سلام چند ماهی است که در چشم راستم احساس کمی فشار دارم البته فشار خونم عادی و همیشه حدوداً ۱۲٫۸ است لطفاً راهنمایی کنید ممنون ممنون
حسین

سلام آقای دکتر ببخشید از نظر طب سنتی بهتره غذای کمکی کی شروع بشه ؟ بعضی دکترها معتقدن پایان ۴ماهگی بعضی پایان ۵ماهگی و بهداشت هم پایان ۶ماهکی خیلی ممنون
مریم

آیا از دمنوش هل و دارچین در رژیم میشود استفاده کرد؟ از کدوم تنبل و به پخته چطور؟ ممنون از پاسخگوییتون
احمدی

سلام روز بخیر .من ۵روزه این رژیم رو گرفتم.سودا و بلغم غالب دارم و معده سرد.مشکلم اینه که در طول روز دهنم ترش میشه انگار اسید معده ام برمیگرده.البته سوزش سر دل ندارم.ایا طبیعیه؟
احمدی

سلام آیا در خورشت ها باید لپه ریخت؟
رویا

سلام ممنون از مطلب مفیدتون میشه در دوره رژیم از رب انار طبیعی و خانگی استفاده کرد؟
احمدی

سلام منم بعد از دوسال ناباروری و آی یو آی و مصرف کلی قرص و آمپول با یک دوره پیاز درمانی باردارشدم خدا خیرتون بده
مهتاب

سلام آقای دکتر با همسرم دو هفته هست که سرما خوردگی داریم هر چقدر دوسین و زنجبیل و دارچین و دمنوش ....استفاده می کنیم متاسفانه خلط زرد رنگ از ما پاک نمیشه هر سه چهار ساعت یکبار باز دوباره جمع میشه شما رو بخدا یه راحل به ما بگید،کاری از دستمون بر نمیاد جز دعا برای وجود بزرگوار و پر خیرتان که ان شاءالله در هر دو دنیا عاقبت بخیر بشوید .
زهرا

سلام و رحمت. بچه از چند ماهگی دیگه شبها نباید بیدار بشه برای شیرخوردن؟ توی نت نوشتن از 6 ماهگی بعضیا دیگه تغذیه شبانه ندارن. کودک من 8 ماه تموم داره ولی شب چندین بار بیدار میشه برای شیر. ممنونم از سایت خوبتون
زینب

سلام وقت بخیر،۴۷ ساله هستم، دچار یائسگی زودرس شدم یعنی از ۱۳۹۹ کلا چندماه یکبار پریود میشم و اینکه از آخر خرداد علائم یائسگی بیشتر شده و پریود هم نشدم و اینکه پرولاکتینم هم بالاست امروز وعده دوم پیاز درمانی من هست،بنظرتون تاثیر داره؟
معصومه
زندگی استعماری؛ طبّ استعماری
تلویزیون و زوال کودکى(مقاله انتخابی)
تعداد: 2 میانگین: 5
[تعداد بازدید : 8465]

[نسخه چاپی]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

تلویزیون و زوال کودکى


گفت وگو با نیل پستمن1 


چکیده: 

 
تلویزیون به عنوان قوى ترین و پرنفوذترین رسانه موجود، تأثیرات عظیم و همه جانبه اى بر شئون فردى و اجتماعى بشر جدید، داشته و دارد. آقاى نیل پستمن ـ رسانه شناس و جامعه شناس برجسته آمریکایى ـ در گفت وگوى زیر به تشریح یکى از این تأثیرات که او از آن با عنوان «نقش تلویزیون در زوال کودکى» یاد مى کند، مى پردازد. به اعتقاد وى، تلویزیون مرزهاى بین طفولیت و بزرگسالى را درنوردیده و دوران کودکى را که در گذشته با حفظ حریم ها و مرزهایى با دوران بزرگسالى، تحقق پیدا مى کرد، به زوال کشانده است. 



شما بر این عقیده اید که در آمریکاى شمالى، «تلویزیون» به عاملى براى زوال سریع کودکى تبدیل شده است و آن را فاجعه اى اجتماعى خوانده اید. به راستى منظور شما چیست؟ 

 
بله، اگر چه مفهوم «کودکى» احتمالاً اساسى زیست شناختى دارد، اما عمدتا خود دست ساخته اى اجتماعى است. به عنوان نمونه، همه مى دانیم که در قرون وسطا مفهومى که آن را امروزه «کودکى» مى نامیم، وجود نداشته است و مراحل زندگى، به دو مرحله «طفولیت» و «بزرگسالى» تقسیم مى شد که مرز این دوره، سن هفت سالگى بود. این الگوى اجتماعى، محصول نوعى نظام ارتباطىِ خاص آن دوران بود. مى توان مدعى شد که این نظام، عمدتا بر پایه فرهنگ افواهى بنا شده بود و عمده فعالیت هاى اجتماعى به شکل رودررو و از طریق کلام صورت مى پذیرفت. از این رو رسیدن به دوره بزرگسالى، مستلزم کسب توانایى صحبت کردن بود که عمده مردم هم این توانایى را تا سن هفت سالگى کسب مى کردند. 

 
در قرن شانزدهم، این نظام به واسطه تغییر فضاى ارتباطى بشر که خود محصول اختراع صنعت چاپ بود، با تغییراتى اساسى مواجه شد. پس از ورود صنعت چاپ به عرصه حیات بشرى، کسب مرحله بزرگسالى مستلزم باسواد شدن بود. از سوى دیگر، اصلاً بشر از لحاظ زیستى هم به گونه اى خلق شده که بتواند صحبت کند و نه این که حتما بتواند باسواد شود. سوادآموزى نیز خود نیازمند گسترش مدارس جدید بود و براى نخستین بار در طول قرن هاى گذشته، بخش خاصى از جمعیت از بقیه مردم جدا شده و به فضاهایى خاص که آن را «مدرسه» مى نامیم، فرستاده شدند تا با سواد شوند. 

 
پس از مدتى، عبارت «بچه مدرسه اى» مترادف گروه سنى خاصى شد که این گروه خود به مفهوم «کودکى» دامن زد و این مفهوم دربرگیرنده مرحله اى خاص از حیات بشرى بود که به عنوان پلى بین طفولیّت و بزرگسالى، ایفاى نقش نمود. ما بیش از 350 سال در غرب به گسترش و تثبیت مفهوم سه مرحله اى حیات یعنى طفولیت، کودکى و بزرگسالى، اهتمام ورزیده ایم و هم اکنون نیز در فضاى ارتباطى مان با پدیده اى جدید که آن را «تلویزیون» مى خوانیم، روبرو شده ایم؛ پدیده اى که به نحوى فزاینده و به شیوه هاى مختلفى، مفهوم کودکى را در معرض زوال قرار داده است. 

 
یکى از این شیوه ها آن است که این پدیده، محتواى دنیاى بزرگسالان را بدون استفاده از هرگونه نظام رمزگونه خاصى ـ آن گونه که در مورد متون مکتوب شاهد آن بوده ایم ـ به کودکان عرضه مى نماید. پیش تر بزرگسالان اسرار زندگى خود را ـ هم چون اسرار اجتماعى، سیاسى و جنسى اى که براى کودکان خود نامناسب تلقى مى نمودند ـ با استفاده از نظام هاى رمز گونه مکتوب، از دسترس آن ها دور نگه مى داشتند، اما هم اینک، تلویزیون همه این اسرار را به طور همزمان و در کمترین زمان ممکن به هر فردى و با هر فرهنگى منتقل مى نماید و در چنین فضایى است که جامعه پذیرى کودک بدون هیچ گونه کنترل و نظارتى، صورت مى پذیرد. به تدریج، همه آن دورانى که ما آن را کودکى مى نامیم، در چنین روندى رو به زوال مى رود و تمایز و تفاوت خود نسبت به دیگر دوران حیات بشرى را از دست مى دهد. 


به عنوان مثال، تا همین چندى پیش، الکلیسم صرفا به عنوان یکى از معضلات گروه بزرگسالان به حساب مى آمد و هیچ کودکى که مبتلاى به این پدیده باشد، نداشتیم، اما امروزه آمارها بیانگر رواج آن در بین نوجوانان است و این مسأله، در مورد بیمارى هاى جنسى و اصلاً خود فعالیت هاى جنسى نیز نمایان است. یقینا همه ما به نحوى نسبت به این گونه جرایم آگاهیم. خود بنده از آمارهاى جالبى مطلع ام که نمایان گر میزان گسترده ارتکاب جوانان به این گونه جرایم است و این در حالى است که تنها در سال 1959 مقوله جرم در بین جوانان زیر 18 سال به هیچ وجه مسأله اى تامل برانگیز و مهم در فرهنگ ما محسوب نمى شد. از همین رو است که استدلال مى نمایم که تلویزیون به نحوى فزاینده در حفظ و بقاى مفهوم و اندیشه کودکى ناتوان بوده و به ویژه در آمریکاى شمالى، شاهد زوال سریع این مفهوم هستیم. 


آقاى پستمن! این مطلب براى من به عنوان یک مربى جالب و البته تأمل برانگیز است، اما به عنوان یک پدر مرا سخت به وحشت انداخت. شما بر این عقیده اید که هیچ راه حل عاجلى براى این معضل وجود ندارد و مسأله آن گونه که از صحبت هاى شما بر مى آید آیا تا این حد مأیوس کننده است؟ 


البته براى والدینى که نسبت به چنین رخدادى آگاهى دارند و از وقت و امکانات مالى لازم برخوردار باشند و نیز اهتمام لازم به روند انطباق فرزندانشان با جامعه نمایند، هنوز هم امکان فراهم آوردن و گذراندن چنین دوره اى وجود دارد، اما این مهم مستلزم توجه واقعا زیاد والدین است؛ چرا که ابزار و وسایل مختلفى و به ویژه رسانه هاى گروهى و در رأس آن تلویزیون در این امر تداخل مى نمایند. البته به نظر من، مسأله اساسى آن است که والدین زیادى وجود ندارند که شرایط حاکم بر زندگى شان امکان پرداختن به چنین مسأله اى را برایشان فراهم آورد. در آمریکا ما خانواده هاى قابل توجهى که در آن ها فرزندان تواما از نعمت پدر و مادر برخوردار باشند، نداریم و حتى در خانواده هایى که چنین شرایطى مهیا باشد، هم پدر و هم مادر به نحوى مشغول کارند که طبیعتا روند جامعه پذیرى فرزندانشان به دست رسانه ها رقم مى خورد. 


به هر حال آن چه ضرورى مى نماید آن است که والدین میزان ساعات تماشاى تلویزیون کودکان و نوع برنامه هاى مناسب با آن ها را خود تعیین و تنظیم نمایند و تا حد امکان درباره آن چه که این رسانه در معرض آن ها قرار مى دهد با فرزندانشان صحبت کنند. در صورتى که والدین توجه لازم به آن چه که در حال اتفاق افتادن است نمایند، آن گاه من بر این باورم که امکان فراهم آوردن این دوره یعنى دوره کودکى براى فرزندانشان میّسر است. حال اگر به قدرى خود را گرفتار مسایل کارى کنند و شرایط حاکم بر زندگى به هر دلیلى اجازه چنین رویکردى را به آنها ندهد، یقینا شبکه هاى تلویزیونى، بازیگران، هنرپیشه ها، شخصیت هاى کارتونى، تبلیغات و دیگر برنامه هاى تلویزیونى، عهده دار این نقش مى شوند. 


افراد زیادى وجود دارند که معتقدند این مشکل با حذف تلویزیون قابل رفع است! آیا شما با این شیوه موافق هستید؟ 


فکر نمى کنم که امکان و زمینه چنین مسأله اى مهیا باشد و از این رو حقیقتا به چنین راه حلى خیلى فکر نمى کنم. بنده به عنوان یکى از منتقدین این عرصه، برآنم تا توجه خود را به مسایل ممکن و عملى معطوف نمایم. بنابراین تصور مى کنم که حداقل در برخى از کشورها مى توان به نحوى از تأثیر شدید و بى امان رسانه ها و به ویژه تلویزیون کاست. به عنوان مثال، در دانمارک اولین شبکه تلویزیونى اى که محدودیت هایى در امر تبلیغات وضع کرده، تأسیس شده است. این شبکه از تبیلغ سیگار، مشروب، آبجو، داروها، تبلیغ بانک ها و سازمان هاى سیاسى و بالاخره هر آن چه هدف خود را جوانان قرار داده است، خوددارى مى کند؛ به علاوه این که اصلاً دانمارکى ها اعتقاد ندارند که تلویزیون همه بیست و چهار ساعت شبانه روز را به پخش برنامه بگذراند. 



بشر امروز صرفا کورکورانه و بى باکانه به پیش مى رود و تنها این سؤال را طرح مى کند که این تکنولوژى جدید چه کارى انجام مى دهد؟ و سوالى را که به فراموشى سپرده آن است که اصلاً این تکنولوژى جدید با چه آسیب هایى همراه خواهد بود. 


البته، در ایالات متحده، توسل به چنین محدودیت هایى دیگر امکان پذیر نیست، چرا که اصلاً مردم این کشور تحمل آن را ندارند. به علاوه، ایدئولوژى دولت هاى حاکم و دولت هاى پیشین چیزى جز آن چه که من آن را «افراط گرایى بازار آزاد» مى نامم، نیست و طبیعتا در چنین شرایطى، احتمال نوعى سیاستگزارى اجتماعى که هدف آن محدود نمودن رشد رسانه ها باشد، وجود ندارد. 
با این وجود، در کشورهاى اروپاى غربى شاهد طرح سؤالاتى جدى درباره مسایلى هم چون آموزش، سیاست اجتماعى، عملکرد سیاسى و تأثیر تلویزیون بر حیات فرهنگى هستیم. از آن جا که هنوز در اروپا مردمى وجود دارد که به نحوى جدى به این مسایل علاقه مند مى باشند، از این رو سعى کرده ام که وقت قابل توجهى را در این کشورها سپرى کنم، اما در ایالات متحده، خواه دیگر چنین مسایلى معنا داشته باشد و یا نداشته باشد، خیلى به آن ها توجهى ندارم. 


گهگاه، مردم مرا یک فرد ضدتکنولوژى (Luddite) مى نامند و این گونه تصور مى کنند که من بر آنم تا نظام ماشین را برهم بزنم، اما قاطعانه مى گویم که این گونه که آن ها تصور مى کنند، نیست. من خواهان حضور نوعى سازوکار اجتماعى که مردم خود نوعى نظارت و کنترل بر تکنولوژى داشته باشند، هستم، اما با این وجود، آن چه بیش از پیش، شاهدم، آن است که در قبال چنین جریانى، اصلاً مردم توجهى به تأثیر تکنولوژى بر فرهنگ شان و تغییراتى که بر نیازها و بسترهاى فرهنگى شان دارد، نمى کنند. بنابراین، آن چه ضرورت دارد نه بر هم ریختن و متلاشى ساختن نظام ماشینى بلکه افزایش ـ ولو اندک ـ توجه مردم به مقوله تکنولوژى است. بشر امروز صرفا کورکورانه و بى باکانه به پیش مى رود و تنها این سؤال را طرح مى کند که این تکنولوژى جدید چه کارى انجام مى دهد؟ و سوالى را که به فراموشى سپرده آن است که اصلاً این تکنولوژى جدید با چه آسیب هایى همراه خواهد بود. 


در اثرى که هم اکنون مشغول تهیه آنم، سعى بر آن دارم تا اصول مشخص و خاصى راجع به نقش تکنولوژى در حیات فرهنگى مطرح کنم تا مردم با اتکاى به آن ها توجه خود را به این مسأله معطوف کنند. امروزه به ویژه در آمریکا، زمینه اى پیدا شده است که مردم به واسطه ظهور و حضور تکنولوژى هاى جدید و نه صرفا تکنولوژى هاى رسانه اى، تعاریف خود از مقولاتى همانند خانواده، کودکى، دانش، خلوت، دین دارى و... را تغییر دهند که این خود یک اشتباه و غفلت بزرگ است و بیش از همه چیز حکایت از آن دارد که فرهنگ مان در مسیرى خود مخرّب در حال حرکت است. 


شما در کتاب خود به برنامه ها و نمایش هاى تلویزیونى مشخصى انتقادهایى نموده اید. حال لطفا به این سؤال پاسخ دهید که آیا فرزندان خود شما این برنامه ها را مى بینند؟ 


ابدا، در منزل ما همواره کتاب هاى زیادى وجود داشته و دارد. خانه ما مملو از کتاب هایى است که یقینا نقشى موثر در رشد فرزندانم داشته است و بر این باورم که در چنین محیطى است که مى توان نگرش و مفهوم دوره کودکى را به نحوى مناسب شکل داد. البته اگر از سن و سال فرزندانم برایتان بگویم، یقینا تعجب مى کنید. فرزند بزرگم، 31 ساله است فارغ التحصیل فیزیک نجومى، پسر دومم 27 ساله و نویسنده است و بالاخره دخترم 24 ساله و یک معلم است. از آن جا که در محیط منزل ما نوعى مخالفت علیه تلویزیون وجود دارد، تفاوت چندانى در قبال تماشاى این گونه برنامه ها وجود ندارد. من معتقدم براى والدین خلق فضایى با هدف مقابله با محیطى که در آن رسانه ها غالب شده اند، هنوز هم وجود دارد. 


آیا این امکان وجود دارد که متفکرین بزرگ آینده تنها طبقه اى باشند که خود را از آثار و پیامدهاى رسانه ها و به ویژه تلویزیون مصون داشته اند و دیگران صرفا به پیروان منفعل آن ها تبدیل خواهند شد؟ 
اگر چه چنین مسأله اى وحشت آور خواهد بود، اما در پنجاه سال آینده با سوادهایى که در دوران کودکى به سوادآموزى روى آورده اند و توانایى خواندن و نوشتن را کسب مى کنند، احتمالاً بخشى از جمعیت نخبگان جامعه را شکل مى دهند؛ اما به هر حال پنجاه سال آینده، واقعا فضایى مبهم و اندوهبار خواهد بود که در آن مقوله «سواد» جایگاهى در فرهنگ ما نخواهد داشت. 



شما بدین نکته اشاره نموده اید که زوال زبان، خواه در شکل گفتار و یا نوشتار، به کاهش تفکر و افزایش آن چه که شما آن را حماقت یا کودنى مى خوانید، خواهد انجامید؛ آیا مى توان مقصر اصلى را رسانه هاى جدید و به ویژه تلویزیون برشمرد؟ 


شکى نیست که رسانه هاى تصویرى هم چون تلویزیون، فیلم ها، تبلیغات، عکس ها و تصاویر و... از قدرت واژگانى بشر کاسته اند و خود را به بخش اجتناب ناپذیر فرهنگ بشر تبدیل نموده اند و در چنین شرایطى، دیگر راه گریزى براى ما باقى نمانده است. چنین روندى یقینا با زوال استدلال، تفکر انتقادى، تحلیلى، مستقل و خالى از تعصب همراه خواهد شد. حال به میزانى که واژگان به حاشیه فرهنگ رانده شوند و تصاویر در مرکز به جایگزین آن ها تبدیل شوند، شاهد زوال طبیعى آن چه که ما آن را هوش، ذکاوت و تفکر عقلانى مى خوانیم، خواهیم بود. 


نکته اى دیگر که شما در آثارتان بدان اشاره نموده اید آن است که ما باید به جاى آن که در فرزندانمان نوعى ایمان و باور نسبت به گفته هایشان به وجود آوریم، یعنى آن گونه که نظام آموزشى موجود عمل مى کند، باید به نحوى آن ها را آموزش دهیم که به گفته هاى خود با ناباورى و عدم اعتقاد برخورد نمایند. به نظر مى رسد این موضوع مى تواند به معناى تغییرى بنیادین در برنامه هاى درسى و فعالیت مدارس تلقى شود. در این باره کمى توضیح دهید؟ 


بله، من این نظریه را ابتدا، سال هاى پیش در کتاب خود با عنوان «آموزش به مثابه فعالیتى مخرّب» و مجددا هفت سال بعد در کتابى دیگر با عنوان «آموزش به مثابه فعالیتى محتاطانه» مطرح کردم. من معتقدم که مهمترین وظیفه ما در قبال دانش آموزان، کمک به آن ها براى گسترش نوعى حس استقلال و بى طرفى و افزایش مهارت تحلیل در آن ها است تا با اتکاى به آن بتوانند به فرهنگ خود با هوشمندى، آرامش و شجاعت بنگرند و از این رو بر این اعتقادم که باید در برنامه درسى مدارس خود شاهد تجدیدنظر و بازنگرى جدى شویم. البته این بدان معنا نیست که معلمین ما باید به افراد ناراضى و متمرد تبدیل شوند، بلکه باید راهى بیابیم تا به دانش آموزان مان فکر کردن را بیاموزیم.

 

منبع: www.durord.icaap.org 


منبع :

سیاحت غرب شماره ده



نظرات
نظر خود را ثبت کنید

کاربر گرامی؛ سلامٌ علیکم

 

لطفا پیش از ثبت نظر خود توجه داشته باشید:


تجویز دارو و پیچیدن نسخه برای بیماری و مشکلات شخصی و موردی، نیاز به شرح حال کامل و معاینه بالینی دارد که طبیعتاً از طریق ارتباط مجازی، قابل حصول نیست.

 

 

لذا خواهشمندیم از تقاضای نسخه و دارو برای بیماری های موردی، اجـتناب فرمایید.

 

سایر نکات:


❶از اعلام نشانی و تلفن درمانگاه معذوریم. درصورت تمایل از طریق پایگاه «طبیب شهر»، پزشک مورد نظر خود را جستجو کنید.

ابتدا مقالات مربوطه را مطالعه کنید و پس از اطمینان از نبود اطّلاعات مورد نظرتان، نسبت به طرح سؤال اقدام کنید. از پاسخگویی به سؤالاتی که در متن مقاله پاسخ داده شده اند معذوریم.

❸از طرح سؤال هایی که نیاز به پاسخ های خصوصی و ارسال به پست الکترونیک دارد خودداری فرمایید.

❹پاسخگویی به سؤالاتِ کلّی و نیازمند پاسخ های مفصّل در توان پایگاه نیست.

❺نشانی پست الکترونیک شما در نزد پایگاه طبّ شیعه محفوظ است.

❻هرنظر را تنها یک بار ارسال کنید و از تکرار ارسال نظرات خودداری کنید.

❼حتّی المقدور از ارسال نظرات به صورت «فینگیلیش» خودداری کنید.

❽پاسخ هاي ارائه شده، كلّي و عمومي هستند و پاسخ دقيق و تخصّصي، تنها با ويزيت بيمار امكانپذير است

 

 

با سپاس و امتنان        

دکتر وحید علیان نژادی

نام :
ایمیل :
* نظر شما

سایر مقالات این موضوع

برای خواهرم[3322بازدید]
چرا دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند پدر و مادر خوبی باشد؟[4370بازدید]
اسمی روی بچه‌ام گذاشته‌ام که تا حالا به گوش کسی نخورده است.[4580بازدید]
اگر همیشه در دسترس نباشیم، اتفاق خاصی می‌افتد؟[5211بازدید]
با اصرار روی عزت نفس فرزندانتان آن‌ها را بی‌عرضه بار می‌آوريد.[4108بازدید]
"یادداشت ویژه"؛ بیایید کمی غیر بهداشتی زندگی کنیم![6217بازدید]
از پشت فیلتر زیباتر است؛ اینستاگرام چگونه زندگی‌مان را دگرگون کرد؟[6213بازدید]
پدر پیرم می‌خواست کنار نوه‌هایش بمیرد.[5938بازدید]
چگونه شركت‌هاي بزرگ داروسازي، شما را براي خريد داروهايي كه احتمالاً نياز نداريد، آماده مي‌كنند؟[6317بازدید]
ازدواج تك‌جنسيتي در استراليا؛ چرا اكنون؟[6269بازدید]
جامعه ستیزی به بهانه کرونا [6260بازدید]
وقتی به‌جای تجربه‌کردن زندگی از آن عکس می‌گیریم، چه چیزی را از دست می‌دهیم؟[6949بازدید]
«بنزین»، «گازوئیل» و «خوراک دام» به ‌خورد مردم ندهید.[8049بازدید]
چه شد که ما آدم ها از لحاظ روانی اینقدر ضعیف و تنبل شدیم؟[9289بازدید]
وقتی با فرزندت هستی، آن گوشی لعنتی‌ را بگذار کنار.[8336بازدید]
چرا بلافاصله بعد از جشن تولد نباید فیلم‌هایش را ببینیم؟ [8970بازدید]
چگونه انقلاب جنسي، جامعه امريكا را براي هميشه دگرگون كرد؟[9465بازدید]
هر چه فقیرتر باشی، بیشتر به صفحهٔ گوشی‌ات نگاه می‌کنی.[10040بازدید]
بگذارید دوباره حوصلۀ بچه‌هایتان سر برود.[10294بازدید]
مخترع «واقعیت مجازی» می‌گوید همین حالا شبکه‌های اجتماعی‌تان را حذف کنید! (مقاله انتخابی)[11370بازدید]

نمایش تمامی عناوین این موضوع

آخرین مقالات

ویراست ششم کتابچه مرهم
چگونه انقلاب جنسي، جامعه امريكا را براي هميشه دگرگون كرد؟
ویز،اپلیکیشن ناوبری اسراییل (مقاله انتخابی)
کودک و تفکّر اقتصادی (2)
کودکی بهترین دوران برای یادگیری زبان خارجی نیست!! (مقاله انتخابی)
سالنامه حجامت 1402 شمسی (هدیه پایگاه طبّ شیعه)
جامعۀ مصرف گرا (مقاله انتخابی)
تربیت عبادی و ترغیب فرزندان به نماز
سالنامه حجامت 1399 شمسی (هدیه پایگاه طبّ شیعه)
چرا دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند پدر و مادر خوبی باشد؟
هر غذایی فلسفۀ خودش را دارد (مقاله انتخابی)
نترس و فرزندت را تحسین کن
آداب زناشویی و خصوصیات مثبت و منفی کودک
دنیای زیبای دینداران
چه شد که ما آدم ها از لحاظ روانی اینقدر ضعیف و تنبل شدیم؟
کاربران موبایل دقت کنید!
مسواک وحیانی
​تکنولوژی تراریخته؛ راهی برای افزایش محصول یا بیماری؟ (مقاله انتخابی)
فرزند آوری در میزان عقلانیت اجتماعی و اخلاق
ساده‌زیستی نه‌فقط زیبا بلکه ضروری است (مقاله انتخابی)
برنامه استاندارد غذایی 14 روزه
سالنامه حجامت 1397 شمسی (هدیه پایگاه طبّ شیعه)
آیا پس از «پروژه تنظیم خانواده» نوبت به «پروژه سلامت معنوی» رسیده؟! (مقاله انتخابی)
وقتی به‌جای تجربه‌کردن زندگی از آن عکس می‌گیریم، چه چیزی را از دست می‌دهیم؟
بگذارید دوباره حوصلۀ بچه‌هایتان سر برود.
بیوتروریسم؛ یک جنگ نابرابر (مقاله انتخابی)