، حرف های جدید و افق های تازه ای را در لابه لای متون آن پیدا کنند و فضای فکری نویی در پیش روی آنان گشوده شود ... بی شک، تمام این نظرات باید به بوته نقد گذاشته شود و با یک رویکرد علمی و منطقی صحت و سقم آن سنجیده شود.
نظریات طبی:
ذبح طب اسلامی زیر رادیکال اندیشه غربی
(نقدی بر نفوذ سیستماتیک اندیشه غرب در مبانی علمی طب اسلامی)
... البته این مطالب را در کمتر جایی می توانید پیدا کنید و معدود افرادی هستند که تا این حد در رویکرد به طب اسلامی آرمانگرا باشند و نکاتی که در اینجا بصورت گذرا به آن اشاره می کنم هر کدام نیاز به شرح و بسط دارد تا خوب فهمیده شود و بعضاً مطالب عمیق و سختی هستند که حتی در بین تحصیل کردگان طب اسلامی نیز غریب اند!
شما احتمالا در سخنرانی هایی که از اساتید مختلف طب اسلامی منتشر می شود به جملاتی شبیه به این ها بر می خورید: «ما طب مدرن را از اساس رد نمی کنیم و نمی گوییم که هرچه طب مدرن بگوید اشتباه است» یا «طب مدرن و طب اسلامی می توانند با هم همکاری خوبی داشته باشند» و یا «یافته های جدید نیز ادعاهای طب اسلامی را تایید می کنند» و ... . چند مطلب در همینجا قابل طرح است:
اول اینکه همه اساتید محترم طب اسلامی، لزوما بر تبعات منفی این قبیل سخنان واقف نیستند و با یک نگاه عرفی و مبتنی بر مشهورات رایج، با این مقوله برخورد میکنند و یک نگاه جامع و نافذ فلسفی و غربشناسانه به این موضوع ندارند. یعنی همانقدر که در طب سنتی استادند و موشکافانه به مسایل طبی نظر می کنند، در مسایل فلسفی طب و تحلیل های مطرح از نگاه غربشناسی، عمیق و خبره نیستند و البته این تا حدی طبیعی است.
دوم اینکه، این اساتید در جامعه ای مبادرت به طرح این مباحث می کنند که علاوه بر پیشینه طولانیمدت استعمار فرهنگی، همین امروز نیز از طریق صدا و سیمای جمهوری اسلامی و از طرق دیگر، آماج حملات پیدر پی و تبلیغات مستمری هستند که علوم، فناوری و دستاوردهای مدرن را در ذهن آن ها بزرگ و خواستنی جلوه میدهد و کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که از این فضای دروغین رها شده باشد و با یک ذهن سالم و بیدار، پدیده های اطراف خود را رصد کند. به همین دلیل، برخورد سلبی و یکباره با مسایل اشتباهی که عمری توسط خودی و بیگانه در ذهن و جان مردم ما فرو شده می تواند نگران کننده باشد و این می تواند باعث شود که برخی اساتید در مواقعی از برخوردهای سنگین در مواجهه با طب مدرن اجتناب کنند تا در فضایی که کمتر بحث برانگیز است در حد فهم عمومی جامعه به تبلیغ توصیه های طبی و تغذیه ای اسلام بپردازند.
از اینرو (می توانید امتحان کنید) اگر در یک دیدار خصوصی و یا جمعی همدل، به دیدار این اساتید نایل شوید و با ارایه مطالبی که نشان از فهم و درک درست شما از مفهوم علوم اسلامی دارد بتوانید یک فضای امن و مطمین برای ایشان ترتیب دهید ممکن است سخنانی را از ایشان استماع کنید که با برخی از سخنان عمومی ایشان متفاوت است و یا کامل تر است.
حال با این مقدمه به قسمتی از دیداری که با جناب خیراندیش (رییس موسسه حجامت ایران) داشتیم اشاره میکنم تا بحث کمی روشن تر شود.
ایشان از نخبگان و دانشمندان ارزشمند طب اسلامی هستند و در نوع نگاهی که به «چیستی علم» و حواشی آن دارند منصفانه و قابل تحسین عمل کرده اند. لکن از آنجایی که هدف ما از دیدار با ایشان پرداختن به مسایل عمیقتری از طب بود، به ایراد نظراتی پرداختیم که شاید برای هر کسی قابل درک نباشد. (نه از این نظر که ما خیلی می فهمیم!! از این لحاظ که آن ها در این زمینه ها کار نکرده اند).
مطلب اصلی ما اشاره به بحثی داشت که حتی به برخی از سخنان ایشان نقد میزد و در مقابل آن صف آرایی میکرد. اما به نظر من از آنجایی که ایشان دید خوب و مناسبی به مساله داشتند نه تنها حرف ما را رد نکردند بلکه به گونه ای بر آن صحه گذاشتند. مطلب ما این بود که علوم اسلامی برای تبیین عالم از شیوه ای کاملا متفاوت با آنچه غرب معرفی کرده بهره میبرد. این شیوه میتواند منجر به تولید فلسفه (نظام) ای شود که به توضیح و اثبات و استدلال جامع و کامل در علوم مختلف بپردازد و بی نیاز از انچه غرب میگوید تمام حوایج ما را در این زمینه مرتفع کند. اما امروزه شاهدیم که اساتید طب اسلامی و سنتی برای تشریح برخی از ادعاهای طب قدیم، متوسل به استدلالاتی میشوند که ریشه در مبانی نظری علوم غرب دارد و این را یک نوع همکاری مثبت بین طب سنتی و علوم مدرن میدانند و از آن دفاع می کنند.
یک مورد شایع آن را که حتما شنیده اید این است که مثلا میگویند: «مردم قدیم برای پختن غذا از ظروف مسی استفاده می کردند ...» (و یا: « در حمام های قدیم، دیواره ها با آهک پوشانده میشدند ...») و اگر بپرسید که چرا اینکار را میکردند؟ فورا میگویند که چون مس در هنگام پختن غذا، یون مس آزاد میکند و طبق تحقیقات انجام شده، بدن ما به فلان مقدار یون مس در روز نیازمند است و ... ما به جناب خیراندیش گفتیم که: «همین "یون مس" دارد ریشه تفکر دینی را می زند!» و این حرفی نیست که بتوان به این صراحت و اینقدر بی مقدمه به هر کسی گفت. اما با توجه به مباحثی که ایشان در مورد تعاریف طب اسلامی داشتند، نیازی ندیدیم که مقدمه چینی کنیم و درست هم فکر میکردیم.
شاید شاهد این بوده باشید که برخی از اساتید، این مساله را به این صورت مطرح میکنند که مردم قدیم به این خاطر از ظروف مسی استفاده میکردند که این ظروف، یون مس را در غذا آزاد میکنند!! اما کاملا مشخص است که چنین ادعایی صحت ندارد و چیزی به نام "یون" در آن زمان مطرح نبوده است. «یون» پدیده ای نبود که به ناگاه در دامن بشریت افتاده باشد و یک عقبه فرهنگی و علمی آن را پشتیبانی میکند.
در ابتدا، بشر غربی در مواجهه با خرافات و جعلیاتی که در متون دینی غیر اسلامی موجود بود، «دین» را فاقد صلاحیت لازم برای اظهار نظر در مورد مسایل علمی دانست و با یک رویکرد دین ستیزانه، شروع به ارایه تحلیل های مادیگرایانه از پدیده های عالم کرد. یعنی از همان ابتدا اقدام به پایه ریزی بنایی کرد که غیر دینی و بلکه ضد دینی بود. در چنین بستر فرهنگی و بر اساس فلسفه الحادی و مادی، دانشمندان شروع به نظریه پردازی کردند و بر اساس مبنایی که منحرف و باطل بود به تحلیل پدیده های هستی پرداختند. این نظریات و این نوع از نگاه، منجر به پیدایش علوم امروزی شد و مثلا همین «یون» یکی از نتایج و دستاورد هایی است که حاصل از نوع نگاه غربی به عالم است.
وقتی که یک مسلمان از چنین استدلالاتی برای توجیه ادعاهای علوم اسلامی بهره می گیرد، در واقع قبل از اینکه بخواهد در تایید علوم اسلامی حرفی زده باشد، به تایید و تثبیت اندیشه منحرفی پرداخته که از مبنا با اصول ما مخالفت دارد! چون در اینجا تایید ادعای ما وابسته به صحت ادعایی است که ریشه در مبانی نطری غرب دارد. حال سوال ما از اساتید این است که چطور می شود که شما با تحلیل های سکولار و مادیگرایانه مخالفید، و با تمدنی که بنایش غیردینی و ضد دینی است سر سازگاری ندارید و نظریاتی را که بر اساس تفکر مادی و نگاهِ تکساحتی به هستی و در بستر الحادی و منحرف شکل گرفته را غیر علمی میدانید اما از نتایج آن تبرّی نمیجویید؟! «یون» را قبول دارید اما عقبه فرهنگی و علمی آن را قبول ندارید؟! ..
تایید استدلال یونی(!) یعنی تایید فلسفه پوزتیویستی و نگاه مادیگرایانه صِرف به هستی و تایید مسیر منحرفی که غرب در مواجهه غلط با حقیقت عالم پیمود ... چطور چنین استدلالی میتواند مبنای صحت ادعاهای علوم اسلامی قرار گیرد؟! در حقیقت، این استدلال (و استدلالاتی از این دست) میخواهد ما را وادار کند که از زاویه نگاه غرب به عالم نگاه کنیم. وقتی به انسان مینگریم او را مجموعه ای از سلول ها بدانیم که نیاز دارند در روز، فلان مقدار یون مس به آن ها داده شود و بدن انسان را آزمایشگاهی بدانیم که مدام در حال فعل و انفعالات شیمیایی و الکتریکی است و وقتی از این زاویه به انسان نگاه کنیم و او را در این چهارچوب بسنجیم، در واقع این میوه و محصول اندیشه غربی است که به ثمر نشسته است نه اندیشه اسلامی. همین چهارچوب هاست که باید شکسته شود و در غیر اینصورت، با این نوع نگاه به انسان، هر تولیدی که داشته باشیم در خدمت گسترش و تثبیت تمدن غرب قرار میگیرد و مهم نیست که تولید کننده آن مسلمان باشد یا کافر.
وقتی انسان را اینگونه تعریف کردیم، بر همان اساس هم او را مورد تحقیق قرار میدهیم و بر همان پایه نیز دردها و درمان های او را میشناسیم، بدون توجه به اینکه آن چهارچوب غلط بوده و آن چیزی را که ترسیم میکرده آن انسانی نیست که از قرآن بیرون میآید و اصلا چیز دیگریست. بر این اساس اگر نظری به سخنان اساتید طب اسلامی داشته باشید متوجه میشوید که ما حتی در جایی که میخواهیم اسلامی فکر کنیم هم به نسبتهایی غربزده هستیم و هنوز نتوانسته ایم از بند این نوع از نگاه خلاص شویم ... جناب استاد خیراندیش نظرشان این بود که چهارچوبی که بتوان بر اساس آن تحلیل کاملا اسلامی ارایه داد وجود دارد اما هنوز مدوّن نشده است. یعنی در مقابل ما جبهه نگرفتند که شما اشتباه میکنید و نباید اینطور زیراب استدلالات جدید را بزنید. بلکه مطلبی که فرمودند اشاره به آن چیزی دارد که امروز تحت عنوان جنبش نرم افزاری میخواهد به اسلامیسازی علوم بپردازد و ما باید در مدون کردن آن چهارچوب تلاش کنیم ... والسلام
**************
... در حقیقت، توصیه دوستانه این کمترین، به همه فعالان طب اسلامی این است که وقتی می خواهند از جریانی به اسم «طب اسلامی» دفاع کنند، باید بتوانند به عنوان یک نماینده از سوی جریان طب اسلامی، بیان کننده اهداف و ادعاهای واقعی آن جریان باشند و تا حد ممکن سعی کنند که در معرفی این جریان، به اشتباه از مواضع و اصول فلسفی آن به نفع تفکر مدرن عقب نشینی نکنند.
به عنوان مثال با روشن شدن تعریفی که طب اسلامی (اندیشه اسلامی) از هستی و ارتباطات قانونمند آن ارایه می دهد و بعد از آشنایی با شیوه نگرش این علم اسلامی به انسان و تعریفی که از او ارایه می دهد و جایگاهی که در هستی برای او در نظر میگیرد و هدف و غایتی که برای او ترسیم می کند، چاره ای جز این باقی نمی ماند که اعتراف کنیم طب مدرن از اصل و مبنا، باطل و بیهوده است ... اگر اصل طب مدرن مشکلی نداشت به درمان شیمیایی نمی رسید. طب شیمیایی، ثمره و میوه درختی است که اصلش ریشه در باطل دارد. به فرموده قرآن: «والبلدُ الطیّب یَخرجُ نباتهُ باذن ربّه، والذی خبُثَ لا یَخرجُ الا نَکدا ...» یعنی: و زمین پاک و نیکو، گیاهش به اذن پروردگارش بر می آید و آن زمین که خشن و ناپاک است، جز گیاه اندک و کم ثمر بیرون نیاورد. (اعراف - 58) ...
شما به من بگویید؛ جریانی که از ابتدا با نفی آموزه های وحیانی آغاز کرد و با پشت کردن به آموزه های حجت های الهی در صدد تحقیر و حذف سنت های الهی بر آمد، از کدام چشمه سیراب شده؟ در کدام زمین رشد کرده؟ دستاوردهای طب مدرن، مصداق «والذی خبُثَ لا یَخرجُ الا نَکدا» است. کم ثمر و اندک! .. آن روییدنی که نه تنها «باذن ربّه» نبوده بلکه با جسارت تمام در برابر خدا قد علم کرده و از عالم و آدم تعاریف جدید ارایه می دهد! علمی که بطور قطع « تنزیل من رب العالمین» بوده را با دستاوردهای اشتباه و منحرف بشری جایگزین کرده و دم از علمی بودن می زند! ... قدم اول در ورود به طب، شناخت صحیح از هستی و انسان است. علمی که مدعی شناخت دردهای انسان و درمان آن ها است، آیا نباید بتواند ابتدا تعریف درستی از انسان و رابطه او با هستی ارایه بدهد؟ تعریف انسان در دیدگاه مدرن چیست؟! آیا نسبتی با آن تعریفی که خالق هستی از انسان ارایه می دهد دارد؟ ... اگر دیدید که طب مدرن در ارایه یک تعریف درست از انسان، ناموفق است پس بدانید که همه ادعاهایی که در عرصه طب و درمان (شناخت درد و درمان درد) دارد، چیزی جز خیالات و توهمات پوچ و بی خاصیت نیست.