من روش پیازدرمانی استفاده کردم.باردار شدم
بهارک

اول تشکر کنم از تجویز سماق که اسهال پسرم خوب شد دوم ماه گرفتگی روی پوست نوزاد دلیلش چیه ارتباطی با ماه گرفتگی واقعا داره
محمد

تو نت نوشته منتول برای زیر دو سال خطرناکه، حتی بصورت استفاده روی بالش و لباس باز هم خطرناکه
:-)

سلام. من حدودا از ۶ ماه پیش پوست ساق پام تیره شده است . در دیگرنواحی بدنم هم قسمت هایی اینطور شده ولی ساق پام بیشتر است .میخ استم ببینم مشکل چیه؟ گلهی در پهلوم هم احساس در دارم . ممکنه از کلیه یا کبد باشه؟
مریم ابراهیمی

سلام اقای دکتر خداقوت ببخشید من اگر ذره ای چربی حیوانی داخل غذا باشه مثل دنبه یا چربي گاوی تا صبح پاشنه پای چپم میخاره. از بعد از بارداری اینجوری شدم تا الان که داره میشه دو سال. چیکار میتونم بکنم. خیلی ممنون
شریف

سلام آقای دکتر برای درمان ریزش،سکه ای موی صورت (ریش) راهنمایی میکنید
رامین

با سلام ... من به واسطه آشنایی با سایت خوب شما ، کنجکاو شده و کتاب راز درمان را تهیه و مطالعه کردم .. بسیار بسیار برایم مفید بود ... مطالب سایت شما هم کاملا حکیمانه و مدبرانه و دارای عمق است ... ضمنا کتاب قانون شیخ الرییس را نیز مطالعه میکنم ... امیدوارم روزی برسد که این مردم .... هم بفهمند که طب قدیم چه قدرت و حکمتی داشته و این قدر سعی در تخریب آن نداشته و خود را نجات دهند ... باز هم صمیمانه و خاضعانه از شما تشکر میکنم .. خدا حفظتان کند ... حامد گوهری - 47 ساله از قزوین
گوهری

سلام وقتتون بخیر من نمی‌دونستم باید از روز ۵ پریود آب پیاز مصرف کرد . از اول شهریور دارم مصرف میکنم و معمولا روزی دو مرتبه ، pcos هستم و جهت پاکسازی شروع به مصرف کردم اما از چند روز قبل از شروع دوره ، لکه بینی داشتم که خب میشه گفت لکه بینی روز ۱۴-۱۵ پریودم بود و به حساب تخمک گذاری گذاشتم . اما از بعد از اون و شروع آب پیاز تقریبا هر روز لکه بینی دارم به همراه درد و احساس ورم شدید شکم و زیرشکم . احساس باد و متورم شدن تخمک هارو دارم و بعد از فعالیت ورزشی هم این لکه بینی هست . و نگرانم کرده من همراه آب پیاز اینوزیتول هم مصرف میکنم . راهنمایی میکنید . الآنم لکه بینیم بیشتر شده روز ۲۶ پریودم هست . معمولا ۳۴ـ۳۵ روزه پریود میشم .
نسرین

سلام من ۱۰ سال پیش دچار کیست مویی شدم با زالو درمانی و مرهم و ... بهبود پيدا کردم ، الان نزدیک ۲ سال هست سه سوراخ ایجاد شده و هفته ای یکبار مو میکشم بیرون، ۲ ماه یکبار هم زالو اندازی در سوراخ ها انجام میدم ، انواع ضماد های مقاله شمارو در محل گذاشتم ولی اثر نمیکنه ... حال چه کنم؟
حسین

سلام خدمت دوستان عزیزم من از عنایات شیخ حسن نخودکی خیلی شنیده بودم خیلی دوست داشتم تجربه کنم.حرم آقا امام رضا بودم در دلم نیتی کردم بعد شروع به خواندن یس به روح آن بزرگوار کردم وقتی داشتم آن محل را ترک میکردم چند ثانیه نگذشته بود به حاجتم رسیدم.خدا رو شکر.
نفس صبا
کد : 34145
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۸
خبرها و نظرها
Share Email
خاطرات کاملا کورونایی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 



خاطرات کاملا کورونایی


نظرات طبّ سنّتی درباره پیشگیری و درمان کرونا را در این مقاله بخوانید: 

 

کرونا، مردن از ترس مرگ!!

 

************

 

خاطرات کاملا کورونایی
 



همچنان که تعداد مریض ها زیادتر میشد الحمدلله تعداد طلبه های جهادی و پای کار هم زیادتر میشد. ماشالله بسیار مخلص و با صفا و بی ادعا. شما به من نگا نکنین که شر و شور بازی درمیاوردم و یه بیمارستان رو خسته کرده بودم. بقیه طلبه ها خیلی آقا و سر به زیر و عارف و شهید بودن واسه خودشون. حالا ما این وسط شده بودیم جوجه اردک زشت!
 

...
 

گفتم: این یکی حالش چطوره؟ رفتنیه؟
 

دکتر گفت: خیلی وخیم نیست ... اما چون دیابتی بوده، ممکنه روزهای آینده بدتر بشه!
 

گفتم: حالا برم ببینمش. گفتی کدوم اطاق؟


رفتم. نزدیک اتاقش که شدم، دیدم معرکه گرفته و داره با صدای بلند مملکتو میشوره میذاره رو بند!
 

با صدای بلند و چندش میگفت: مملکت ساختن واسه خودشون! یه مشت دروغگو! اگه گذاشته بودن دیروز رفته بودم سوئد پیش پسرم و تو فرودگاه جلوم نمیگرفتن، شاید امیدی به زنده موندنم بود. اما دیگه الان با یه مشت دزد و آدمکش مگه زنده در میریم؟
 

قدم قدم نزدیکتر شدم ...
 

میگفت: دوره خدابیامرز شاه که اینجوری نبود. از وقتی انداختنش بیرون، فلاکت گرفتیم. آه خودش و فرح دامنون گرفت! نگا کن چقدر عقب مونده ایم! حتی یه ماسک ساده هم نداریم! کو؟ ما که ندیدیم! آی بسوزه دولت و حکومت آخوندی که هر چی بدبختی داریم زیر عمامه همیناست!
 

دیدم نه! مثل اینکه این تو بمیری، از اون تو بمیریا نیست.
 

عماممو آوردم بیرون! گذاشتم یه جای امن و به پرستاره گفتم حواست بهش باشه. راستی این درد داره؟
 

گفت: آره اما اصلا حرف گوش نمیده! فقط یه سرنگ بهش زدیم فعلا ببینیم چطور میشه و چیکار میکنه؟ اصلا نمیذاره نزدیکش بشیم!
 

گفتم: دیوونه خونه است به قرآن! چرا اینا آزادن؟ چرا نمیبرنشون تیمارستان! گفتی کدوم آمپول باید بزنه؟
 

گفت: این و این!
 

بسم الله گفتیم و رفتیم داخل!
 

دیدیم سه چهار نفر اطرافش هستن و اونم چون دیده دارن بهش گوش میدن، داره طومار مملکت و انقلاب و نظام رو میپیچه! وگرنه دیوونه نبود که بشینه با خودش بلغور کنه!
 

سلام کردم و یه نگا به خلاصه وضعیتش انداختم. فکر کنم یکیشون منو شناخت. وقتی سرشو به بغل دستش نزدیک کرد و داشت یه چیزی تو گوشش میگفت، یه اسم سردخونه هم شنفتم!
 

فقط دیدم دو نفرشون باریک شدن و از اتاق در رفتن!
 
زنه تا این صحنه رو دید، بیشتر رو من حساس شد و در حالی که نگام میکرد به حرفاش با صدای بلند بلند ادامه داد: آره ... همش تقصیر خودشونه ... مردم مریض شدن اما مگه براشون مهمه؟ عربم نشدیم که پز شیخ زائد بدیم! اما یه مشت زائده ریختن دور و برمون!
 

آقا منو میگی؟ از این تشبیهش هم خندم گرفته بود و باید جلوی خندم میگرفتم و هم باید چنان ساکتش میکردم که دیگه از این افاضات تحویلمون نده!
 

خیلی بی توجه به اون خانمه، به پرستار گفتم: خانم لطفا این زائده رو از دستش باز کنین!
 

پرستاره هم رفت به طرف سِرُم. زنه تا دید پرستاره میخواد سرمشو باز کنه با تعجب و اخم گفت: این که هنوز داره! تازه بهم آویزون کردن! چرا باز کنه؟


بهش نگا نکردم. به پرستاره گفتم: بازش کن خانم! بازش کن که کار داریم. این خانمو ترخیص کنین که تشریف ببرن!


پرستاره دستشو برد به طرف سِرُم، زنه چنان دادی زد که نگو! گفت: ولش کن! چته؟ چرا اینطوری میکنی؟ مگه کوری که حالم بده؟


بهش نگا کردم و گفتم: از بالا دستور اومده که شما رو درمان نکنیم. گفتن بیمه هم از شما قبول نکنیم! ضمنا از همین ماه یارانتون هم قطع کنیم و ولتون کنیم که برین بیرون! برین همون سوئد و همون جاها ... برو خانم ... برو!


با خشم و نفرت گفت: برمیاد! ازتون برمیاد! وقتی تو تلوزیونتون میگه هر کی نمیتونه بذاره بره همون جاها که فلان! تو هم باید اینو بگی! همتون همینین!

به پرستار گفتم: وقتی سِرُم این خانمو قطع کردی، بنداز سطل آشغال و بیا!


رو کردم به اون خانمه و بهش گفتم: تا یه ربع دیگه جمع کنین تشریف ببرین.


پرستاره رو میگی! چنان جدی و باحال دست برد که سرمو قطع کنه و واقعا هم قطع کرد و به اعتراض و درد و حرفای زشت زنه توجهی نکرد که نگو! ینی عالی بازی کرد.


وقتی زنه دید که نه بابا! از این خبرا نیست. من که رفتم بیرون. پرستاره هم جلوی خودش سرمو انداخت تو سطل آشغال! با صدای بلند دادو فریاد کشید ... متاسفانه هنوز فحاشی میکرد ... ضمنا کمک کمک هم میگفت ... حتی میگفت: چتونه ؟ مگه چه گفتم؟ همه میگن! مگه من تنها میگم؟


شاید یه ربع بیست دقیقه ای گذشت که پرستاره با لبخند اومد و گفت: خانمه داره گریه میکنه و کمک کمک میگه! چیکار کنیم؟


گفتم: وقتشه. وقتی صداتون کردم، همه داروها و چیزایی که نیاز داره بردارین بیارین.


رفتم تو اتاقش. دیدم خیلی کسی دورش جمع نشده. حالش خوب نبود. صندلی گذاشتم کنارش و نشستم.

وقتی چشمش به من خورد، هیچی نگفت و سرش انداخته بود پایین و گریه میکرد.


به پرستار گفتم اومد. به خانمه گفتم: راحت دراز بکشید و اجازه بدید پرستار کارش بکنه.


اونم همین کارو کرد. راحت و تسلیم خوابید و پرستار هم خیلی راحت و با مهر و محبت همیشگی کارش را انجام داد. دوباره خلاصه وضعیتش هم به روز شد و یکی دو نفر دیگه هم توی اون اتاق کار داشتن و باید اکسیژن و ... را چک میکردند اومدن و سلام کردن و به راحتی کارشون کردن و رفتند.


به پرستاره اشاره کردم که وقتی کارش تموم شد بره بیرون.


من و اون خانم و یکی دو نفر بیمار دیگه در اون اتاق بودیم. با لحن همیشگی و آروم و بدون شیطنت بهش گفتم: «من با دکترتون صحبت کردم. الحمدلله خیلی وضعتون خراب نیست و اگه همکاری کنین و روحیه داشته باشین، همه چیز درست میشه. فقط کافیه یه کم با بچه های اینجا مثل عزیزان خودتون رفتار کنین و اجازه بدین کارشون بکنن.»


با ناراحتی که هنوز تو چهره اش بود گفت: «من دیابت دارم. زن همسایمون میگفت خوب نمیشی.»


فهمیدم که داره کم کم اعتماد میکنه و میخواد صحبت کنه. بهش گفتم: زن همسایتون متخصص هستند؟


گفت: لیف و دستکش میبافه! چی چی متخصصه!


گفتم: شما توی لیف بافی ایشون اظهار نظر میکنین که اون به خودش اجازه میده که در بیماری و زندگی و حیات شما، به شما آمار دروغ بده؟


چیزی نگفت.


گفتم: نگران نباشید. همه تلاششون میکنند. راستی تا حالا سوئد رفتین؟


گفت: یه بار!


گفتم: دیگه کجا رفتین؟ منظورم خارج از کشوره.


گفت: یه بار هم انگلستان رفتم.


گفتم: ماشالله. مکه و کربلا هم رفتین؟


گفت: نه! نشده تا حالا!


لبخندی زدم و گفتم: حالا بیخیال! راستی میدونستین همین الان که ما با هم صحبت میکنیم، سوئد اعلام کرده که کسی حق نداره برای تست کرونا بیاد بیمارستان؟ میدونستین گفته اگه اینقدر حالتون بد بود که دیگه نتونستین حرکت کنین، به خودمون بگین تا ماشین آمبولانس بفرستیم و بیاد جمعتون کنه و شما را ببره؟


گفت: بدت نیادا اما چرنده!

گفتم گوشیمو تمیز کردن و آوردن. روشن کردم و رفتم سایت های خودشون و نشونش دادم. گفتم: ببین! این که دیگه خبرگزاری فارس و تسنیم و صدا و سیما که نیست. مال خودشونه! اینا ... گفتن اصلا قبول نمیکنن تست بگیرن!


با تعجب نگا کرد و هیچی نگفت!


گفتم: عکسای فروشگاه های اروپا و کشورهایی که کرونا اومده را دیدین؟


براش آوردم و شاید بیست سی تا عکس نشونش دادم. با تعجب دید و گفت: اینا عکس کجاست؟


گفتم: اینا عکس کشورهایی هست که مازاراتی و لامبورگینی و بنز و فیس بوک و اینا در انحصارشون هست!


عکسای فروشگاه های ایرانم آوردم و نشونش دادم و در حالی که داشت حالت معمولی و عدم توحش ایرانی جماعت را میدید گفتم: اینم کشور سایپا و ایران خودرو و پشمک حاج عبدالله است!


گفت: چه میدونم والا ! شنیدم تجهیزات اونا بهتره!


گفتم: خب اگه برای سرماخوردگی و هر نوع ویروسی قرار باشه بریم خارج، خب دیگه چرا بیاییم؟ اصلا ولش کن ...


ببینید ... این سایت سازمان جهانی غذا و دارو هست. گفته ایران در کنترل کرونا نسبت به چندین برابر کشورهای اوروپایی جلوتر هست و بهتر عمل کرده. اینم سایت خودمونه؟ سایت حکومته؟ فرمانده سپاه این حرفو زده؟


همین خانمی که تا چند دقیقه قبلش داشت خواهر مادر اول تا آخر مملکتو یادآوریمون میکرد، قیافه حق به جانب گرفت و گفت: ما فرهنگ نداریم. حالا صبر کن یه کم اوضاع بدتر بشه. میبینی چطور ایرانی جماعت گوشت همدیگه رو میخوره!


گفتم: چرا نسیه شما را قبول کنیم؟ من اهل نقد هستم. نقدا بیا فیلم درگیری مردم فرانسه در فروشگاه ها رو ببینیم.


گذاشتم و اونم یه کم خودشو جمع و جور کرد که راحت ببینه! دید که چطوری دارن ملت همیشه در صحنه فرانسه همدیگه رو میخورن! دید که ملت با فرهنگ چین چطوری سر یه دستمال کاغذی دارن نسل همدیگه رو منقرض میکنن و الانه که لباس سامورایی بپوشن و حمله کنن به گوگوریو!


گفتم: شادترین کشورهای دنیا تو بحران کرونا سرِ ی دستمال توالت دعوا میکنن و اینم عکس آمریکا که مردمش با شیوع کرونا از بس به خاطر امنیتشون میترسن، رفتن تو صف خریدن اسلحه و صف کشیدن و دارن اسلحه میخرن!
 

بعد عصبانی ترین مردم دنیا از بدترین شرایط هم جوک میسازن.
 
بعضی دکتر پرستاراشون هم تو بخش قرنطینه، بندری و راک میرقصن.
 

مردم هم توی شهرک اکباتان و جاهای دیگه اومدن تو بالکن خونشون و آهنگ شماعی زاده میذارن و یه قر ریزی هم میدن!
 

خانم کجا میخوای بری؟


بخواب همین جا تا هم بهتر بشی و هم شاد بری بیرون!


فوق فوقش هم شادروان از دنیا میری!


والا

منبع :



نظرات
نظر خود را ثبت کنید

کاربر گرامی؛ سلامٌ علیکم

 

لطفا پیش از ثبت نظر خود توجه داشته باشید:


تجویز دارو و پیچیدن نسخه برای بیماری و مشکلات شخصی و موردی، نیاز به شرح حال کامل و معاینه بالینی دارد که طبیعتاً از طریق ارتباط مجازی، قابل حصول نیست.

 

 

لذا خواهشمندیم از تقاضای نسخه و دارو برای بیماری های موردی، اجـتناب فرمایید.

 

سایر نکات:


❶از اعلام نشانی و تلفن درمانگاه معذوریم. درصورت تمایل از طریق پایگاه «طبیب شهر»، پزشک مورد نظر خود را جستجو کنید.

ابتدا مقالات مربوطه را مطالعه کنید و پس از اطمینان از نبود اطّلاعات مورد نظرتان، نسبت به طرح سؤال اقدام کنید. از پاسخگویی به سؤالاتی که در متن مقاله پاسخ داده شده اند معذوریم.

❸از طرح سؤال هایی که نیاز به پاسخ های خصوصی و ارسال به پست الکترونیک دارد خودداری فرمایید.

❹پاسخگویی به سؤالاتِ کلّی و نیازمند پاسخ های مفصّل در توان پایگاه نیست.

❺نشانی پست الکترونیک شما در نزد پایگاه طبّ شیعه محفوظ است.

❻هرنظر را تنها یک بار ارسال کنید و از تکرار ارسال نظرات خودداری کنید.

❼حتّی المقدور از ارسال نظرات به صورت «فینگیلیش» خودداری کنید.

❽پاسخ هاي ارائه شده، كلّي و عمومي هستند و پاسخ دقيق و تخصّصي، تنها با ويزيت بيمار امكانپذير است

 

 

با سپاس و امتنان        

دکتر وحید علیان نژادی

نام :
ایمیل :
* نظر شما

آخرین مقالات

داروی گیاهی کرونای مدبر غدیر[15332بازدید]
ارزش های پست مدرن، نارضایتی از پزشکی؛ گرایش به طب مکمل[17750بازدید]
غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علم(مقاله انتخابی)[38452بازدید]
نظام بهداشت و سلامت در اسلام(مقاله انتخابی)[49992بازدید]
بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع(مقاله انتخابی)[19686بازدید]
بررسي ناهمخوانی آيات طبّي با علوم پزشكي(مقاله انتخابی)[25748بازدید]
قرآن و بهداشت روان(مقاله انتخابی)[67853بازدید]
چند نکته ساده در مورد از شیر گرفتن کودک[544011بازدید]
زردی نوزادان[499147بازدید]
ارتباط عطر و اسباب بازی با چاقی کودکان (مقاله انتخابی)[13896بازدید]
علم، سنّت، مدرنیته(مقاله انتخابی)[12486بازدید]
پزشکی نوین و تردید های پیش رو(مقاله انتخابی)[12283بازدید]
آشنایی با ابعاد آشکار و پنهان ترویج همجنس بازی در جهان(مقاله انتخابی)[17074بازدید]
توصیه های طبی از مرحوم آقا فخر تهرانی [53143بازدید]
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله انتخابی)[19087بازدید]
وقتی پیامبران غرب دروغ می گویند (تبارشناسی علوم جدید)(مقاله انتخابی)[16511بازدید]
اثبات کجی دیوار پزشکی مدرن(مقاله انتخابی)[12047بازدید]
القاى بیمارى به جامعه(مقاله انتخابی)[9198بازدید]
ایدز ؛ گلوله‌ بیولوژیک آرپا(مقاله انتخابی)[13944بازدید]
نگاهی به جنايات بيوتروريستي آمريكا(مقاله انتخابی)[15463بازدید]

از میان مقالات

آشنایی با ابعاد آشکار و پنهان ترویج همجنس بازی در جهان(مقاله انتخابی)
«حـــجـــامـــت»؛ آداب و توصیه ها
5 برنامه غذایی پیشنهادی به زوج های نابارور
تفلون برای همیشه (مقاله انتخابی)
القاى بیمارى به جامعه(مقاله انتخابی)
نگاهی به مستند «گشایش رمز زندگی»؛ کوته‌بینی داروین نظریه‌اش را نابود می‌کند + فیلم و تصاویر(مقاله انتخابی)
پلاستیک؛ فانتزی؟ (مقاله انتخابی)
چرا رژیم های لاغری شکست می خورند؟
جذابیت و زیبایی به قیمت انواع سرطان (مقاله انتخابی)
من به شبکه متصل ام، پس هستم(مقاله انتخابی)
سرطان، ساخته دست بشر است! (مقاله انتخابی)
فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی شود!
آب درمانی صبحگاهی
«سه معجزه»؛ سلسله مقاله‌هایی پیرامون نفوذ جریانی دشمن در حوزه سلامت/ 2 علیرغم تأکیدات رهبر انقلاب مبنی بر جبران خطای تحدید نسل، «عقیم‌سازی» همچنان ادامه دارد/ دیگر از دلارهای سازمان های بین المللی برای جلوگیری از پیری جمعیت ایران خبری نیست!
نقش بینش توحیدی در سلامت انسان (مقاله انتخابی)
مادران مجرد قادر نیستند از پسران خود یک مرد بسازند (مقاله انتخابی)
عسل؛ طعم بهشت
کبد چرب
طب اسلامی، ابزاری برای ساختن تمدن اسلامی(مقاله انتخابی)
وبا چگونه به سوریه رسید؟ ویروسی که صهیونیست‌ها به جان نظامیان انگلیس‌انداختند.(مقاله انتخابی)